صنعت گردشگری، نفت یا سیب!؟
رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ارومیه
منوچهر جهانیان معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بزرگترین مشکل گردشگری ایران را، فقدان تبلیغات گردشگری میداند. از نظر وی ایران به اندازه کافی در نمایشگاه های بینالمللی که تأثیر بسیار زیادی در جذب گردشگر دارند فعال نیست. گویا قرار هم نیست این اوضاع بهبود پیدا کند. این مقام مسئول در حوزه گردشگری اعتراف تلخی در این باره مینماید «متأسفم که بگویم ما برای حضور در نمایشگاهها و تبلیغات یک ریال هم بودجه نداریم».
این موضوع که یکی از مهمترین صنایع دنیا در کشور ما به چنین حال و روزی افتاده است، جای بررسی و تعمق دارد. چه دلایلی موجب میگردد تا به این صنعت توجه کافی نداشته باشیم؟ شاید این صنعت را نمیشناسیم. کافی است با ادبیاتی ساده و مثالهایی ملموس به تأثیر گذاری این صنعت در کشوری که جزو 10 کشور برتر دنیا از بابت جاذبه های گردشگری است، بپردازیم.
شما میدانید که هر بشکه نفت 160 لیتر است. در بهترین شرایط بدون در نظر گرفتن هزینه های استخراج (که خود هزینه های بسیاری را مخصوصاً در شرایط تحریم دارد) 160 لیتر از طلای سیاه را به قیمت 100 دلار صادر میکنیم. طبق آمارهای مستند یک گردشگر خارجی کمترین هزینه ای که هنگام ورود به کشور انجام میدهد 2000 دلار است. این هزینه شامل هتل، بلیط هواپیما و… است. با یک ضرب و تقسیم ساده مشاهده میکنیم که درآمد حاصل از حضور یک گردشگر معادل فروش حداقل 20 بشکه نفت خام خواهد بود. یعنی میلیونها سال وقت و هزینه برای ایجاد 3200 لیتر نفت را با یک گردشگر مبادله میکنیم. نکته دیگر اینکه نفت تمام میشود ولی در خصوص گردشگر اینچنین نخواهد بود! لذا به نظر لازم میرسد تا یک بازنگری توسط مردم و دولت انجام شود، چرا که در این داستان مردم و دولت هر دو مسئولند.
برای درک بهتر مسئله، مثال دیگری را مطرح میکنیم، استان آذربایجان غربی که بنده در مسند ریاست اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی آن نشستهام، با جمعیت 3 میلیون نفر، یک استان کشاورزی خیز است. اگر فرض کنیم دو سوم جمعیت این استان شهرنشین و یک سوم ساکن روستاها باشند، با فرض 40 درصد اشتغال در حوزه کشاورزی، ما یک جمعیت 400000 نفری کشاورز در این منطقه داریم. امسال هدف گذاری برای تولید 1200000 تن سیب در این منطقه انجام شده است. این در حالی است که متوسط تولید ما در هر هکتار 20 تن میباشد. یعنی در حقیقت ما 60 هکتار باغ سیب داریم. البته بعضی کشورها با تکنولوژیهای به روز این عدد را به 40 تا 50 تن در هر هکتار رساندهاند. با توجه به اینکه به ازای هر هکتار 6500 مترمکعب آب جهت آبیاری لازم است، اگر این عددها در هم ضرب شوند به این نتیجه میرسیم که 390 میلیون مترمکعب آب برای آبیاری باغهای سیب نیاز خواهیم داشت. در بینظیرترین شرایط که کشورهای منطقه سیب ما را با قیمت میانگین 500 تومان بخرند و با این فرض محال که دور ریز نداشته باشیم، فروش حاصل از تولید این مقدار سیب رقم 600 میلیارد تومان در آمد به همراه خواهد داشت.
طبق آمارهای موجود سازمان آب و فاضلاب استان، قیمت تمام شده آب برای دولت در هر مترمکعب به طور متوسط 150 تومان میباشد. با احتساب این عدد فقط 5/58 میلیارد تومان هزینه تأمین آب برای آبیاری این باغها میباشد. دولت این آب را برای هر مترمکعب به قیمت دو تومان به کشاورز میفروشد. در عمل این 148 تومان اختلاف را دولت از محل فروش نفت و دریافت مالیات تأمین میکند. با دوستان خود در کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی به این نتیجه رسیدیم، بدون محاسبه هزینه آب با داشتن هزینه های نیروی کار، کود و سم و…، دو سوم این رقم (یعنی 600 میلیارد تومان درآمد حاصل از فروش سیب) شامل هزینهها شده و بقیه را میتوان به عنوان سود لحاظ نمود.
اگر دلار را 3000 تومان فرض کنیم، رقم حاصل از فروش تولید سیب در باغهای منطقه 200 میلیون دلار میشود، سود حاصل از این فروش با رقم شصت میلیون دلار نهایت چیزی است که از کشت این همه سیب باقی میماند. اگر طبق برآورد موجود برای هزینه کرد هر گردشگر که 2000 دلاراست با رقم فوق نسبت ببندیم این رقم معادل درآمد حاصل از ورود 30000 گردشگر به ارومیه خواهد بود. با یک دیدگاه حداقلی اگر روزانه یک پرواز 250 نفره از استانبول به ارومیه داشته باشیم در 120 روز از سال این عدد بدست خواهد آمد. یعنی رقم فوق بدون هدر رفتن منابع طبیعی مثل آب و تحمیل هزینه به دولت و هرز رفتن منابع آب زیرزمینی بدست میآید. متأسفانه ما در کشور فقط در مورد اندازه، حجم و وزن صحبت میکنیم، مثلاً فلانی پولدارترین آدم است، آیا طبیعت این پول نبایستی بررسی شود؟ 21000 هکتار از اراضی این استان نیز زیر کشت چغندر قند است که 13000 مترمکعب برای هر هکتار آب مصرف میکند.
400 هزار نفر در اراضی این استان کار میکنند تا سیب تولید شود، هزینه اجرت این افراد را محاسبه کنید. فرض کنید کل اراضی استان را به همراه آب به بنده به صورت رایگان بدهند، فقط با روزی هزینه 25000 تومان برای این افراد محاسبه کنید هزینهها به کجا سر میکشد. به چه بهایی این کار انجام میشود؟ هزینه واقعی آب، کود و… را محاسبه کنید، ببینید آیا ما در حال سودآوری هستیم؟ این بحثها از رانت و رانت خواری هم بدتر است. با توجه به اوضاع اقتصادی دنیا و با توجه به محدود بودن این منابع (نفت، آب و…) که با کاهش آنها روبرو خواهیم بود، آیا نباید مزیتهای نسبی خود را مورد بررسی قرار دهیم؟ در حالی که ما 2000 دلار درآمد از بابت ورود هر گردشگر خواهیم داشت. لازم به ذکر است برای متخصص همیشه کار هست ولیکن گردشگری صنعتی است که غیر متخصصها را هم مشغول به کار خواهد کرد. تقریباً 9 شغل مستقیم از بابت ورود هر گردشگر به کشور ایجاد میشود.
گردشگری هتلداری و تور گردانی و… نیست، گردشگری همه اینهاست. هم اکنون آمریکا بیشترین گردشگر را سالیانه جذب میکند، اسپانیا با جذب 65 میلیون گردشگر، فرانسه 45 میلیون گردشگر در رتبه های بعدی هستند. ترکیه که زمانی دنباله روی ما بود هم اکنون با جذب 20 میلیون گردشگر این موضوع را به یک صنعت واقعی در کشورش تبدیل کرده است. چین با آن سیاستهای کمونیستی به سمت گردشگری خیز برداشته و سرمایه گذاریهای عظیمی در این حوزه انجام داده است، با برنامه های خاص چه کارهای تبلیغاتی که برای کشورشان انجام نمیدهند.
در ایران چون زیرساختها برای گردشگری فراهم نیست، بانکها هم این صنعت را به حساب نمیآورند، گردشگری دچار مشکل است و یک نفر مثل من باید پیدا شود و از جیب خود سرمایه گذاری کند. چرا که شاهکار قضیه این است که از قبل این طرحها یک عده صاحب شغل خواهند شد.
با توجه به مقدمه این موضوع و توجه به این نکته که در عرصه ای به این مهمی یک مقام دولتی صحبت از نبود بودجه برای تبلیغات گردشگری مینماید باید کمی فکر کرد که چرا باید صنعتی به این عظمت که با کمترین هزینهها (نسبت به مثالهایی که زدیم) بازدهی فراوانی میتواند داشته باشد، مورد کم توجهی قرار بگیرد.