میزگرد؛ توسعه
هفته گذشته در محل سازمان مدیریت صنعتی نمایندگی آذربایجان شرقی، مناظره ای درباره توسعه، رویکردهای متفاوت نسبت به این موضوع و الزامات دستیابی به آن برگزار شد. این مناظره با حضور آقایان محمدباقر بهشتی، عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز و مدیر علمی سازمان مدیریت صنعتی آذربایجان شرقی، علیرضا بافنده، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز و مدیر واحد مشاوره و تحقیق سازمان مدیریت صنعتی آذربایجان شرقی و آصف حاجی زاده دانش آموخته و مدرس علوم سیاسی برگزار شد، آنچه در پی می آید، مشروح این گفتگو و مباحثه است:
کارایی : اگر اجازه بدهید پیش از هر چیز از تعریف توسعه شروع کنیم. برای ما بفرمایید معنای توسعه چیست؟
دکتر بهشتی : برای تعریف مضمون توسعه برای دانشجویان اقتصاد حداقل هشت واحد درسی ارائه می گردد؛ بنابراین در اینجا فرصت پرداختن به تعاریف کلاسیک را نداریم. تعریف سادهای که میتوانم از توسعه ارائه کنم این است که توسعه تکامل درونزای بلندمدت است. فرایند یعنی مسیری که ابتدا دارد اما انتها ندارد. تکامل، یعنی هر مرحله مکمل مرحلهی قبل است و بدین معنا توسعه با جهش اتفاق نمیافتد؛ یعنی توسعه یک انقلاب نیست بلکه مسیری تکمیلی است؛ یعنی یک جامعهی استبدادی به یکباره نمیتواند به یک جامعهی دموکراتیک تبدیل شود بلکه باید روندی را طی کند. مورد بعد این است که توسعه، فرایندی است درونزا و نمیتوان آن را به جامعهای تزریق کرد. برای فهم موضوع میتوان به مثال تکامل یک جوجه در تخممرغ اشاره کرد. مراحل تکمیل شدن یک جوجه بیست و یک روز داخل تخممرغ طول میکشد. شما اگر آن جوجه را زودتر بیرون بیاورید از بین خواهد رفت؛ اما همین جوجه اگر خودش به تکامل برسد، خواهد توانست از درون، دیوارههای تخممرغ را بکشند و بیرون بیاید. جامعه باید خودش بخواهد که توسعه پیدا کند. اگر نخواهد، توسعه امکانپذیر نخواهد بود.
کارایی : آقای دکتر حاجیزاده، شما از منظر علوم سیاسی چه تعریفی از توسعه دارید؟
دکتر حاجیزاده : توسعه شامل یک سری موقعیتها در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که در کشورهای توسعه یافته با کشورهای توسعه نایافته تفاوت دارد؛ یعنی معیار تحلیل و ارزیابی ما واقعیتی است که عملاً وجود دارد و نه چشمانداز ایده آل. در کشورهای شمال که به آنها توسعه یافته اطلاق میکنیم موقعیتهایی وجود دارد که ما کشورهای خود را که در قالب کشورهای جنوب دستهبندی میشوند، در مقایسه با آن موقعیتها، توسعه نایافته می یابیم. البته این موقعیتها نسبی هستند، هم در کشورهای شمال و هم در کشورهای جنوب، چرا که هر لحظه در حال تغییرند. این که آیا ما توسعه نایافتگی را پدیدهای درونزا بدانیم یا متأثر از عوامل خارجی، در واقع ما وارد حوزهی آسیبشناسی توسعه شدهایم و میخواهیم تشخیص بدهیم که ما چرا توسعهنیافتهایم. اینکه آیا عدم توسعهیافتگی حاصل عدم تصمیم داخلی است و یا حاصل نیروها و عوامل خارجی.
کارایی : آقای دکتر با فرض این که جامعه تصمیم بگیرد بهطور درونزا توسعه پیدا کند آیا عوامل بیرونی میتواند این توسعه را متوقف کند؟
دکتر بهشتی : خیر. عامل بیرونی همانطور که نمیتواند جامعه را برای حرکت به سمت توسعه اجبار کند، نمیتواند جلوی توسعهی ارادی جامعه را هم بگیرد. کشورهای دیگر میتوانند روند توسعهی یک کشور را کند کنند اما نمیتوانند این روند را متوقف کنند. حمایت دیگر کشورها هم تنها سرعت توسعهی یک کشور را میتواند افزایش دهد و نمیتواند توسعه را در یک کشور از ابتدا ایجاد کند. مثال خوب این حمایت از توسعه کرهی جنوبی است. همچنین توسعه روندی است بلند مدت. هیچ کشوری نمیتواند ادعا کند که مثلا تا ده سال به توسعه دست خواهد یافت. برخی از ممالک در چهارصد سال به توسعه رسیدهاند و برخی دیگر در پنجاه سال. اگر نسل فعلی ما تصمیم به توسعه بگیرد، فرزندانشان به توسعه میرسند و نه خودشان؛ یعنی میتوانند فرزندانشان را طوری تربیت کنند که رفتار توسعه ای را یاد گرفته و در زندگیشان اجرا کنند. خود این نسل در حال حاضر تعریفی از توسعه ندارد بهطوری که پیشرفت را جایگزین توسعه میداند. این در حالی است که در واقع هر توسعه ای پیشرفت است اما هر پیشرفتی توسعه نیست؛ یعنی این دو مفهوم باهم متفاوتند. پیشرفتِ بیمار، توسعه نیست. پیشرفت در تخریب مراتع که توسعه نیست.
کارایی : آقای دکتر بافنده، شما تعریف خود از توسعه را برای ما عنوان بفرمائید.
دکتر بافنده : ممنونم که از تعریف توسعه، بحث را شروع کردید. ما در تعریف توسعه و مفاهیم وابسته به آن مشکلات فراوانی داریم. تصورم این است که اگر به دانشگاهها مراجعه کنیم و از جامعهی علمی کشورمان بخواهیم که توسعه و برخی مفاهیم مربوط به آن را تعریف کنند شاید به تعریفهای چندان همگرایانه ای نرسیم. حالا ما اگر بخواهیم با چنین تعاریف متفاوت و دور از همی از توسعه، برای هدایت جامعه به سمت توسعه راهکارهایی ارائه کنیم چندان موفق نخواهیم بود. من فکر میکنم بتوانیم با استفاده از استعارهها به نتایج بهتری در زمینه تعریف توسعه برسیم. شاید استعارهی پارادایم یا اکوسیستم برای توصیف توسعه مناسب باشد. توسعه ویژگی کلی یک نظام اجتماعی است؛ و نظام اجتماعی، کلیت یکپارچهی درهم تنیده از مؤلفههای مختلف و متغیرهای گوناگون است؛ یعنی توسعه موضوعی است که از برآیند و برهمکنش مؤلفهها و متغیرهای مختلف به وجود می آید؛ و این کلیت البته با تعدادی معرف و شاخص قابل نمایش و قابل اندازه گیری است. در طبیعت اکوسیستم هائی وجود دارند که حاصل به هم پیوستگی چرخههای حیاتی هستند چرخه های حیاتی که گونه های مختلف موجودات را شکل می دهند و در صورت تغییرِ این چرخه ها، برخی گونه ها ناپدید شده و برخی گونه های جدید نیز شاید خلق شوند. جامعه توسعه یافته، گونه ای است که درون یک اکوسیستم تحت یک نظم پیچیده به وجود می آید. این اکوسیسنم به صورت یک پارادایم خود را حاکم می سازد. پارادایمِ توسعه به صورت یک الگو و سرمشق، مشتمل بر مجموعه مفروضات و الگوهایی در حوزههای گوناگون نگرشی و رفتاری شناخته میشود. این الگوها بین الاذهانی می باشند؛ به عبارت دیگر مشترک و پذیرفته شده بین اعضای یک جامعه است. الگوهای رفتاری و نگرشیِ توسعه در تمام شئونات زندگی خود را می توانند نشان دهند. پارادایم، رفتارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … را در خود جای میدهد. درآمد سرانه، امید به زندگی، سطح آموزش (سواد)، بهداشت، سلامتی (عدم فساد) در نظام اداری سیاسی، رعایت حقوق شهروندی، وجود ساختارهای سیاسی آزاد، انگیزه پیشرفت در مردم، آینده گرایی، ریسک پذیری و قبول تغییر، عقلانیت و عدم خویشاوند مداری و تبارگرائی و … می توانند برخی از مولفه های جامعه توسعه یافته باشند. این مولفه ها توسط برخی شاخص همچون شاخص توسعه انسانی، شاخص آزادی سیاسی، اعلامیه حقوق بشر و … بیان می شوند . این مفاهیم دامنه وسیعی از رفتارها اعضای یک جامعه را در بر می گیرد. رفتار والدین با فرزندان، معلم بادانش آموزان، حاکمیت با شهروندان، رفتارهای سیاسی چون شرکت در انتخابات و رای دادن، رفتارهای اقتصادی همچون خرید و فروش، رعایت قوانین و مقررات در نظام های اداری و رفتارهای اجتماعی می توانند یک جامعه توسعه یافته یا توسعه نیافته را نمایندگی کنند. در واقع وقتی تمامی این مؤلفهها را یک جا جمع میکنیم، میتوانیم به مفهوم اکوسیستم یا پارادیمِ توسعه دست یابیم. برخی از معیارها اقتصادی برخی فرهنگی برخی سیاسی و برخی دیگر اجتماعی هستند. در حالی که یکی از خطاهای ما دانشگاهیان این است که مفهوم توسعه را به یک رشته علمی تقلیل میدهیم. برخی آن را از منظر علوم سیاسی و با معیارهای این علم تعریف می کنند، برخی دیگر معیارهای اقتصادی را در اولویت تعریف توسعه قرار می دهند و برخی نیز معیارهای اجتماعی یا فرهنگی را؛ اما واقعیت این است که توسعه تمام اینهاست و نه یکایک این موارد؛ به عبارت دیگر توسعه، توسعه است. ما نمی توانیم یک فیل را به چند فیل کوچک تقسیم کنیم. اگر از توسعه و یا توسعه نیافتگی صحبت می کنیم در واقع ما داریم از کلیت یک نظام اجتماعی بحث می کنیم که هر چند این کلیت از اجزا و ارتباط آنها تشکیل شده، اما قابل تقلیل و تحویل به اجزاء نیست. در تعریف توسعه به نظر می آید معیارهای اشاره شده بر شالوده بنیادی تری استوار است؛ که برای تعریف توسعه تعیین تکلیف با این شالوده نیز ضروری به نظر می رسد. منظورم از شالوده بنیادی چیزی نیست مگر طرز تلقی ما از انسان. محور توسعه انسان است. طرز تلقی ما از انسان بسیاری از شاخص های توسعهیافتگی را رقم خواهد زد. ما باید تکلیفمان را با آزادی، مالکیت، حقوق و تکالیف انسان مشخص کنیم.
جهت مطالعه ی ادامه این مقاله ، لطفا به صفحات 40 الی 43 ماهنامه مراجعه نمایید.