به تبریز که نگاه می کنیم کلاهمان می افتد
به نظرم میرسد که ما بیش از این باید درمورد جایگاه و شایستگی تبریز، و ارتقای استان به جایگاه شایستهی خودش تلاش داشته باشیم. تبریز و آذربایجان شرقی برای ما یک استان نیست، بلکه یک هویت ملی ایرانی است. بر همین اساس است که باید یک دیدگاه هویتی ایرانی به جایگاه و ارتقای تبریز و آذربایجان شرقی داشته باشیم. شهریار میگفت «آرخایین اول منیم گوزوم سنده دیر فارسلار دییر جوینده یابنده دیر». این بدین معناست که چشم امید منطقه به تبریز دوخته شده است. میگویند «تبریزه باخاندا بورکوموز دوشر» یعنی وقتی به تبریز نگاه می کنیم کلاهمان می افتد و این کنایه از بزرگی تبریز است. و این باید یک مسئلهی استراتژی ملی برای ما باشد. ما نباید چین را ببینیم و افسوس بخوریم. مالزی را و ژاپن را ببینیم و افسوس بخوریم. البته منابع انسانی و ظرفیتهای ما چیزی است که خیلیها آرزوی آن را دارند. مسئلهی ما کار و تلاش کمیابی است که باید در خلاقیت بسیار زیاد ایرانی ضرب شود. ما باید اینهمه منابع و امکانات را به قدرت ملی تبدیل کنیم و به اعتقاد من تبریز جایگاه ویژهای در ارتقای قدرت ملی ما باید ایفا کند.
اگر نگاهی اجمالی به فرمایشات مقام معظم رهبری داشته باشیم میبینیم که ایشان مدتی است که بر مقولهی اقتصاد تأکید ویژه دارند. به اعتقاد من این نگرانی بسیار به جاست. ما در دولت هم همین اعتقاد را داریم که جامعهی سعادتمند، جامعهی تولید محور است. ثروت ما پول حاصل از نفت نیست. ما در هشت سال گذشته چقدر پول در کشور ریختیم. با این پول میشد یکی دو کشور کوچک را بنا کرد. با پاشیدن پول رشد و توسعه به وجود نمیآید. در کشور ما حدود بیست و سه میلیون شغل وجود دارد. ساعات کاری این شغلهاست که ثروت ماست. میزان کاری که چه در صنعت، چه در کشاورزی و چه در خدمات به وجود میآید. این است که یک کشور را میسازد. این مشاغل ضرب در یک مدیریت جهادی تدبیری، امید ایرانیان را به ثمر خواهد نشاند. دلواپسی همهی ایرانیها رشد و توسعه است. دلواپسی ایرانیها ارتقای جایگاه ایران و ایرانی در جهان است. دلواپسی ایرانی، سفرههای رنگین و بیدغدغه و کیفیت زندگی است. و این تنها کار و تلاش است که میتواند این دلواپسی نخبگان را پاسخ دهد. این فکر و ایدهی خلاقانه در پیوند با کارآفرین و همراه با تلاش کارگران است که میتواند این دلواپسیها را رفع کند و کشور را به صورت جهشی پیش ببرد. پس چرا این جهش اتفاق نمیافتد. چون اینها در کنار هم قرار نمیگیرند و در یک پیوند درست نیستند. به عنوان یک فردی که هم در جامعهی کارگری بودهام و هم در کنار کارآفرینان بودهام و هم در دانشگاه دغدغهام همین مسئله بوده است عرض میکنم که ما هیچ راهی جز کار و تلاش بیشتر و تولید محور کردن جامعه نداریم. اگر جامعه تولید محور شود اخلاقمان هم درست میشود. کارگر به جایگاه واقعیاش میرسد. کارآفرین در چنین جامعهای ارزشمند میشود.
کتابهای دبستان نباید با آب و نان دادن به کودک شروع بشود. با تلاش برای به دست آوردن نان باید شروع بشود. ما وقتی وضعمان، درست میشود که لالاییهای و آرزوهای مادرانمان بر اساس آرزو برای تلاشگریشان باشد. خداوند متعال هرگاه در قرآن به ایمان میرسد از عمل صالح هم صحبت میکند و این عمل صالح، چیزی بجز همان کار و تلاش نیست. هر ایرانی اگر خواهان ارتقای جایگاه ایران در جهان است، هر ایرانی اگر دلواپس آیندهی فرزندانش و بچههای آیندهی ایران است، باید بداند که باید ایرانی پر تلاش بسازیم. ایران تولید محور را ایجاد کنیم. ایران خلاق را ایجاد بکنیم. من امیدوارم که با برنامههایی که دولت تدبیر و امید، اجرا میکند به این نتایج برسیم. تدبیر برای کار مؤثر، تدبیر برای تلاش مؤثر، تدبیر برای بهکارگیری سرمایهی مؤثر، تدبیر برای امنیت سرمایه، تدبیر برای امنیت شاغلین، مجموعهی تدابیری است که ما به امید خدا باید دنبال کنیم و امید داریم مسیرهای درستی برای حرکت دولتهای آینده هم بنا کنیم.
اما درمورد این همایش. من حضور در این همایش را با اشتیاق قبول کردم. اگر ما بخواهیم ایران را به یک وضعیت اقتصاد رقابتی برسانیم، اگر بخواهیم مصرف داخل را به سمت کالای ایرانی ببریم، باید به تولید و صنعت داخلی بها بدهیم. ما باید به برندهایمان ارزش بدهیم. برندها را اگر حفظ نکنید میمیرند. کفش ملی یک برند ایرانی بوده است. در بخشی از منطقهی آسیا آرزوی کسانی بوده است که کفش ملی بپوشند. طعم چای ما در ترکمنستان یک برند بوده است. متأسفانه برندهای بسیاری در کشور ما مردهاند. پارس الکتریک برند خیلی خوبی بود. میتوانست با شرکتهای بزرگی رقابت کند. پنجاه برند در کشور ما از بین رفته است. ایجاد یک برند بسیار مشکل است. برند دو بخش مادی و معنوی دارد. بسیاری از اتفاقات باید در فرایند یک شرکت بیفتد که یک برند در ذهن مصرف کننده بنشیند. حتی اقتصاد مقاومتی ما هم باید بر اساس برند، شکل بگیرد. به هر حال ما چه بخواهیم و چه نخواهیم جهانی شدن ارتباطات برندی شدن مصرف کنندهها را به دنبال دارد. این اتفاقی است که در تمام کشورهای جهان هم افتاده است. بالاخره نسل جدید با برند زندگی میکند. و با برندها هویت خودشان را نشان میدهند. این یک واقعیت است. اگر ما خواهان اقتصاد مقاومتی هستیم حتما باید برندهای بزرگ را داشته باشیم و از برندهای بزرگی هم که ایجاد شده باید محافظت کنیم. من خیلی خوشحالم که برخی از شرکتهای شکلات سازی ما آنقدر بزرگ شدهاند که امروز در ترکیه به اسم این ها تولید میکنند. ما حتما باید در این جهت حرکت کنیم. البته ما باید بتوانیم عناصر مادی برند را هم مثل کیفیت و قیمت داشته باشیم.
همین مسئلهی کیفیت بسیاری از برندهای ما را خراب کرد. امروز در اسپانیا زعفران ما را با برند دیگری به کل دنیا میفروشند. یکی از مسائلی که برندها را رشد داده است تعهدات اخلاقی و سرمایهی اجتماعی آن ها بوده است. ما هنوز هم وقتی میخواهیم خرما بخریم دولایه از رویش برمیداریم و این همان نقطهضعف برند ایرانی است. برند باید همراه با اعتماد باشد. من اعتقاد دارم که ما باید تلاش بکنیم برندهای ایرانی بسازیم، باید تلاش کنیم ذائقهی ایرانی را با برندهای ایرانی آشتی بدهیم، باید تلاش بکنیم برندهای ایرانی را در بازارهای بین المللی قابل توجه بکنیم ، و برای این کار باید برندهای ما در زنجیرهی تولید بین المللی وارد بشوند که این هم کار خوبی است. اما آن قدرت و قوت و بنیان داخلی بسیار میتواند کمک بکند. آرزو میکنم که بتوانیم هر روز و هر لحظه کشور را بیشتر از گذشته بسازیم و خداوند خیر و برکتش را برای ساختن ایرانی برتر بر کشور ما جاری کند.