انقلاب اسلامی بخشی از روند و حرکت تکاملی مردم و جامعه ایران است
استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد تبریز
کارایی : بازخوانی انقلاب ۵۷ پس از ۴۰ سال از چه جهت واجد اهمیت است؟
شاکری : پرسش شما بسیار سؤال جدی و مهمی است؛ چرا که اساساً به گمان برخی، بعد از گذر زمان و فاصلهگیری از هر پدیده و رخدادی، نیاز به رجوع و بازگشت به آن رخداد، امری بیفایده و بیثمر است. همین تفکر و باور، تصلب، ایستایی و انجماد را سبب خواهد شد. هنر و عظمت کار سقراط در به پرسش کشیدن و بازخوانی افکار، باورها و اعتقاداتی بود که به دلایل مختلفی از جمله گذر زمان و قدرت و روزمرگی، به انسداد و جمود منجر شده بودند. بازخوانی و فهم انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، از جهات مختلفی اهمیت و حتی به نظرم ضرورت دارد. نخست؛ به دلایل تاریخی میتوان اشاره نمود. انقلاب ۱۳۵۷، واقعه و رخدادی مهم و بخشی از تاریخ تحولات سیاسی-اجتماعی ایران معاصر و شاید یکی از مهمترین این رخدادها باشد. انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ اگر با نگاهی تاریخ گرایانه نگریسته شود، بخشی از روند و حرکت تکاملی مردم و جامعه ایران است. حرکتی که ظهور و بروزش در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ نمایان شد. میتوان پارهای از سیر و مسیر آگاهی ایرانیان در طول تاریخ معاصرشان را، در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به نظاره نشست. اگر که نهضت و حرکت مشروطهخواهی ایرانیان زنده است و هنوز تداوم دارد و اگر هنوز انقلاب فرانسه، انقلاب آمریکا در مسیر تاریخی خود زنده است و تداوم دارد؛ به همین دلیل انقلاب ۵۷ هم هنوز زنده است و تداوم دارد. فلذا ضرورت دارد که این حرکت مهم تاریخی مورد بازخوانی و تأمل قرار گیرد.
دومین دلیل بر ضرورت بازخوانی انقلاب ۱۳۵۷، به رمزگشایی و فهم معنای نهفته در متن انقلاب بر میگردد. از نظر برخی اصحاب هرمنوتیک فلسفی، زمان و گذر زمان، چون شریک و همکار مخاطب و مفسرین قرار گرفته و در آشکار نمودن وجوه مختلف معنا یاریرسان خواهد بود. بر این اساس، در افقها و زمانهای مختلف، پدیدهها رخ گشوده و وجوه نهفته و مستتری از معنا را ظاهر خواهند ساخت. اگر انقلاب ۱۳۵۷ را هم بهمثابه یک متن ناتمام و گشوده بدانیم که از نظر من کاملاً این گونه است، در آن صورت، خوانش و بازخوانی دائمی این متن و پدیده، ما را به تفهم و فهم بیشتر رهنمون خواهد ساخت. به تعبیر شهید مطهری گردوخاک و فضای مهآلود و غباری مقطع پیروزی انقلاب، اجازه نمیدهد که تمامی ابعاد یک انقلاب بهوضوح دیده شود. بازخوانی و گذر زمان میتواند در شناخت و معرفت ابعاد مختلف انقلاب راهگشا باشد.
سومین دلیل پراهمیت بازخوانی و رجوع مجدد به مطالعه انقلاب ۱۳۵۷، بهضرورت نقد علمی، منصفانه و دقیق این پدیده بر میگردد. انقلاب ۱۹۷۹ در ایران یک کنش و پدیده بزرگ سیاسی-اجتماعی بود و میدانیم که در مرحله اول و پیروزی هر انقلابی، فضای احساسی، رمانتیک و آرمانی بر تبیین دقیق علمی آن پدیده پرده میافکند. تداوم چنین نگرشی بر انقلاب، یک سری تحلیلهای کلیشهای، رسمی و ایدئولوژیک را نسبت به ماهیت، آرمان، اهداف انقلاب مستولی میکند. بازخوانی انقلاب ۱۳۵۷ بعد از چهل سال میتواند، تفاسیر رسمی و ایدئولوژیک حاکم و مخدوش را از یک طرف و تفاسیر مغرضانه و بیپایه را از طرف دیگر خنثی نموده و راه را برای تفاسیر انتقادی و عالمانه در یک فضای منطقی و معقول بگشاید.
و نهایت آنکه با بازخوانی دقیق اهداف، آرمانها، ماهیت و شعارها در انقلاب ۱۳۵۷، بعد از گذشت حدود چهل سال میتوانیم به نتایج، پیامدها و خروجی نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نمره بدهیم. به بیان دیگر بازخوانی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و مقایسه آن آرمانها و خواستها با شرایط امروزین ما میتواند مسیر طی شده ما را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد. ارزیابی اینکه چقدر به انقلاب و اهداف و آمال آن وفادار بودهایم و چقدر نبودهایم؛ به چه میزانی توفیق و یا عدم توفیق داشتیم و در نهایت آنکه چه نسبتی با انقلاب ۱۳۵۷ داریم.
کارایی : اگر مسائل پیچیده اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در وقوع انقلاب دخیل بدانیم، به نظر شما آیا این مسائل قابل اصلاح بودند یا در هر حال وقوع انقلاب غیر قابل اجتناب بود؟ چنانچه بخواهید عمدهترین این مسائل را تبیین کنید، کدام ها به نظر شما پراهمیتتر میباشند؟
شاکری : در تئوریهای انقلاب و میان نظریهپردازان این حوزه، شاهد دیدگاهی هستیم که وقوع انقلابها را امری جبری و قهری تلقی میکنند. بر این اساس، انقلاب، کارگزار اراده خاصی را برای وقوعش طلب نمیکند. خانم تدا اسکاچ پل، نظریهپرداز بزرگ انقلابها در کتاب مهم و اساسی «دولتها و انقلابهای اجتماعی» با نگاهی ساختارگرا، از آمدن انقلابها و نه ساخته شدن و طراحی انقلابها دفاع کرده و الگوی خود را به انقلابهای بزرگی چون فرانسه، روسیه و چین تسری میدهد. در این دیدگاه دولتمردان و حاکمان از یک سو و انقلابیون از سوی دیگر نقشی در بروز و یا جلوگیری از وقوع انقلاب نخواهند داشت. بنده ضمن احترام به چنین دیدگاههایی و جدی و قابل تأمل دانستن چنین تحلیلها و تبیینهایی؛ باور دارم که میتوان تا حد خاصی با انجام یکسری فعالیتها و اقدامات، جلوی انقلاب را گرفت و یا آن را به تأخیر انداخت. به نظرم دولتها و سیستمهایی که با اصلاحات و حرکتهای تدریجی، قانونمند، نهادمند و دموکراتیک بیگانه باشند، خود به دست خویشتن بسترها، زمینهها و شرایط انقلاب را فراهم میکنند. نظامی که هوشمندانه با تحولات اجتماعی و فرهنگی سیاسی کنار نمیآید و یا متناسب با نیازها، علایق و خواستهای جامعه و مردم حرکت نمیکند، سیر انقلاب را هموار میکند. در نظامهایی که ارزشها، خواستها و در یک کلام دنیای مردم و تودهها و نخبگان با دنیای حاکمان، نظام سیاسی متفاوت و متعارض است، انقلاب میتواند بهعنوان یک گزینه پر هزینه در نظر جامعه قرار بگیرد.
جهت مطالعه ی ادامه این مقاله ، لطفا به صفحات 28 الی 30 ماهنامه مراجعه نمایید.