زوایای متفاوت در مفهوم توسعه

0 ۵۹۳
دکتر محمد باقر بهشتی
استاد اقتصاد دانشگاه و رئیس مرکز ارزیابی و تحلیل صنعت و اقتصاد سازمان مدیریت صنعتی آذربایجان شرقی

در شماره های قبلی کارایی معنای توسعه توسط برخی صاحب نظران ارائه شد. در این شماره ابتدا تعریف توسعه توسط سه دانشمند که آن را چند بعدی می‌دانند ارائه می‌شود، سپس برداشت نگارنده از معنی توسعه تقدیم می‌گردد.

تعریف توسعه توسط کسانی که توسعه را چند بعدی می‌دانند:

بالاخره بعضی از اقتصاددانان، توسعه را چند بعدی می‌دانند و معتقدند که اقتصاد یکی از ابعاد آن محسوب می‌شود. میسرا، تودارو، و آمارتیا سن از جملۀ این گروه هستند.
میسرا ی هندی بر این باور است که توسعه دستاورد انسان و پدیدۀ چند رشته ای می‌باشد. او می‌گوید توسعه در محتوا و در نمود، مختصات فرهنگی دارد و هدف از آن زندگی پر ثمره ای است که توسط فرهنگ تعریف می‌شود. میسرا توسعه را دستیابی فزایندۀ انسان به ارزش‌های فرهنگی خود می‌داند (میسرا 1366، ص 6). ملاحظه می‌شود میسرا ضمن تأکید بر چند بعدی بودن توسعه، جایگاه اساسی را به فرهنگ می‌دهد و با دستاورد بشر دانستن آن، بر این نکته اشاره می‌کند که اگر انسان‌های جامعه بخواهند می‌توانند به توسعه دست پیدا کنند.
تودارو می‌گوید: توسعه فرایندی دربرگیرندۀ تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی، گرایش‌های عمومی، نهادهای ملی، تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و رفع فقر می‌باشد (Todaro 1997, p. 16). از دید تودارو توسعه زمانی در جامعه رخ می‌دهد که تغییرات اساسی در ساختارهای جامعه صورت پذیرد به طوری که در اثر آن علاوه بر سرعت گرفتن رشد اقتصادی، فقر از بین برود و نابرابری هم کاهش یابد.
آمارتیاسن (هندی ساکن آمریکا و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال 1998) توسعه را به مثابه آزادی می‌داند.وی ضمن توجه به بعد اقتصادی در توسعه، می‌گوید توسعه باید بیشتر متوجه ارتقای زندگی و آزادی‌هایی باشد که ما از آن برخورداریم. گسترش آزادی‌هایی که نه تنها زندگی ما را غنی‌تر و آزادتر می‌کند بلکه همچنین به ما امکان می‌دهد که افراد اجتماعی‌تری باشیم. او از پنج نوع آزادی نام می‌برد. این آزادی‌ها عبارتند از: آزادی‌های سیاسی، تسهیلات اقتصادی، فرصت‌های اجتماعی، ضمانت‌های شفافیت (آزادی انجام معاملات با یکدیگر) و امنیت حمایتی (اعانات بیکاری و کمک‌های درآمدی به تهیدستان و موارد مشابه).
از نظر سن، هر یک از این آزادی‌ها به پیشبرد قابلیت عمومی یک فرد کمک می‌کند. از نظر این برندۀ جایزۀ نوبل اقتصادی، آزادی‌ها هم هدف‌های اولیۀ توسعه هستند و هم ابزارهای اصلی آن. او می‌گوید آزادی‌های سیاسی (در شکل آزادی بیان و انتخابات) به ترویج امنیت اقتصادی کمک می‌کند. فرصت‌های اجتماعی (در شکل تسهیلات آموزشی و بهداشتی) مشارکت اقتصادی را تسهیل می‌کند. تسهیلات اقتصادی (در شکل فرصت‌های مشارکت در کسب‌وکار) می‌تواند به افزایش امکانات شخصی و ارتقای منافع عمومی برای تسهیلات اجتماعی یاری رساند. یعنی انواع آزادی‌ها می‌توانند به تقویت یکدیگر بینجامند (سن 1381، صص 62-32).
ملاحظه می‌شود آمارتیاسن با نگاهی عمیق‌تر به انسان و نیازهای او، آزادی را به انواع مختلف تقسیم می‌کند و هدف توسعه را رسیدن به انواع آزادی می‌داند.
میسرا، تودارو و برخی دیگر از صاحب نظران سه شاخص اصلی توسعه را تأمین معاش (life-sustenance)، اعتماد به نفس (self-esteem) و آزادی (freedom) ذکر می‌کنند. واضع اصلی این سه شاخص آقای گولت (Goulet 1971) می‌باشد.
منظور از تأمین نیازهای اساسی، تأمین: مسکن، پوشاک، غذا و حداقل آموزش است. اعتماد به نفس یعنی احساس احترام به خود (self-respect)، داشتن استقلال و زیر سلطۀ دیگران نبودن می‌باشد. مراد از آزادی در تعریف گولت رها شدن از سه اهریمن نیاز (want)، جهل (ignorance) و بدبختی (squalor) است.
باید دانست میسرا آزادی را شامل آزادی‌های سیاسی هم می‌داند و علاوه بر این، شاخص احترام به دیگران را هم مطرح می‌کند که منظور از آن رعایت حقوق دیگران می‌باشد.

برداشت نگارنده از توسعه
ملاحظه می‌شود صاحب نظران مختلف دیدگاه های متفاوت نسبت به مفهوم توسعه دارند. به عبارت دیگر، در مورد معنی توسعه در بین دانشمندان اتفاق نظر نیست. اما بدین معنی نیست که بین نظرات آنان تضاد یا تباین فاحش وجود داشته باشد. اگر تعاریف فوق را مورد بررسی قرار دهیم، می‌توانیم نکات مشترکی از آن‌ها یافته و با جمع بندی آن‌ها به ارائۀ معنای توسعه بپردازیم. نگارنده به چنین امری اقدام نموده است که شرح آن در ذیل بیان می‌شود:
از نظر نگارنده، توسعه فرایند تکاملی درون‌زای بلندمدت است که دربرگیرندۀ رشد اقتصادی مستمر، رفع فقر و محرومیت و کاهش نابرابری می‌باشد. برای این که این تعریف روشن‌تر شود توضیح واژه های به کار رفته در آن ضروری می‌نماید.
منظور مؤلف از کلمۀ فرایند (process) مسیری است که ابتدا دارد و انتها ندارد. به عبارت ریاضی، فرایند مانند یک نیم خط است یعنی از یک طرف محدود است ولی طرف دیگر آن هیچ محدودیتی ندارد. پس فرایند دو ویژگی مشخص دارد یکی نقطۀ شروع آن است که در ادامۀ تعریف شرایط شروع توسعه توضیح داده خواهد شد و دیگری بی انتها بودن مسیر است. پس معلوم می‌شود توسعه دارای یک فرایند است یعنی، در جامعه، توسعه باید آغاز شود و در مسیری ادامه یابد. مسیری که انتها ندارد، یعنی مانند قلۀ کوهی نیست که انتها داشته باشد و هر صعود کننده بعد از فتح قله کار خود را تمام شده بداند و برگردد. بنابراین، توسعه یک مسیری است که هر قدر پیموده شود باز راه برای طی شدن هست، منتهی پیمایندۀ راه هر قدر جلو می‌رود از ثمرات آن بیشتر بهره‌مند می‌شود.
شاید تشبیه فرایند توسعه به مسیر الی الله معنی آن را بهتر نشان دهد. می‌دانیم هر عبادتی با نیت نزدیکی به خدا (قربتاً الی الله) انجام می‌شود یعنی عبادت کننده می‌خواهد به خدا نزدیک شود. مسیر عبادت مسیر الی الله است. این مسیر، مسیر بی نهایت است یعنی هر کس می‌تواند به خدا نزدیک و نزدیک‌تر شود ولی انسان هرگز به خدا نمی‌رسد. انسان عابد هر قـدر جلو می‌رود از ضرورت حرکت به سمت خدا بیشتر لذت می‌برد و به همین دلیل دلش می‌خواهد هر قدر بتواند جلوتر و جلوتر برود.
توسعه هم مشابه مسیر حرکت به سمت خداست. جامعه ای که در این مسیر قرار می‌گیرد روز به روز دارای انگیزۀ فزاینده برای پیمودن راه می‌شود. ملاحظه می‌شود با این تعریف از فرایند، اصطلاح کشور توسعه یافته زیر سؤال می‌رود، زیرا توسعه‌یافتگی به معنی پایان راه نیست، بلکه یک واژۀ نسبی است. معنی آن جلوتر بودن کشوری نسبت به کشور یا کشورهای دیگر در مسیر می‌باشد. پس با در نظر گرفتن این معنی فرایند، همۀ کشورهای توسعه یافته هم در حال توسعه هستند منتهی فاصلۀ کشورهای توسعه یافته با دیگر کشورها بیشتر است.
منظور از اصطلاح تکاملی، این است که توسعه، فرایندی دارد که هر مرحلۀ آن، بعد از مرحلۀ قبل قرار دارد و بدون پیمودن مراحل قبل، یک جامعه نمی‌تواند به مرحلۀ بعدی صعود کند. مفهوم تکاملی (evolutionary) در مقابل مفهوم انقلابی (revolutionary) قرار دارد. مثلاً در فرایند تکاملی، یک نفر برای رسیدن به پلۀ سوم نردبان باید پلۀ اول و دوم را به ترتیب پشت سر بگذارد و آنگاه به پلۀ سوم و پله های بعدی صعود کند. یا دانش آموز نمی‌تواند بدون پیمودن پایۀ اول به پایۀ دوم و پایه های بعدی راه یابد.
البته معنی فرایند تکاملی این نیست که همۀ کسانی که از پله بالا می‌روند باید زمان یکسان برای صعود صرف کنند یا همۀ دانش آموزان باید هر پایه را حداقل در یک سال طی کنند. بلکه منظور از تکامل، طی همۀ مسیرهاست امّا یک نفر می‌تواند این مسیرها را در مدت زمان کوتاه تر طی کند. بنابراین مفهوم فرایند تکاملی نمی‌گوید که کشورهای توسعه نیافته، باید همان زمانی که کشورهای توسعه یافته برای رسیدن به توسعه طی کرده‌اند را صرف کنند بلکه از فرایند تکاملی این استنباط می‌شود که جوامع توسعه نیافته می‌توانند مراحل تکاملی خود را با استفاده از تجربیات کشورهای توسعه یافته در مدت کوتاه تر طی کنند. کشورهای توسعه یافتۀ اروپایی بیش از 300 سال زمان صرف کرده‌اند تا به توسعه برسند ولی ژاپن با استفاده از تجربیات این کشورها در مدت حدود صد سال و کرۀ جنوبی در مدت حدود پنجاه سال به توسعه رسیده‌اند.
اشاره شد مفهوم تکاملی در مقابل مفهوم انقلابی قرار دارد. انقلاب در واقع دگرگونی است و همه چیز را به هم می‌زند. اگر مسیر تکاملی خطی باشد مسیر انقلابی خطی نیست یعنی در مسیر انقلابی جهش و پرش هست ولی در مسیر تکاملی نه جهش هست و نه پرش. حالا که مسیر انقلابی با مسیر تکاملی فرق دارد سؤال این است آیا بین انقلاب و تکامل رابطه ای هست؟ آیا انقلاب، تکامل را تأیید می‌کند یا نفی؟
برای پاسخ به این نوع سؤال‌ها باید فرض کرد اگر کشوری در مسیری قرار داشته باشد که ادامۀ مسیر به توسعه ختم نشود در این حالت برای آن که این کشور در مسیر توسعه قرار گیرد باید تغییر مسیر دهد که این تغییر مسیر را می‌توان انقلاب نامید. اما بعد از تغییر مسیر، مسیر جدید باید تکاملی طی شود. برای روشن شدن موضوع فرض کنید کسی با اتومبیلی قصد دارد از تبریز عازم تهران باشد. از تبریز حرکت می‌کند و بعد از حدود نیم ساعت متوجه می‌شود به صوفیان رسیده است. چون ادامۀ این مسیر اصلاً مسافر را به تهران نمی‌رساند لذا برای رسیدن به تهران این فرد باید تغییر مسیر دهد یعنی انقلاب کند. وقتی راننده دور می‌زند جهت او تغییر می‌یابد و برای رسیدن به تهران ابتدا باید مسیر صوفیان- تبریز را طی کند بعد در مسیر تبریز-بستان آباد- زنجان-قزوین-کرج-تهران قرار گیرد و مسیر جدید را به صورت تکاملی طی کند. بنابراین، انقلاب به معنی تغییر مسیر است و خود یک نقطه است نه یک مسیر.
نکتۀ قابل توجه این است هر انقلابی به معنی افتادن به مسیر توسعه نیست. مثلاً اگر راننده ای که از تبریز عازم تهران است به صوفیان رسیده باشد و آنجا متوجه شود که باید تغییر مسیر دهد ممکن است به جای آن که در مسیر صوفیان- تبریز قرار گیرد این بار در مسیر صوفیان- شبستر حرکت کند باز هرگز به تهران نخواهد رسید. یعنی می‌توان گفت هر انقلابی به معنی توسعه نیست، بلکه انقلابی که جامعه را در مسیر توسعه قرار دهد آن را می‌توان انقلاب برای توسعه نامید. بنابراین، انقلاب می‌تواند برای توسعه باشد یا برای توسعه نباشد.
درون زا بودن مفهوم دیگری است که در این تعریف به کار رفته است. درون زا (endogenous) در برابر برو نزا (exogenous) قرار دارد. اینکه گفته می‌شود توسعه باید درون زا باشد، بدین معنی است که خود جامعه باید توسعه را آغاز کند. به عبارت دیگر در جامعه اگر تقاضای توسعه نباشد هیچ وقت توسعه رخ نمی‌دهد. پس باید فرایند توسعه خود جوش و درونی باشد. خداوند در قران می‌فرماید: انّ الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا مابانفسهم (سورۀ رعد آیۀ 11).یعنی خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر این که خود مردم در وضع خود تغییر ایجاد کنند.
اگر یک تخم مرغ توسط نیرویی بیرونی بشکند زندگی پایان می‌یابد و اگر توسط نیروی درونی بشکند زندگی آغاز می‌شود.
بنابراین، اگر مردم جامعه ای بخواهند می‌توانند به توسعه برسند و چنانچه در جامعه ای تقاضای توسعه وجود نداشته باشد آنگاه اگر کل جهان هم بخواهند در این جامعه توسعه ایجاد کنند این ممکن نخواهد بود. یعنی از طریق عوامل برون از جامعه (برو نزایی) نمی‌توان در یک جامعه توسعه ایجاد کرد.
اگر توجه کنیم خداوند می‌گوید ادعونی استجب لکم (سورۀ غافر، آیۀ 60) یعنی دعا کنید تا من اجابت کنم. از این آیه می‌توان نتیجه گرفت که خداوند مستجاب الدعوه، دعای کسانی را قبول می‌کند که تقاضای دعا داشته باشند. یعنی اگر کسی خواهان اجابت دعای خود باشد باید حرکت مناسب در جهت تحقق تقاضایش داشته باشد و در این صورت خداوند مجیب الدعوات هم دعای او را اجابت می‌کند.
رسیدن به توسعه هم مانند اجابت دعاست. اگر کسی آرزوی قبولی دعا داشته باشد و در راه اجابت آن کاری انجام ندهد دعایش اجابت نخواهد شد. در جامعه نیز اگر مردم فقط آرزوی توسعه داشته باشند و هیچ اراده ای به خرج ندهند این جامعه به توسعه نخواهد رسید. شاید به همین دلیل است که می گویند:

مردان بزرگ اراده می‌کنند و مردان کوچک آرزو
ملاحظه می‌شود، توسعه در جامعه ای رخ می‌دهد که مردم آن جامعه ارادۀ توسعه داشته باشد و الّا تنها به خواسته و آرزو چیزی حاصل نمی‌شود. پس می‌توان گفت توسعه در اثر کـردار توسعه ای حاصل آید نه در اثر گفتار. در قران هم داریم یا ایهالّذین آمنوا لما تقولون مالاتفعلون (سورۀ صف آیۀ 2) یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا چیزی را که می‌گویید عمل نمی‌کنید. در ادبیات ایرانی گفته شده است: به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست. یا دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
نتیجه می‌گیریم درون زا یا برون زا تلقی کردن توسعه بسیار مهم است. کسانی که به برو نزایی توسعه باور دارند چشم به بیرون جامعه دوخته‌اند تا دیگران برای آنان کاری کنند در حالی که درون زا دانستن توسعه عامل خارجی را فرع می‌داند نه اصل. درون‌زایی توسعه اعتماد به نفس ایجاد می‌کند و باعث شکوفایی استعدادهای داخل جامعه می‌گردد، در حالی که برو نزا دانستن آن، ممکن است وابستگی را به دنبال داشته باشد. بنابراین، در فرایند توسعه، اصالت با عوامل درونی است و عوامل برونی نقش فرعی دارند. البته این بدان معنی نیست که عوامل برونی در فرایند توسعۀ جامعه تأثیر گذار نیست بلکه می‌گوییم عوامل درونی نقش اصلی و عوامل برونی نقش فرعی دارند.
نکتۀ مهم این است اگر عوامل برونی همسو با عوامل درونی باشد فرایند توسعه شتاب می‌گیرد والّا کند می‌شود. یعنی عامل خارجی نقش شتابنده و یا کندکنندگی در فرایند توسعه بازی می‌کند نه نقش کلیدی.
مفهوم دیگری که در تعریف بالا به کار رفته بلندمدت بودن توسعه است. باید گفت برنامه‌ها را به صورت قراردادی به سه دورۀ: کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت تقسیم می‌کنند. بــــــرنامه های یک تا سه ساله را کوتاه مدت، 5-7 ساله را میان مدت و ده ساله و بیشتر را بلند مدت می‌نامند.
مراد از فرایند بلندمدت در تعریف توسعه، هیچ کدام از برنامه های ذکر شده نیست. بلکه منظور از آن این است که بگوییم فرایند توسعه بسیار زمان درازی دارد. زمانی که برخی از کشورها در حدود 400 سال این فرایند را طی کرده‌اند و عده ای دیگر 300 سال یا کمتر.
تأکید بر بلندمدت بودن فرایند توسعه شاید به ظاهر نامیدی در جامعه ایجاد کند. اما باید گفت کشوری که در مسیر توسعه قرار داشته باشد به تلاش شبانه روزی دست می‌زند، هر روز که می‌گذرد از تلاش‌های خود بیشتر لذت می‌برد. مردم این کشور شاداب هستند و امیدوار. یعنی در جامعۀ رو به توسعه، زحمات مداوم مردم ممکن است توسعه را برای نسل آن‌ها در برنداشته باشد ولی امیدواری آنان به توسعۀ جامعه در آینده برای همگی نشاط ایجاد می‌کند.
آنچه از همۀ تعریف‌های توسعه می‌توان استنباط کرد این است که توسعه یک مفهوم مثبت است و مانند میوه ای است که با همۀ ذائقه‌ها سازگار است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.