دکتر علی شریعتی، مهندس بازرگان و آیتالله مطهری بیشترین تأثیر را بر روی جنبش دانشجویی دهه ۵۰ گذاشتهاند
وقتی صحبت از فعالیتهای دانشجویان دانشگاه تبریز در دهه پنجاه میشود همه بدون استثناء از «احمد خرم» یکی از اصلیترین فعالان دانشجویی تبریز نام میبرند. خرم، فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تبریز و وزیر راه و ترابری در دولت دوم محمد خاتمی بوده است. به بهانه این پرونده با ایشان به گفتوگو نشستهایم.
کارایی : به نظر شما، آیا اصولاً میتوان، تعریفی از جنبش دانشجویی در ایران به دست داد؛ به گونهای که هم بتواند فعالیتهای دانشجویان را قبل از انقلاب و هم بعد از آن شامل گردد؟
خرم : دانشگاه قطبنمای تحولات اجتماعی بوده و هست. قطبنما وسیلهای بسیار حساس برای جهتیابی است. قبل از سال ۵۰ حتی تا سال ۵۲، جنبش دانشجویی، استراتژی مبارزات و مبارزان، نبرد مسلحانه بود. با نبرد مسلحانه، نخبگان جامعه و مبارزان که اکثر قریب به اتفاق، از فارغالتحصیلان دانشگاهی و یا دانشجو بودند، جذب گروههایی با استراتژی نبرد مسلحانه میشدند؛ یعنی اگر کسی، با سازمانهای نبرد مسلحانه، مثل سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق مرتبط نمیشد، اصلاً مبارز حساب نمیشد. اساساً جمع دانشجویان مبارز که شامل کمونیستها، مارکسیست-لنینیست ها و مسلمانها بود تا سال ۵۴، برنامههایشان را باهم پیش میبردند. در حقیقت تا سال ۵۴، پیشتاز مبارزات دانشجویی، طیفهای چپ و طرفداران حزب توده بودند. من به یاد میآورم که در سال ۵۱ که در اعتصابات دانشگاهها فعال بودیم، ۳۰۰ نفر از دانشکده فنی بودیم و همیشه تظاهراتها، از دانشکده فنی شروع میشد. از بین این ۳۰۰ نفر، فقط گروه شش نفره ما بود که متشکل از بچههای مذهبی بود. در این تظاهرات گروه ما را در آخر صف قرار داده بودند؛ یعنی اصلاً اجازه نمیدادند که کسی از بچههای مذهبی وسط و یا اول صف باشد. در سال ۵۱ که تعداد قابل ملاحظهای از کسانی که به نبرد مسلحانه معتقد بودند، مثل سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق، بر اثر درگیری و کشته شدن تعدادی و دستگیری و زندانی شدن تعدادی دیگر، یک چرخشی در استراتژیهای مبارزه صورت پذیرفت. یک شاخه از سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق به نام «پیکار» جدا شد که مشی مسلحانه داشت. این گروه از گروههای چپ بودند و اعتقادات مذهبی نداشتند. همچنین، سازمان مجاهدین خلق و عدهای که در زندان بودند، به این جمعبندی رسیده بودند که نبرد مسلحانه، استراتژی شکست خورده است که هیچ جا جواب نداده و زمان آن هم سپری شده است. اگر هم جایی جواب داده، حالا دیگر، زمان آن گذشته است. تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی، به استراتژی بسیج عمومی مردم رسیدند. این بسیج عمومی مردم، زحمات زیادی داشت و مبنایی آن هم آگاهی بخشی به مردم بود؛ تا جامعه به رشد برسد و حرکتهای غیر مسلحانه در آن به وجود بیایید؛ همچون مبارزه منفی با رژیم شاه، تبلیغات علیه رژیم شاه و روکردن دست رژیم در بیتوجهی به بیتالمال، در خط غرب حرکت کردن، روشنگری و افشای این مسائل، مردم را برای یک نهضت دانشجویی آماده کرد. میخواهم بگویم، نهضت دانشجویی، یک نهضت سازمان یافته نبود؛ بچههای مذهبی، همدیگر را پیدا میکردند و باهم کار میکردند. آنان جلسات و محافلی در خوابگاهها و دانشکدهها و منازل همدیگر برای تهیه جزوات و اعلامیهها به منظور تنویر افکار عمومی داشتند. خانوادهها و عموم مردم از این طریق توانستند با نهضت اسلامی آشنا بشوند. اینگونه شد که بچههای مذهبی دانشگاهها، در حقیقت، ورق پیشتازی کسانی را که به نبرد مسلحانه معتقد بودند، برگردانند. از پانزده خرداد ۵۴ به این سو، برای اولین بار در کل دانشگاههای ایران، فریاد الله اکبر سر داده شد و تعداد شرکتکنندگان در دانشگاه، از تعداد افرادی که دارای دیدگاه چپ بودند، پیشی گرفت. بعدها که انتخابات تعاونی صنفی در دانشگاهها برگزار شد، برای اولین بار، هیات مدیره این تعاونیهای صنفی، به دست بچههای مذهبی افتاد و کانونی برای تجمیع و محلی برای بحثهای مبارزاتی تبدیل شد.
کارایی : آیا دانشگاه تبریز هم در این وقایع و سیر تاریخی که بدان اشاره میفرمایید، درگیر بود؟
خرم : این مسئله، در دانشگاه تبریز، نمود بیشتری داشت. البته در دانشگاههای دیگر هم شکل گرفت. تبریز یک ویژگی بارز داشت و آن ویژگی خاص مردم تبریز است که در جای دیگر، سراغ نداریم. همین ویژگی، در بهمن ماه ۵۶، خود را به خوبی نشان داد. نکتهای که باید بگویم، این است که دانشجویان دانشگاه تبریز، در اعتصابات و در زمینههای دانشجویی، پیشتاز بودند؛ بهطوری که از سال ۵۰ به بعد، والدین دانشجویان در شهرهای دیگر، مثلاً پدر و مادر من در اصفهان، میگفتند در انتخاب رشته، تبریز را انتخاب نکن! میگفتم چرا؟! میگفتند:«آنجا همیشه شلوغ است…بگیروببند است…از همه دانشگاهها شلوغ تراست». آنها اسمش را «شلوغ بودن» میگذاشتند، ولی ما میگفتیم تبریز از همه شهرها، انقلابی تراست. نقش دانشگاه تبریز، در بین دانشگاهها، بسیار بارز و روشن بود و به همین دلیل هم تعداد بسیار زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاه تبریز، بعد از انقلاب، در مسند مدیریت کشور نشستند. میخواهم نکتهای را در مورد مردم تبریز بگویم که درباره مردم بقیه شهرهای ایران نمیتوان گفت و آن نکته، همکاری مردم با دانشجویان در اعتصابات بود. ما سال ۵۱، یک اعتصاب داشتیم که منجر به تعطیلی شش ماه دانشگاه شد. گارد ویژه، دانشجویان را به دانشگاه راه نداد و دانشجویان، پشت نردههای دانشگاه تجمع کردند و بلافاصله شروع کردند به شعار دادن. پلیس و ساواک به دنبال دانشجویان افتادند تا آنها را دستگیر کنند و دانشجویان پا به فرار به خیابان امام خمینی فعلی گذاشتند و اما سر هر کوچهای، تقریباً، پنج-شش نفر خانم با چادرهای بسته به کمر ایستاده بودند و کمک میکردند بچهها از پشتبام خانههای آنها فرار کنند. این قبیل صحنهها را، در سال ۵۱، در هیچ شهری نمیدیدید. حتی در سایر شهرها ممکن بود مردم با دید چنین صحنههایی خودشان، دانشجوها را به پلیس و ساواک تحویل دهند. من چند شهر را سراغ داشتم که این چنین بود و بچههای انقلابی، روی این شهرها کار نکردند. منتها، ویژگی بارز مردم تبریز، این بود که در نهاد جامعه و بیشتر میان زنان، روحیه انقلابی و تحولخواهی وجود داشت و در ۲۹ بهمن ۵۶، این مسئله به اوج خود رسید و شهر تبریز را دستخوش آشوب کرد ماجرا از این قرار بود که یک طلبه کشته شد و پس از آن مردم از بازار حرکت کردند و تجهیزات دولتی و بانکها را آتش زدند. بعداز کشته شدن آن جوان، مردم انقلابی آماده شدند که با نیروهای پلیس و ساواک مقابله کنند. من شاهد بودم در این درگیریها، پیتهای نفت را میبردند و برای آتش زدن بانک استفاده میکردند. تا عصر، هیچ اداره و بانکی نمانده بود که از آسیب مصون بماند. شهر تبریز یکپارچه قیام کرد و بهحق نیز، اسم آن واقعه شد: «قیام ۲۹ بهمن تبریز».
کارایی : آیا دانشگاه تبریز در قیام ۲۹ بهمن نقش بارزی داشت؟
خرم : به نظر من، دانشگاه نقش اول را داشت. اصلاً مجموعه دانشگاهی بود که آمد جلوی بازار و محور حرکت هم دانشجوها بودند. بهتر است در اینجا نکتهای را عرض کنم. از سال ۴۲ به بعد، سه نویسنده و اسلامشناس که در دانشگاههای ما و در میان فارغالتحصیلان، پیشتازان و نخبگان جامعه، نفوذ جدی داشتند و در عمق دادن به روحیات انقلابی و اسلامی در این مقطع، بسیار منشأ اثر بودند. اولین فرد که نقش بسیار مؤثری داشت، سلسله درسهایی در حسینیه ارشاد شروع کرد روحیه دانشجویان و فارغالتحصیلان را متحول کرد دکتر علی شریعتی بود که پایه و ادبیات جدیدی طراحی کرد و روح تازهای به جامعه دمید. دومی مهندس مهدی بازرگان بود که در دانشگاههای ما، جایگاه خوبی داشت و فرد صادقی بود. البته این سه فرد، همگی صداقت به عنوان اولین اصل شخصیتی نمود و بروز داشت. سومین فرد هم آقای مطهری بود که از سال ۵۲ به بعد، بیشتر در سطح جامعه، جا افتاد؛ اما دامنه تأثیر آقای دکتر شریعتی و مهندس بازرگان، بیشتر مربوط به قبل از سال ۵۲، میشود. با وجود این سه فرد، دانشجویان به این نتیجه رسیدند که بایستی تجدیدنظری در اعتقادات خود و مشی مبارزاتیشان داشته باشند. شهید مطهری، با نگارش آثار فلسفی-اجتماعی و سیاسی، در مقطع ۵۲ تا ۵۷، نقش بسیار تأثیرگذاری ایفا کرد. در سال ۵۴، نخبگان جامعه دیدند که یک فرد بهصورت مؤثری، خواستههای خود را در فضای جامعه مطرح میکند و بدین سان و از این طریق از سال ۵۴، شناخت عمیقی نسبت به امام پیدا کردند. شهیدمطهری، با اطلاعیههای مؤثر و روشنگرانه در شکلدهی به نهضت دانشجویی، نقش زیادی داشتند. آن زمان، رادیویی به نام«رادیو میهنپرستان» فعالیت داشت و هر روز در دو نوبت، اخبار سیاسی و امنیتی ایران را پخش میکرد و تقریباً یکی از کارهای واجب ما، گوش دادن روزانه به این رادیو بود.
کارایی : به نظر میرسد قیام ۲۹ بهمن سال ۵۶، یک نقطه عطفی در تاریخ جنبش دانشجویی تبریز بود به گونهای که سهم بسزایی در تحولات قبل از انقلاب داشته است. آیا شما واقعه دیگری به یاد دارید که تا بدین پایه تعیین کننده باشد؟
خرم : نقش جنبش دانشجویی تبریز در شانزده آذر که اعتصابات دانشجویی در سراسر کشور برگزار میشد، بسیار عمیق بود. در سال ۵۱، برای اولین بار در کشور، دانشجویان دانشگاه تبریز، پلیس را از دانشگاه بیرون کردند و با پرتاب سنگ توانستند پلیس را دو کیلومتر عقب برانند. پلیس آنچنان وحشت کرده بود که عقبنشینی کرد. بعد، کیوسکهای پلیس گارد دانشگاه را، آتش زدند. کاری کردند که فردای آن روز، دانشجویان را به دانشگاه، راه ندادند. همان روز یکی از روزهایی بود که ساواک و پلیس، میخواست دانشجویان را دستگیر کند و مردم از آنها حمایت کردند.
کارایی : پس این همان اعتصاب شش ماههای بود که فرمودید. به مراسم شانزده آذر سال ۵۱ مربوط میشود؟
خرم : این اعتصاب از ۱۶ آذر سال ۵۱ شروع شد و تا اواخر اسفند همان سال ادامه داشت
کارایی : آقای مهندس خرم میخواهم سؤالی از شما بپرسم و دوست دارم صادقانه پاسخ دهید. هنوز در لحن صحبتهای شما، هیجان آن روزها وجود دارد. اکنون و بعد از گذشتن حدود چهل سال از آن واقعه، فکر میکنید که عنصر آگاهی تا چه میزان در طرح مطالبات این جنبش مؤثر بوده است من الان که مقایسه میکنم، میبینم که دانشجویان بهواقع، تجربه عمیقی از زیست سیاسی و اجتماعی ندارد و در معرض تجربههای متفاوت قرار نگرفتهاند. منظورم این است که الان و با تجربه امروزتان زمانی که به چهل سال پیش نگاه میکنید، آیا عنصر آگاهی در این تحرکات وجود داشته است؟
خرم : به نظر من، آگاهی آن زمان به نسبت خود، عمیقتر از آگاهی این زمان به نسبت خود است. وسایلی که ما برای تبلیغات داشتیم و چیزهایی که مینوشتیم شیوه تهیه و اعلامیهها با وسایلی که هم اکنون در دسترس است قابل مقایسه نیست ما مجبور بودیم که روی کاربنها رونویسی کنیم. این را مقایسه کنید با الان که سایتها و تجهیزات ماهوارهای وجود دارد و هرکسی خود یک گوشی هوشمند دارد اطلاعات فراوانی در اختیار افراد قرار میدهند زمان ما بسیار متفاوت بود. اصلاً خاستگاه نسل ما، مادی و دنیایی نبود. امروز هر جوانی را میبینید، یکی از وجوهی که وی از آن منظر مورد ارزیابی قرار میگیرد، زندگی مادی و پول است. در خانوادههای مذهبی هم اینگونه شده است. زمانی که فرزندان این خانوادهها فارغالتحصیل میشوند، در پی کسب درآمدهای میلیاردی هستند. همه اقتصاد زده شدهاند. من نمیگویم به امکانات رفاهی توجه نکنند، میگویم سمت و سوی همه توجهها، نباید مادیات باشد.
کارایی : بهنوعی میگویید ارزشهای معنوی دارد از دست میرود؛ و یا رفته است؟
خرم : به نظر من، اخلاق در طول این ۳۶ سال، افول کرده است. شما در سطح جامعه میبینید که چه بداخلاقیها، دروغها و تهمتهایی، به افرادی که عاری از آنها هستند، زده میشود.
کارایی : پس شما جنبش دانشجویی در دوره پیش از انقلاب را به نسبت آن زمان، واجد عناصری از آگاهی و معطوف به هدف و اراده توأم با آگاهی و دانایی میدانید؟
خرم : بله ما تمام تلاشمان این بود که «یک کلمه حرف حق» را به مردم برسانیم و رژیم هم متوجه شده بود که این اعلامیهها و یا آن محافلی که برگزار میشود، در شکلدهی به این خواستها و مطالبات، چقدر موثر است.
کارایی : گفتید که تا سال ۵۲، نیروهای چپی در دانشگاهها، دست بالا را داشتند و بعد از آن جنبش دانشجویی، دستخوش تحولات دیگری شد. لطفاً بفرمایید مشخصاً در دانشگاه تبریز، به لحاظ تقسیمبندیهای ایدئولوژیک، کدام سمت و سو پررنگتر بود؟
خرم : شانزده آذر سال ۵۳، نظر عمده تعدادی از زندانیها و کسانی که در بیرون بودند، این بود که نبرد مسلحانه و ادامه آن به صلاح نیست و بهاصطلاح جواب نمیدهد. آنها معتقد بودند، این نبرد به بسیج تودهها منجر نمیشود و مردم و تودههای مردم، خیلی کم به دنبال مبارزات خشن میآیند. بنابرین پس از سال ۵۳ مشی آگاهی بخشی به تودهها و مبارزات منفی با رژیم شاه در اولویت قرار گرفت. این مسئله، در سال ۵۳، جهت مبارزات دانشجویی را برگرداند. پانزده خرداد ۵۴، اولین اعتصاب، با رنگ و بوی مذهبی و با شعار «الله اکبر» شروع شد و نیروهای چپ و مارکسیست-لنینیستها، فهمیدند که قافیه را باختهاند و نتوانستهاند در برابر حرکت خرداد ۵۴، حرکت چشمگیری داشته باشند. از آن زمان، بچههای سال اول که میآمدند و ثبتنام میکردند، بیشتر تحت تأثیر بچههای مذهبی قرار میگرفتند؛ چون مذهبیون بیشترین تعداد زندانی را داشتند و بخش اعظم مبارزه بر عهده آنان بود. آن موقع، تعداد زندانیها یک ملاک بود و این مسئله نهضت دانشجویی در تبریز، بهسرعت بالا به مدارس و دبیرستانها سرایت کرد. از سال ۵۴ به بعد، ما همیشه تعدادی از دانشآموزان را که عمدتاً از بچههای انقلابی بودند، در سلف سرویس دانشگاه مهمان میکردیم و آنها را از درب دانشگاه و از جلوی گارد رد میکردیم و در دانشگاه آنان را در رابطه با بحثهای روز آگاه میکردیم.
کارایی : و در نهایت، بعد از گذشت این همه سال، آیا معتقد هستید که دانشگاه، لازم است تا بدان پایهای که قبل از انقلاب، به مسائل سیاسی ورود کرده بود، وارد جریانات سیاسی بشود یا نه؟ یعنی در واقع مرز بین فعالیتهای سیاسی و احزاب چیست؟
خرم : در زمینههای فرهنگی-اجتماعی و سیاسی، دانشگاه و دانشجو، باید فعال باشند. اگر اعتراضات و انتقادات دانشگاه را تحمل نکنیم و آستانه تحملمان بالا نباشد، قطعاً ضربه خواهیم خورد. دانشگاه مرکز نقد و اعتراضات مسالمتجویانه و مشوقانه است و باید نهادهای مدنی در دانشگاهها شکل بگیرد. الان هم چنین تشکلهایی وجود دارد اما ضعیف عمل میکند. باید انجمنها و آن جی اوهای تخصصی صنفی و سیاسی در دانشگاهها ایجاد و حمایت شود؛ در غیر این صورت، یک فارغالتحصیل بیهدف و بیانگیزه وارد جامعه خواهد شد. باید در دانشگاه، راستی و درستی را، در عمل به دانشجویی که گیرندگی بالایی دارد، نشان داد.