کسب و کار ایرانی
نائب رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تبریز
کسب درآمد برای کسانی که از بیراهه میروند و یا از ضعف قوانین استفاده میکنند در ایران بسیار آسان است، ولیکن برای کارآفرین و تولید کننده آسان نیست. اگر پول درآوردن و کسب درآمد آسان بود باید در این سی و چند سالی که از انقلاب گذشته است یک عده کارآفرین را پیدا میکردیم که همپا با کارآفرینان دنیا رشد کرده بودند. در دنیا مباحثی چون نقدینگی، قوانین کار و کارگری، روابط بینالملل و انرژی صرف توسعه میشود ولیکن در ایران بدین شکل نیست. چرا این اتفاق میافتد دلیل شفاف آن وابستگی اقتصاد به نفت و فروش آن است. یادمان نرفته حضرت امام خمینی (ره) یک روزی فرمودند «آرزویم این است که یک روزی در چاههای نفت را ببندیم»، یعنی اینکه درآمد حاصل از آن وارد سیستم اداره مملکت نشود. وقتی درآمد دولت در بودجه ارائه شده 70 تا 80 درصد از نفت تأمین میشود، انگیزه برای حمایت و همچنین رشد تولید به طور طبیعی کم میشود، اجناس را به ظاهر ارزان وارد کشور میکنند و باعث تشدید بحران میشوند. در همین بحث دلار اگر قیمت دلار بر مبنای عرضه و تقاضا باشد و پول حاصل از فروش نفت صرف خرید مایحتاج مردم نشود، هم مردم دچار مشکل نمیشوند و هم تولید. آیا قبلاً که مایحتاج مردم را وارد نمیکردیم، زندگی هم نمیکردیم.
مدیریت نرخ ارز با توجه به تورم داخلی و جهانی یکی از راههای مدیریت وضع کسب و کار ایرانی نیز میباشد. از بابت دیگر ورود جنس ارزان به کشور به شرطی که تولید داخلی با توجه به مشکلاتش نتواند با آن رقابت کند، مشکلات را تشدید میکند.
به طور مثال بررسی وضعیت صنعت نساجی در ایران نشان میدهد که چگونه یک کسبوکار ایرانی میتواند دچار مشکل شود. عرضه ارز ارزان برای واردات هم قبل و هم بعد از انقلاب با نادیده گرفتن تورم باعث شد که این صنعت نتواند با رقبای خارجی خود مقابله کند. یک روز مصنوعات نساجی از کره و ژاپن و هند وارد میشد و اکنون چین و ترکیه جایگزین دو کشور اول شدهاند. کافی است مقایسه وضعیت کسبوکار در ایران و چین را برای این صنعت مقایسه کرد و دید چرا ما دچار این وضعیت شدیم.
برای مثال یک کارگر چینی با بهرهوری بالا، ماهیانه 100 دلار درآمد و دریافتی دارد. این کارگر به صورت واقعی روزانه 8 ساعت کار خواهد کرد. در ایران قیمت تمام شده یک کارگر با حداقل حقوق وبا در نظر گرفتن تمامی جوانب در ماه 800 هزار تومان و با دلار 2000 تومانی معادل 400 دلار میباشد. اگر نرخ دلار مصوب بانک مرکزی را حساب کنیم به 700 دلار درآمد در ماه خواهد رسید. این رقم شامل حقوق و مزایا، عیدی و پایان و کار و بیمه میباشد. یعنی از بابت کارگر ما حداقل چهار برابر کارگر چینی پرداختی داریم، با این فرض که بهرهوری کارگر ما اصلاً با آنها قابل مقایسه نیست. در صنعت نساجی سهم مزد کارگر در قیمت تمام شده 20 تا 30 درصد میباشد. همین تفاوت کوچک در قیمت ما را به راحتی از رقابت خواهد انداخت. قانون کار ما بیشتر از کارگری که کار نمیکند حمایت میکند و در این راه کارفرما با کارگری که از ماشین آلات خود درست استفاده نکرده و در تولید هم دقت لازم را ندارد، حق برخورد ندارد، چرا که در مقابل خود قانون کار حامی کارگر را دارد و باید به هر نحو ممکن اشتغال حفظ شود و در نتیجه ما در کیفیت تولید هم دچار مشکل رقابتی خواهیم شد.
خروجی این قضیه چیست، وضع فروش شرکت دچار مشکل خواهد شد، کارگر خوب نیز دچار مشکل شده و بهرهوری کار نیز پایین خواهد آمد. در این راه ضربه اصلی را کسب و کار خواهد خورد. با حمایت نادرست انضباط محیط کار با خلل مواجه شده و بهرهوری پایین میآید و در این راه نباید با الفاظ خود را مشغول نمایم آنچه مهم است خروجی است که متر آن هم عدد و رقم است. در کشورهای توسعه یافته قانون به شکلی است که شما به راحتی عذر نیروی کار مشکل دار را میخواهید و باعث افزایش راندمان کاری خواهید شد. در نتیجه این سیستم همواره محتاج جذب نیروی کار بوده و ایجاد اشتغال روال منظمتری خواهد داشت.
لذا برای حل مشکل کسب و کار ایرانی باید از اختراع مجدد چرخ جلوگیری کنیم. میتوانیم از کشورهایی که نفت ندارند ولی تولید در آنها رشد بیشتری داشته الگوبرداری کنیم و ضعفهای خود را برطرف کنیم. چرا باید همه چیز را تجربه کرد در حالی که میتوان با بررسی قوانین کشورهای موفق و بومی کردن آنها مسیر رشد کسبوکار ایرانی را فراهم نمود.