راه رسیدن به توسعه

0 ۴۷۹

توجه به دانشگاه و دانشجو و تعمیق زیرساخت های علمی; راه رسیدن به توسعه

فاروق امین مظفری، استادیار دانشکده حقوق و علوم اجتماعی دانشگاه تبریز در این مقاله نسبت دانشگاه و توسعه را مورد توجه قرار داده است و اینکه چه تحولات ضروری در این خصوص بایستی صورت پذیرد:

امروزه چالش ها و نیازمندی های متعدد و متنوع علمی واطلاعاتی پیش روی نهادهای علمی قرار دارد که برای رویارویی با آن، ضروری است در جهت نوعی تجدید حیات و تغییرات گسترده و حتی تنوع در اهداف، وظایف و کارکردها گام هایی برداشت. برای کسب بیشترین بازدهی با کمترین هزینه، این نهادها باید به نوسازی خود همت گمارند. ازاین رو برنامه ریزی نوین و طراحی مجدد فعالیت ها و نقش ها ضرورتی اجتناب ناپذیر خواهد بود؛ زیرا در این عصر، کارکردهای این نهادها تغییرات اساسی نموده است. بدین خاطر تجدیدنظر در برنامه ریزی آموزشی، شیوه های سیاستگذاری در نظام آموزش و تحقیقات، تحلیل و تبیین تعامل بین حوزه صنعت و دانش، بازنگری در ساختار و وظایف نهادهای متولی دانش، تجدیدنظر در نظام پذیرش دانشجو، یافتن شیوه های نوین در پژوهش و تحقیقات، بررسی روش های بهبود کیفیت آموزشی و نیز تبیین رابطه میان آموزش عالی با فرهنگ جامعه و مسائل اجتماع و پاسخگویی نظام آموزش عالی به نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه متنوع امروز برای نیل به توسعه، ضرورتی اجتناب ناپذیر می نماید که در واقع تأمل و تعمق در عوامل فوق، لزوم تحول بنیانی نظام آموزش عالی را به خوبی روشن می سازد.

از دیدگاه صاحب نظران مباحث توسعه، در شرایط کنونی توان مراکز علمی و دانشگاهی در پرورش افراد نخبه و توان بکارگیری آنان در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی به‌عنوان هدف های اصلی، مطرح بوده و از اصلی ترین عوامل حرکت به سمت یک جامعه توسعه یافته به شمار می رود؛ به همین خاطر ضرورت درک و آشنایی با دیدگاه ها و تحولاتی که امروزه نظام آموزش عالی ایران با آن روبرو است از اهمیت وافری برخوردار است. لازم به ذکر است که مطرح شدن انتظارات جدید از نظام آموزش عالی در بیشتر کشورهای جهان به ویژه در سال های اخیر، از عمده ترین عواملی است که برخی از نظام های دانشگاهی کشورهای پیشرفته را دچار تحول و تغییر بنیانی و برخی دیگر را در اندیشه آغاز چنین تحولی قرار داده است.

دانشگاه در ایجاد توسعه پنج وظیفه اساسی بر عهده دارد:
١. آموزش در برگیرنده ی دو مقوله ی تعلیم و تربیت است و دانشگاه ها تأمین کننده ی نیروهای متخصص و عاملی تعین کننده برای بازآموزی و روزآمد ساختن اطلاعات حرفه ای بخش صنعت و دولت هستند.

٢. پژوهش و تولید علم که اصولا تحقیقات در مرزهای دانش بیشتر در حوزه ی عمل دانشگاه ها است. اگرچه مراکز تحقیق و توسعه نیز به تولید علم می پردازند اما نقش کلیدی در تحقیقات بنیادی بر عهده ی دانشگاه ها است و آن‌ها از این طریق می توانند بخش عمده ی نیازهای مراکز تحقیق و توسعه را تأمین و در نتیجه، فرایند تبدیل علم به تکنولوژی را تسریع بخشند.

٣. ترویج به این مفهوم که دانشگاه ها نقشی اساسی در بالا بردن آگاهی های عمومی دارند. دانشگاه ها از طریق سازوکارهای مختلف مثل برگزاری سمینارها، کارگاههای آموزشی، نمایشگاه ها و برگزراری دوره های تخصصی برای گروه های خاص و موارد مشابه می توانند موجی از دانش را به جامعه سرازیر کنند.

۴. خدمات علمی و مشاوره ای. دانشگاه ها می توانند با ارائه ی خدمات علمی و مشاوره ای به صنایع و دولت آن‌ها را در حل مشکلاتی که با آن مواجه اند، یاری دهند. اگرچه این نقش نسبت به نقش های مذکرو کمرنگ تر است.

۵. علاوه بر موارد یادشده، دانشگاه ها می توانند طراحی مهندسی جامعه و سازماندهی مستمر ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ساختارها و خرده ساختارهای صنعتی کشور را به عهده گیرند. تحقق مطلوب وظایف مذکور زمانی صورت می گیرد که دانشگاه از یک نهاد درونگرا و نخبه پرور به یک نهاد پویا، برونگرا و پاسخگو به نیازها و ضرورت های بومی و جهانی تبدیل شود.

اشاعه ی فرهنگ ترویج علم در دانشگاه نه تنها بسته به پتانسیل های بالقوه ی دانشجویان که نیازمند همکاری و حمایت سایر نهاد های اجتماعی از جمله دولت، آموزش‌وپرورش و … نیز می باشد. سالهاست که کشور های غربی به تجهیز و برنامه ریزی در حوزه توسعه سطوح دانشگاهی می پرداختند و این توجه، در ساختار توسعه یافته امروزه آن‌ها مشهود است. آن‌ها نگاه خود را معطوف به سرمایه‌گذاری بلند مدتی نموده اند که نمود آن عمیقا در بافت های درونی کشور رخ می نمایاند.

فراهم کردن زمینه های لازم برای رشد دانشجویان از اساسی ترین و بنیادی ترین افعال اجتماعی هر دولت برای توسعه زیرساخت های علمی خود می باشد. از شاخص ترین چهره ها در توسعه ی علوم در غرب می توان به فرانسیس بیکن اشاره نمود. از قرن ۱۷ و ۱۸ می توان شاهد این توسعه در قالب هایی چون تأسیس آکادمی های علوم، انتشار نشریات علمی، تألیف کتب درسی، توجه به برگزاری نمایشگاه ها و موزه ها با مضامین علمی و فناورانه و…. . برنامه ریزی های بلند مدتی که در زمان های دور در اروپا رخ داد امروز آن را در بالاترین سطح علمی قرار داده است، نمی توان با تصمیم گیری های عجولانه، یکباره و حساب نشده به میدان رقابت با بزرگان علم پرداخت؛ اما انسجام و برنامه ریزی بلند مدتی که به‌طور حساب شده و دقیق باشد که حمایت نهاد های دولتی را نیز به همراه خود داشته باشد می تواند در بلند مدت سبب رشد و پویایی هر چه بیشتر جوامع گردد.

دانشگاه به‌عنوان مهم‌ترین نهاد در حیطه ی بلوغ اجتماعی انسان های جامعه باید در مرکز توجه و برنامه ریزی های دولت قرار گیرد. فعالیت های دانشجویان هر دانشگاه باید در مرکز توجه نهاد های اجتماعی – دولتی قرارگیرد و ضمن حمایت از این فعالیت ها اسباب انگیزش در دیگران دانشجویان را فراهم نمایند.

متأسفانه در جوامع عقب مانده بدلیل سطح ابتدایی توقعات و غفلت از اهمیت زیر ساخت ها تنها به رو بنای رشته های علمی پرداخته می شود. فراموش شدن علوم انسانی و تنها پرداختن به رشته های کاربردی می تواند پیامدهای منفی جبران ناشدنی را فراهم آورد. علوم انسانی به‌عنوان زیربنای فرهنگ و هویت یک جامعه در کنار دیگر شاخه های علوم حائز اهمیت است. جامعه ای که فرهنگی برای خود نداشته باشد یا تاریخش را فراموش کند خیلی زود از صحنه ی جهانی پس زده می شود. عدم توجه به مهم‌ترین ساختارهای اجتماعی و علمی در کشور و کنار گزاردن نگاه دقیق و اصولی به توانایی های افراد جامعه و تنها توجه به برخی از رشته ها، توسعه ای واپسگرا و ناقص را به همراه خواهد داشت. توسعه باید در تمامی رشته ها باشد.

از سویی پرداختن صرف به دانشگاه ها و عدم آمادگی برای ورود به عرصه ی اجتماعی نیز از دیگر آفت هایی است که دانشجویان با آن سر و کار دارند. متأسفانه بدلیل عدم آمادگی جامعه برای حضور نیروی متخصص جدید و البته استفاده عمومی صاحبان مشاغل از ایده های سنتی و عدم اعتماد به تکنولوژی های روزآمد دانشگاهی سبب می شود که در اشتغال به کار دانشجویان فارغ التحصیل از دانشگاه های نازل و دانشجویانی که با بالاترین سطح علمی در دانشگاه های درجه نخست تحصیل نموده اند هیچگونه تمایزی نباشد.

شاید یکی از وحشتناک ترین پدیده های اجتماعی در حوزه ی دانشگاهی و علمی این باشد که دانشجویان فارغ التحصیل پس از یک دوره درگیری و تلاش و برای رسیدن به این نقطه دچار دلزدگی و پوچی کار خود شوند و به مشاغل غیر مرتبط و گاه کاذب روی آورند که این مسئله بدترین آفت برای یک جامعه که روی به توسعه دارد می باشد. ایجاد انگیزش و توجه به دانشجویان و تعامل مستمر جامعه و دانشگاه از اساسی ترین نیازها برای توسعه پایدار یک جامعه می باشد، جهان آینده از آن مللی است که با تکیه به توان نیروی علمی خود به توسعه در ساختار آکادمیک و پژوهشی بپردازد.

قرن ٢١ به‌عنوان قرن دانش معرفی شده است. در این عصر، سرمایه اصلی جوامع، دانش، مهارت و نگرش منابع انسانی آن‌ها است. برای اینکه این سرمایه در خدمت سعادت جامعه باشد به قابلیت های کارآفرینی نیاز دارد. در حال حاضر توسعه کارآفرینی هسته برنامه های توسعه کشورها است. از این رو، سرمایه‌گذاری در قابلیت های کارافرینی منایع انسانی جایگه ویژه ای دارد. انتظار می رود دانشگاه ها در توسعه قابلیت های کارآفرینی نقش محوری ایفا نمایند. به‌طور کلی از دانشگاه ها انتظار می رود که یک جریان توآوری در کشور ایجاد کنند و قابلیت های کارافرینی مورد نیاز جامعه را فراهم نمایند. همچنین دانشگاه می تواند قابلیت های کارآفرینی شامل دانش، مهارت و نگرش کارآفرینی را در دانش آموختگان ایجاد کند و دانش آموختگان به‌عنوان عاملان تغییر اجتماعی، این قابلیت ها را در جامعه ارویج دهند. امروزه کارآفرینی دانشگاهی یک آرمان پیشرفته و جذاب برای آموزش عالی است. در دنیای رقابتی آینده دانشگاه ها برای حفظ بقای خود راهی جز حرکت به سمت کارآفرینی دانشگاه ندارند. برای رسیدن به این منظور باید تغغیراتی در فرایندهای آموزشی و پژوهشی، ساختار، فرهنگ و شیوه و محتوای تعامل دانشگاه ها با بنگاه ها و دولت ایجاد شود.

در نهایت باید گفت در عصر حاضر موفقیت از آن کشوری خواهد بود که ضمن توجه به دانشجویان و نهاد حساس و تعیین کننده ی دانشگاه، سیاست های عمرانی و شجاعانه ای را در پرورش و اشاعه ی علم و بصیرت در جامعه پیاده کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.