ظلم‌ستیزی؛ نقطه مشترک جریانات مختلف فکری در دانشگاه

0 ۲۵۹
گفت‌وگو با زین‌العابدین هریس نژاد، عضو شورای شهر هریس

هریس نژاد : من به دانشگاه تبریز خیلی علاقه داشتم زمانی که در دبیرستان دهقان محصل بودم، هر زمان که می‌توانستم به دانشگاه تبریز می‌رفتم و دانشگاه تبریز را بسیار دوست داشتم جو دانشگاه در آن روزها بسیار عالی بود با اینکه فعالیت دانشجوها تشکیلاتی نبود و ولی با این وجود صدای مردم از دانشگاه بلند می‌شد

دانشجویان دانشگاه تبریز به مسائل اجتماعی و حتی روزمره شهروندان بسیار حساس بودند و نسبت به تغییرات اجتماعی که آن را ناعادلانه ارزیابی می‌کردند، واکنش سریع نشان می‌دادند. به یاد می‌آورم که یک‌بار دانشجویان در اعتراض به افزایش قیمت بلیط اتوبوس به دو ریال اعتراض کردند و خیابان دانشگاه را بستند و در نهایت قیمت بلیط دوباره به یک ریال بازگشت و بسیاری از دانشجویان که در این حرکت اعتراضی شرکت کرده بودند به هیچ تشکیلات سیاسی وابستگی نداشتند و تنها عامل وحدت‌بخش میان آنان مقابله با رژیم دیکتاتوری پهلوی و عوامل ساواک بود، چون این دانشجویان فرزندان ملت بودند و مردم هم از آنان پشتیبانی می‌کردند. دانشجویان در واقع سخنگوی مردم بودند و جالب اینجاست که در اغلب حرکت‌های اعتراضی تفاوتی بین گروه‌های چپ و مذهبی وجود نداشت و هر دو گروه علی‌رغم اختلاف در عقیده در مقابل رژیم شاه ایستادگی می‌کردند و موضع یکسانی اتخاذ می‌کردند مثلاً در جریانات اعتراضات روز دانشجو در دانشگاه تبریز از قبل برای رسیدن به دانشگاه در این روز مشخص تلاش و برنامه‌ریزی می‌کردیم و همه گروه‌ها فارغ از اختلافات عقیده با یکدیگر متحد می‌شدند و به همین دلیل است که یک جنبش قدرتمند تشکیل شده بود و همدلی و اتحاد عجیبی بین دانشجویان بود.
کارایی : جالب است که این درجه از اتحاد و همدلی و همبستگی در یک فضای ایدئولوژیک وجود داشته است؟
هریس نژاد : به نظر من در عالم واقعیت، مطالبات اصلی دانشجویان یعنی ظلم‌ستیزی، عدالت‌خواهی و استبداد ستیزی آرمان‌های اصلی را تشکیل می‌داد و فرا ایدئولوژیک بود بحث‌های ایدئولوژیکی بازار گرم آن‌چنانی میان دانشجویان نداشت و سویه حرکت‌های دانشجویان در سطح عمومی مبتنی بر ظلم‌ستیزی بود چون در جامعه ظلمی وجود داشت که فارغ از تفکر ایدئولوژیک افراد اعمال می‌شد.
در سال‌های آغازین دهه ۵۰ و منتهی به انقلاب زمانی که هنوز دانش‌آموز بودم، با گروه کوهنوردی دانشگاه تبریز به کوه می‌رفتم و به آن‌ها ملحق می‌شدم، جالب است که من برای اولین بار جزوه دکتر شریعتی را در کوه و از زیر یک پاره‌سنگ پیدا کردم و مطالعه کردم مثلاً می‌دیدم که گروهی از دانشگاه تبریز به کوه‌پیمایی رفته بودند یک روز قبل این جزوات را در زیر پاره‌سنگ‌ها جاسازی کرده می‌کردند که مردم به آن دسترسی پیدا کنند و آن را مطالعه کنند. من همان چند جزوه‌ای را که زمینه آشنایی من با دکتر شریعتی را در سال ۵۴ و ۵۵ فراهم نمود، زیر پاره‌سنگ‌های کوهستان پیدا کردم و این انگیزه‌ای شد تا به دنبال کتاب‌های دکتر شریعتی بگردم و آن‌ها را پیدا کنم اولین جزوه‌ای که از شریعتی در سال ۵۵ خواندم نیایش نام داشت یا جزوه‌ای داشت به اسم ای زینب که در مورد کربلا بود و انشایی متأثر از آن نوشته نوشتم و معلم ادبیاتم آقای اردبیلی در کلاس و به هنگام خواندن چیزی نگفت اما بعد از زنگ به طور خصوصی به من گفت این کتاب‌ها را می‌خوانی بخوان ولی در کلاس بازگو نکن چون من را در خطر می‌اندازی. این نشان می‌داد که او خودش هم این کتاب‌ها را می‌خواند.
کارایی : در خصوص جنبش دانشجویی پس از انقلاب چه نظری دارید؟
هریس نژاد : بعد از انقلاب، دانشجو نتوانست آن‌طور که باید و شاید نماینده مردم باشد و این نتیجه بی‌تدبیری و بی‌سیاستی احزاب بود قبل از انقلاب محتوای شعارها در ارتباط با ظلم‌ستیزی و لزوم برپایی عدالت بود و مطالبات اغلب سویه انسانی داشت نه سویه سیاسی.
دانشجو در جامعه یک وزن است بعد از انقلاب گروه‌ها و احزاب آمدند و از دانشجوهایی که سیاسی نبودند و فقط مطالبات ساده داشتند یارگیری کردند در سال اول پس از انقلاب دانشگاه‌ها پر بود از بولتن‌های تبلیغاتی که متعلق به احزاب و گروه‌های مختلف بود و نمایی از دموکراسی را نشان می‌داد و اصلاً در اوایل انقلاب، فرهنگی در دانشگاه ساری و جاری بود که اگر فردی سوگری سیاسی نداشت عوام و بی‌سواد محسوب می‌شد و نوعی اجبار به جهت‌گیری سیاسی برای دانشجویان وجود داشت. به نظرم چنین فضا و فرهنگی باعث شد، ما جوانان نخبه فراوان و استعدادهای خود را اوایل انقلاب تلف کردیم. درحالی‌که آن‌ها می‌توانستند در جنبه‌های دیگر بسیار مفید باشند و رشد کنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.