ارتقا سطح اندیشه و ایجاد بلوغ فکری در عرصه محیط زیست مسئولیت جدی جامعه دانشگاهی است

0 ۲۹۵
متن سخنرانی منتشر نشده دکتر فرشاد مومنی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

وقتی به تحول دیدگاه ها راجع به توسعه پایدار نگاه می کنیم متوجه می شویم که بحث به صورت کلی، ابتدا از حساسیت نسبت به ملاحظات زیست محیطی شروع شده و بعدها به تدریح و به صورت فزاینده ای این بینش پدید آمده که محیط زیست یکی از مولفه های نظام حیات جمعی است و بنابرین در دید توسعه پایدار این مساله مطرح شد که پایداری زیست محیطی همتراز با پایداری در حوزه های اجتماعی اقتصادی و سیاسی است. بعد ها وقتی که خواستند ایده توسعه پایدار را به قلمرو خاص کشور های در حال توسعه تعمیم بدهند آنجا مفهوم آلودگی فقر صورت بندی شد یعنی در آنجا گفته شد که فقر هر چقدر که گسترش و تعمیق پیدا کند به موازات همه ناهنجاری هایی که در حوزه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پدید میاورد منشاء به هم ریختگی های محیط زیستی هم می گردد.
یک موقعی است که مساله را توصیف می کنید و روند های استفاده از منابع آب ،خاک و روند تحولاتی که در مساله آلودگی اتفاق افتاده را بررسی می کنیم و می گوییم که روند ها نگران کننده است. در یک موقعیت دیگر می خواهییم از حوزه تحلیل مساله را ببینیم، بفهمیم و تلاش کنیم روی متغیر های بنیادی کار کنیم و اگر تمرکز سیاست گذاری را روی آن ها بگذاریم می توانیم به هدف برسیم. وقتی از این زاویه به شاخص های تحولات ایران نگاه می کنیم می بینیم که همه مولفه های سیاستی که نیروی محرکه فقر و فلاکت را برای مردم ایران ایجاد کرده است نیروی محرکه تخریب محیط زیست هم بوده است. درسال جاری چند هفته پیش بانک جهانی یک گزارشی ارائه داده است که در آنجا اشاره می کند استاندارد خط فقر معادل روزی یک دلار و بیست و پنج سنت است در فاصله سال هزار و سیصد و هشتاد و چهار تا امروز گستره جمعیت فقیر ایران با این استاندارد بیش از چهار برابر افزایش پیدا کرده است بعد وقتی که می خواهیم با همین استاندارد شاخص های بین المللی را بررسی کنیم می بینیم و متوجه می شویم که مثلاً حتی تا سال هزار و سیصد و هشتاد و شش از منظر کیفیت و محیط زیست رتبه ایران در میان کشور ها بسیار پایین است با همه ملاحظاتی که مطرح میشود ما در سال دو هزار و هشت رتبه شصت و هفت را داشته ایم اما در سال دو هزار و دوازده رتبه ما صد و چهارده می شود یعنی یک سقوط بی سابقه در کیفیت محیط زیست در این ابعاد اتفاق افتاده و شما دقیقا می بینید که در همین دوره شاخص هایی مثل فلاکت در اقتصاد ایران نزدیک به دو برابر افزایش داشته است.
واقعیت این است که اقلیم در ایران اقلیم ویژه ای است و محدودیت های خاص خودش را دارد اخیراً یک گزارشی می خواندم که در آن ذکر شده بود چهل سال گذشته چیزی نزدیک به سی درصد کل زلزله هایی که در کل دنیا اتفاق افتاده در ایران بوده یا مثلاً در گزارش های رسمی کشور در ایران در گزارش فقر و نابرابری که از طرف وزارت رفاه منتشر شده به صراحت در هم تنیدگی مناسبات فقرزا با مناسبات بحران زا و تشدید کننده بحران در حوزه محیط زیست را می بینیم. مساله ای که امروز متاسفانه کمتر از انتظار مورد توجه واقع می شود . واقعیت این است که اقلیم در ایران اوضاع مناسبی ندارد .ایران جز ده کشور بلا خیز دنیاست و از چهل و دو نوع بلایایی طبیعی شناخته شده در جهان سی و دو نوعش در ایران فعال هست یعنی این معناش این هست که مساله بقاء در ایران یک مساله خیلی حیاتی است و به یک سری مراقبت های بسیار ویژه ای نیاز دارد.
حتی اگر ما تحلیل های باند مدت رو مورد توجه قرار دهیم با توجه به اون سقوط وحشتناکی که در کیفیت محیط زیست ایران بر اساس استاندارد های جهانی ملاحظه کردیم باید بیاییم و ببینیم که بعد از سال هزار و سیصد و هشتاد و چهار ما چه کاری برای این امر کرده ایم؟ کلید بحث اینجاست که ما یک نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع کوته نگر داریم، این یک وجه ماجراست و وجه اجرایی عملیاتی دیگر ماجرا اینجاست که از منظر سیاست گذاری از سال هزار و سیصد و هشتاد و چهار به بعد به طرز بی سابقه ای نظام تصمیم گیری به سمت رویه های علم گریزانه، قانون گریزانه و برنامه گریزانه رفته و ما با یک سری فاجعه های خیلی بزرگ در کل عرصه های حیات جمعی مان رو به رو شدیم. چند ماه پیش در همین جلسات که قطب علمی برگذار می کند بحث فروپاشی طبقه متوسط در ایران مطرح شد که همه با آثار آن سیاست ها روی معیشت مردم و چشم انداز های بسیار نگران کننده آینده کشور به اعتبار اینکه طبقه متوسط جدی ترین مطالبه کنندگان امور توسعه ای هستند مواجه شدیم از منظر اقتصادی سیاسی برداشت من این است ما در ربع قرن گذشته گرفتار یک اتحاد سه گانه منحوس شدیم در ایران این اتحاد سه گانه یک ضلعش نظام تصمیم گیرنده کوته نگریست شما می دانید که اقتصاد سیاسی رانتی در ذات خودش به عنوان یک اقتصاد سیاسی کوته نگر شناخته می شود ولی ابعاد کوته نگری در دوره هزار و سیصد و هشتاد و چهار به بعد یک طول و عرض بی سابقه ای پیدا کرده است شما عملکرد اقتصادی اجتماعی و زیست محیطی رو به طور هم زمان می توانید مشاهده کنید .
یک ضلع دوم این سه گانه، نیروهای غیر مولد هستند رانت جویان، ربا خواران و آن هایی که از طرق فاسد می توانند منابع خودشون را حداکثر کنند به قیمت به فلاکت نگاشتن همه مردم وابسته کردن کشور و تحمیل پس افتادگی های بیشتر ، ضلع سوم این اتحاد سه گانه را افرادی تشکیل می دهند که به صورت کلیشه ای و ترجمه ای به مسائل سیاست گذاری و اقتصادی نگاه می کنند پیوند این گروه سوم با این گروه اول در این است که این ها از جنبه نظری اساس نگرش خودشان را روی تعادل های لحظه ای و کوتاه مدت قرار داده اند و به شرحی که اشاره کردم با یک فرض غلط و مبتنی بر خطا فکر میکنند که تعادل های بلند مدت چیزی جز جمع تعادل های لحظه ای نیست.

خب این اتحاد سه گانه در ایران از منظر اقتصاد سیاسی به همان اندازه ای که بر علیه عموم مردم و تولید کنندگان کار می کند هم به صورت سازمان یافته و هم بسیار پر سرو صدا بر علیه محیط زیست هم همان کار را می کند و بنابرین برداشت ما این است که چاره جویی هایی که باید اعمال کنیم از این مسیر باید عبور کند و ما باید خودمان مسئولیت قبول کنیم مثلاً ما به عنوان دانشجویان و دانشگاهیان رشته اقتصاد بیاییم و برای خودمان این ماموریت رو تهیه کنیم که یک برخورد فعال با سیاست های تخریب گرانه در عرصه اقتصادی رو در دستور کار قرار دهیم توجه بفرمایید که از منظر اقتصاد سیاسی نقطه عطف سال هزار و سیصد و هشتاد و چهار به این طرف که این همه فاجعه برای کشور در عرصه های اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی به وجود آورده مولفه اصلی جهت گیری های خودش رو تکیه بر شوک درمانی گذاشته است و برای من بسیار جالب است که خوشبختانه جامعه شناسان مطرح کشور هم دارند به کمکمان می آیند و کار های بسیار ارزنده ای صورت دادند که نشان می دهد آن چیزی که در اصطلاح جامعه شناختی ناهنجاری اجتماعی شناخته می شود بیش از هرچیز تحت تاثیر رویه های شوک درمانی می باشد وقتی که از این زاویه نگاه می کنیم می بینیم که مشابهت حیرت انگیزی در طرز برخورد این اتحاد سه گانه با مسائل مربوط به عموم مردم با مسائل مربوط به تولید کنندگان و مسائل مربوط به محیط زیست مشاهده می شود من رویکری که آن ها به این مساله دارند را رویکرد رانتی صدقه ای می نامم، یعنی همانطور از طریق شوک درمانی بستر های خلق مشاغل مولد را در اقتصاد از بین می برند و بعد می گویند بک تور ایمنی طراحی بکنیم که شکل و شمایلش در ایران این شده که یارانه نقدی بپردازیم و به این توجه نمی کنند که اگر این اتحاد سه گانه تحت تاثیر یک مطالبه جمعی و یک اراده همگانی قرار بگیرد بازتابش کمتر می شود و به جای اینکه فضای کلان اقتصاد را بی ثبات بکنیم، تولید کننده ها را از بین ببریم و انگیزه های سرمایه گذارانه و مولد را نابود کنیم و بعد مثلاً صدقه بدهیم بیاییم عکس این رو عمل کنیم یعنی ثبات بخشی در فضای کلان و اعتماد دوباره تولید کنندگان را در دستور کار قرار دهیم و اثر عملکردش آنجا خواهد بود که حتی با استاندارد های پرداختی امروزی برای حداقل دستمزد کسی که فرصت شغلی پیدا می کند به طور متوسط بیش از پانزده برابر آن یارانه نقدی درآمد خواهد داشت ضمن اینکه احساس عزت نفس و احساس تعلق به محیط پیدا می کند و این باعث میشود که فرد سرنوشت خودش را خودش بسازد و جامعه بهتری شکل بگیرد و بنیه تولیدی ارتقا پیدا کند بنابرین من برای اینکه نهایت اختصار رو رعایت کنم باید بگویم آن هایی که کارهای بزرگ کرده اند در حوزه توسعه در کلی ترین حالت می گویند اگر قرار است نجات پیدا کنیم باید کاری بکنیم که حضور اجتماعی اقتدار های مبتنی بر علم از اقتدار های مبتنی بر پول و زور پیشی بگیرد یعنی کاری کنیم که در امور تخصصی علم فصل الخطاب باشد این همان مسئولیت همگانی و یک مساله حیاتی عمومی است که باید برای خودمان طرح کنیم و تلاش کنیم و در یک فضای رانتی که اجازه شکل گیری و سامان یابی جامعه مدنی قدرتمند در آن داده نمیشود، دانشکده های تخصصی این خلاء را پر بکنند و از این زاویه برای ما به عنوان دانشگاهیان یک مسئولیت جدی وجود دارد.
همانطور که بخش کشاورزی و روستایی ما با رویکرد های صدقه ای و ترحمی حل و فصل نمی شود ما باید به زبان علمی مشخص کنیم و به حکم اینکه این قشر صدایی ندارند و یا تشکلی ندارند نباید آن ها را نادیده بگیریم این آثار و عوارضش در پانزده بحران حاد بر سر مسائل توسعه ملی قرار می گیرد مثل بحران آمایش، بحران حاشیه نشینی شهر ها، بحران محیط زیست.
که محیط زیست مساله بقاء است در ادبیات توسعه گفته می شود که چون فقرا و محیط زیست و زنان سرپرست خانوار صدایی در مراکز تصمیم گیری ندارند معمولا به حاشیه قرار می گیرند و نادیده گرفته می شوند و کشور در معرض بحران های گوناگون قرار می گیرد ما باید این صدا رو بلند کنیم وقتی به محیط زیست توجه نمی کنیم در مقام جبران مافات باید ده برابر هزینه کنیم . ارزیابی من این است که تا زمانی که ما به عنوان دانشگاهیان وظیفه خود را انجام نمی دهیم حق نداریم دیگران را مواخذه کنیم من فکر می کنم این رویکردی است که با موازین اخلاقی و دینی هم نزدیکی بیشتری دارد و باید امیدوار باشیم که همه هم قسم شویم که جدی تر و مسئولانه تر با مسائل کشورمان برخورد کنیم و بعد از سهم خودمان از دیگران هم مطالبه کنیم و بخواهیم که دیگران هم مسائل رو عالمانه تر حل و فصل کنند و اینگونه نباشد که اگر کوچکترین نگاه جدی به منافع گروه های رانت خوار، ضد توسعه، رباخوار و فاسد اتفاق می افتد به یک باره هزاران برنامه و مقاله منعکس شود ولی وقتی این همه تعرض به محیط زیست و منافع فقرا و آینده توسعه ملی می شود اصلاً صدایی شنیده نشود امیدوارم که محصول این جلسه این باشد که به شرحی که اشاره کردم مسائل کشور را مسائل خودمان بدانیم و این بلوغ فکری را هم داشته باشیم که اگر مسائل سطح توسعه کشور به سامان شد آنوقت زندگی ما بهتر خواهد شد ولی اگر بخواهیم رویه های کوتاه مدت رو مد نظر قرار دهیم کمک خواهیم کرد که اوضاع نابسامان تر بشود.
برداشت من این است که ارتقا سطح اندیشه و ایجاد بلوغ فکری در این عرصه ها مسئولیت جدی جامعه دانشگاهی و همه کسانی است که با حوزه اندیشه سروکار دارند .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.