مهندس داوود کهنموئی از فعالین دانشجویی دهه ۵۰ دانشگاه تبریز و از فعالین سیاسی اصلاحطلب حال حاضر استان آذربایجان شرقی است. به بهانه روز دانشجو، به سراغ ایشان رفتیم تا از حال و هوای آن سالها بپرسیم.
کارایی : لطفاً ابتدا بفرمایید شما ورودی چه سالی و دانشجوی چه رشتهای بودید؟
کهنمویی : من ورودی سال ۵۰ و دانشجوی رشته عمران دانشکده فنی تبریز بودم. سال ۵۵ فارغالتحصیل شدم. زمانی که من وارد دانشگاه شدم، رئیس دانشگاه، دکتر تسلیمی بود. زمانی هم که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، دکتر مسعودی، ریاست دانشگاه را بر عهده داشت.
کارایی : در صورت امکان، کمی از شرایط حاکم بر دانشگاه تبریز بهصورت کلی و بهویژه در خصوص وضعیت سیاسی و اجتماعی دانشگاه در آن دوران صحبت بفرمایید.
کهنمویی : سال ۱۳۵۰ که من وارد دانشگاه شدم، فضای کلی دانشگاه در التهاب بود. اوجگیری مبارزات مسلحانه و چریکی، تأثیر زیادی در دانشگاه گذاشته بود و صحن دانشگاه، آبستن حوادث بود. به فاصله دو ماه پس از ورود من به دانشگاه و شروع سال تحصیلی، دانشکده فنی شلوغ شد. یکی از انگیزههای شلوغی، این بود که سیستم پذیرش دانشجو بهصورت شبانه راهاندازی شده بود و ما به آن اعتراض داشتیم؛ و یا مادر فرح به تبریز آمده بود و همین مسئله، اعتراض دانشجویان را برانگیخته بود. به دلیل بستن دانشکده فنی در پی این اعتراضها، یکترم از ادامه تحصیل محروم شدیم. به یاد دارم که روز شانزده آذر، تظاهرات داخل دانشگاه، برای من تازگی داشت. در سال ۱۳۵۰، جریانات دانشجویی، بیشتر در دست گروههای چپ بود و مذهبیها بیشتر در حاشیه بودند. این بیشتر دانشجویان چپی بودند که تظاهرات را مدیریت میکردند. در جریان فعالیتهای دانشجویی از همه دانشکدهها ازجمله دانشکده پزشکی، ادبیات و علوم تربیتی حضور داشتند. همه سهیم بودند؛ البته دانشجویان دانشکده فنی اعم از عمران، مکانیک و برق، به واسطه آگاهی بیشتر از زیربناهای اقتصادی جامعه، دید مبارزاتی بسیار گستردهای داشتند.
بزرگداشت شانزده آذر و سالگرد سه شهید دانشجوی سال ۱۳۳۲، اگرچه در تقویم ذکر نشده بود، ولی خیلی حال و هوای خاصی داشت. به یاد میآورم همهساله در شانزدهم آذر، دانشگاهها کاملاً تعطیل میشد و دانشجویان در تظاهرات شرکت میکردند. ذکر این نکته جالب است که گارد ویژه، هیچگاه وارد دانشگاه نمیشد؛ چه در زمان تظاهرات و چه در زمانی که اوضاع عادی بود، گارد، حق ورود به دانشگاه را نداشت. البته در اواخر عمر رژیم و بهاصطلاح سالهای میانی دهه ۵۰ که درگیریها شدت پیدا کرد، پلیس وارد دانشگاه شد. به یاد میآورم که یکی از شعارهای ما، در آن دوران این بود که: «این خانه دانشجوست یا لانه مزدوران»؛ دانشجویان درحالیکه سعی داشتند مأموران رژیم را از دانشگاه خارج کنند، این شعار را سر میدادند. در سالگردهای روز شانزدهم آذر، تقریباً همهساله، دانشکدهها همزمان با هم تعطیل میشدند و دانشجویان درون دانشگاه راهپیمایی میکردند. بعدها که نیروهای مذهبی، رهبری جنبش را بر عهده گرفتند و بهاصطلاح مذهبیها هویت پیدا کردند و نمازخانهها تشکیل شد، این جریان به روز پانزدهم خرداد هم تسری پیدا کرد.
کارایی : همانطور که اشاره کردید، بخش اعظمی از جنبشهای دانشجویی را، گروههای چپ درست داشتند و مذهبیها در اقلیت و حاشیه بودند لطفاً در خصوص مناسبات این گروهها در آن زمان توضیح بفرمایید.
کهنمویی : سال ۱۳۵۰، سال شروع رشد و تشدید مبارزات مسلحانه بود. اگرچه در دانشگاهها، حرکت مسلحانهای انجام نشد، ولی در دانشگاهها، گروههایی از این شیوه طرفداری میکردند و سمپات ها در دانشگاه بودند؛ در دانشگاهها عضوگیری هم داشتند، منتها بعدها در دانشگاهها، گروههایی به اسم «گروههای ضربت» تشکیل یافت که ملهم از گروههای مبارزی بودند که با نمادهای فساد حکومت پهلوی، مانند بیحجابی در دانشگاهها مبارزه میکردند. البته اینها سیاسی نبودند و صرفاً با این فسادها و برهنگیها مشکل داشتند؛ حتی با افرادی که پوشش معمولی داشتند و حجاب اسلامی را رعایت نمیکردند، هیچ مشکلی نداشتند؛ ولی با کسانی که در جهت منافع و سیاستهای فرهنگی رژیم، از پوششهای خیلی نامناسب در دانشگاه استفاده میکردند، برخورد مینمودند. خلاصه، در دانشگاه، همیشه تظاهرات و شعار حضور داشت و به واسطه هر اتفاقی، مثل دیدن یک فیلم سینمایی، این تظاهرات شروع میشد و اشاعه پیدا میکرد و به یک سری تظاهرات سیاسی میانجامید و موقعیتی برای عرض اندام دانشجویان ایجاد میکرد.
کارایی : و نقش کاخ جوانان؟
کهنمویی : کاخ جوانان محلی بود که جوانان را سرگرم کنند و با فساد مشغول نمایند. تنها کار رژیم این بود که دانشجو را، یا با پول و یا با فساد و عیش و عشرت، مشغول کند تا دانشجو مبارزه نکند. کاخ جوانان برای همین اهداف ترتیب داده شده بود. رژیم میخواست دانشجو را به سمت دوری از درد اجتماع و دوری از مردم ترغیب و دانشگاه را آلوده کند.
کارایی :محتوای بیشتر شعارهایی که در تظاهرات داده میشد چه بود؟
کهنمویی : اوایل جنبش، وقتی گروههای چپ، فعالیت بیشتری داشتند، شعارها بر مبنای حقوق طبقاتی مردم و طرفداری از کارگر، دهقان و دانشجو بود. بعدها، شعارها جنبه مذهبی پیدا کرد. در جریان تقویت گروههای مذهبی، چند مورد کمککننده بود. یکی شروع سخنرانیهای دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد بود که خیلی نقش مؤثری داشت. دکتر شریعتی نوآموزه های مترقی از مذهب تشیع را ارائه میداد؛ بهطوری که تصور کنید وقتی دکتر شریعتی درباره «مسئولیت شیعه بودن» سخنرانی میکرد، همان شب پلیکپی میشد و فردای آن روز در دانشگاهها پخش میشد. اینها آنقدر جذاب و شیرین بودند که همه، متن را بهطور کامل میخواندند. حتی یکی از علمایی که مرحوم شده است، اشاره میکرد که کتاب «فاطمه فاطمه است»، بهترین کتابی است که در مورد حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها) نوشته شده است. حرکتی که دکتر شریعتی شروع کرد، هم به مذهب غنا داد و هم مبارزات مذهبیون رواج داد و در پی آن، در دانشگاهها حرکاتی آغاز شد. همه اینها تعالیم حسینیه ارشاد بود. در دانشگاهها روحیه مذهبی در مبارزه اعمال شد و دانشجوها به حرکت درآمدند. نمازخانهها ایجاد شدند و رهبری جریان به دست گروههای مذهبی افتاد. اوایل ورود من به دانشگاه نمازخانهها خیلی کم بود و نمازگزارها هم در حالت غربت بودند. بعدها نمازخانهها گسترش پیدا کردند و در کنار آنها کتابخانهها ایجادشدند. در واقع مرکزی به وجود آمد تا دانشجویان مذهبی و مبارز، فعالیتهای فوقبرنامه خود، مانند انتشار نشریات، ایجاد تعاونیها، برنامه کوهنوردی و…را ساماندهی و منسجم کنند. نشریات و کتابهای موجود هم نشریههای حسینیه ارشاد، کتابهای مرحوم مهندس بازرگان و دکتر سحابی بود و یک سری نشریههای مجاهدین که به دانشگاه میآمد و تقریباً همه اینها از جیب خود دانشجویان خریداری میشد.
کارایی : لطفاً در خصوص رابطه گروههای چپ و گروههای مذهبی بگویید.
کهنمویی : روابط ما خیلی صحیح و سالم بود؛ حتی در تظاهراتی که آنها به راه میانداختند، ما نیز همراه آنها میشدیم و شعارها به هر حال شعارهای مبارزاتی بود. به یاد میآورم که در شانزده آذر سال ۱۳۵۰، بیشتر شعارها طبقاتی بود؛ حتی وقتی به کسانی مانند خسرو گلسرخی و شهید امیرپرویز پویان، درود میفرستادند، در یکی از همین تظاهرات که من حضور داشتم نام «روحالله خمینی» هم فریاد زده شد و همگی به شهیدان راه آزادی درود میفرستادیم. در آن زمان هم برخی کتابها و نوارهای آقای خمینی بود، ولی خیلی کم بود. در عوض بازار کمونیسم در بین جوانان خیلی داغ بود و بهنوعی یک ژست روشنفکری بود. در روز دانشجو، ما هیچگاه سخنرانی نداشتیم؛ همیشه تظاهرات بود؛ تظاهراتی خودجوش. چون گروههای دیگر خیلی اهل مبارزه نبودند و ما با اینکه خیلی تمایل به حضور دکتر شریعتی در دانشگاه داشتیم، اما هیچگاه موفق نشدیم.
کارایی : لطفاً از نفوذ ساواک در دانشگاه هم بگویید.
کهنمویی : ساواک، در دانشگاه، یک نماینده به نام آقای نوینی داشت. البته معلوم بود که جنبه تشریفاتی دارد. در حالتهای عادی، مشکلی به وجود نمیآمد، ولی در تظاهراتها، افراد را زیر نظر داشتند و اسامی تظاهرکنندگان را لیست میکردند و مانع ورود این افراد به دانشگاه میشدند. البته این مسئله، در اواخر دوران دانشجویی من اتفاق میافتاد.
کارایی : در رابطه با ۲۹ بهمن تبریز، چه خاطرهای دارید؟!
کهنمویی : من در حادثه ۲۹ بهمن تبریز، در تهران بودم. هر روز که از اداره مهندسی در میآمدم، خیابانها پر از اعلامیه و جنبوجوش مردم بود. البته اگرچه در تهران بودم، با جریانات تبریز هم ارتباط داشتم و اعلامیه میفرستادم؛ ولی به طور ویژه از قضیه ۲۹ بهمن خبر نداشتم؛ تا اینکه دیدم فردای آن روز؛ روزنامهها، گزارش جریانات تبریز را چاپ کردهاند که تبریز دگرگون شده است. خبر دگرگونی اوضاع تبریز، در تهران تأثیر فراوانی گذاشت. البته من معتقدم، کل ایران از حرکت تبریز حساب میبردند.
کارایی : ارزیابی شما از تأثیر جنبش دانشجویی تبریز بر کل جنبشهای دانشجویی در ایران چیست؟
کهنمویی : زمانی که من در دانشگاه تبریز بودم، نقش تبریز بسیار بارز و پررنگ بود. تبریز، همیشه فعال و همپای تهران بود و حتی در بعضی مواقع، پیشتر از تهران و جلوتر بود. من این حقیقت را فارغ از هرگونه تعصب عرض کردم.