رقبایی با منافع مشترک

0 ۳۴۴
تاریخچه سری همکاری رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی!
فارین افیرز- عاشراورکابی (ASHER ORKABY)
همکار تحقیقاتی مرکز کرون (Crown Center) برای مطالعات خاورمیانه، نویسنده کتاب تاریخ بین المللی جنگ داخلی یمن در سال های 68 -1962

کسانی که آشفتگی در خاورمیانه را پیگیری می کنند ممکن است از شنیدن خبر روابط در حال افزایش دوستانه رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی به عنوان دو رقیب دیرین به دلیل -آنچه که نویسنده تهدیدات مشترک ناشی از برنامه هسته ای ایران و نیز دولت اسلامی عراق و شام (داعش ) می نامد- شگفت زده شوند.
در نوامبر گذشته، علی النعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی علیرغم اینکه کشورش به لحاظ دیپلماتیک کشور و دولت مجعول به نام اسرائیل رابه رسمیت نشناخته است، برای فروش نفت به آن کشور اظهارامیدواری کرد. وی درپاسخ به خبرنگاران دروین گفت: “اعلیحضرت شاه عبدالله همیشه مدلی برای ارتباط خوب عربستان سعودی با سایر کشورها بوده و دولت یهود نیزاستثاء به شمار نمی رود”. فقط چند ماه قبل تر، شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس سابق سرویس جاسوسی سعودی ها مطلبی را درمقابل صفحه سرمقاله درروزنامه رژیم صهیونیستی هاآرتز(Haaretz) منتشر کرد. اگرچه فیصل دریادداشت خودبه چیزی بیش ازتکرارموضع سنتی اتحادیه عرب درفرایند صلح –به صورت مشخص عقب نشینی رژیم صهیونیستی به مرزهای قبل از 1967- اشاره نکرد، انتشارنظر درروزنامه این رژیم نشان دهنده پیش درآمدی قابل توجه و بسیار مهم است. این حرکات مکرر، حدس و گمان هایی را درخصوص امکان همکاری عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات اتمی ایران را به دنبال داشته است.
آنچه این تحولات را بیشتر قابل توجه می سازد این است که همکاری های غیررسمی بین دو کشور به صورت زاید الوصفی بی سابقه است. البته درابتدای دهه 1960، رژیم اشغالگر قدس وعربستان سعودی زمانی که با کشورها و جنبش هایی مواجه بودند که موجودیت هر دو آنان را تهدید می کرد،زمینه های مشترکی یافتندودودولت نه تنهاراهبردهایشان را درصفی واحد همتراز کردند بلکه درسطحی تاکتیکی نیز به همکاری پرداختند.
در طول دهه 1960، سرچشمه تهدید مشترک، جمال عبدالناصر یکی از مشهورترین چهره های خاورمیانه، رئیس جمهور وقت مصر و رهبر جنبش ملی عرب بود. سخنرانی های سیاسی وی و پخش آن از رادیو که رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و پادشاهی انگلستان از اهداف دائمی آن ها بودند، به گوش میلیون ها نفر از جهان عرب می رسید.
زمانی که یکی از کادرهای افسران یمنی با تفکرملی گرایی عربی حکومت سلطنتی یمن را در سال 1962سرنگون ساخت، ناصر70000 سرباز مصری را برای حمایت ازجنگ جدید جمهوری برعلیه وفاداران رژیم سرنگون شده به یمن اعزام نمود. وی حتی قصد خود درخصوص گسترش انقلاب به مناطق دورتر ازجمله عربستان سعودی درمرزهای شمالی یمن و نیز عدن به عنوان مستعمره انگلیس در جنوب آن کشور را آشکار نمود.
همزمان، عربستان سعودی درزمانی که مزدوران انگلیسی تلاش داشتند تا به نیروهای زمینی ضد مصرکمک های نظامی ارائه دهند، به قبایل وفادارپیشنهاد پول و پناه داد. اما کوه های شمال یمن به عنوان مانعی جدی، رساندن و توزیع کمک های نظامی و پشتیبانی از راه زمین رابه قبایل جنگجو بسیار دشوارمی ساخت.
ازآنجا که ریاض و لندن نمی خواستند تابه حمایت آشکار از نیروهای حامی سلطنت بپردازند، نیاز به شریک سومی داشتند تا به سازماندهی پشتیبانی هوایی مخفیانه درمنطقه جنگی علاقه داشته باشد. آن ها به رژیم اشغالگر قدس رجوع کردند، تنها دولتی که ازپیروزی ناصر دریمن بیش از عربستان سعودی متضرر می گردید. رهبران یهودی، به سهم خود، درزمانی که ناصر بیش از حد با ایده حمله به رژیم صهیونیستی درگیر بود، براین باور بودندکه حمایت از مناقشه با مصرمی تواند به عنوان یک پروکسی از مواجهه نظامی مصر و این رژیم درصحرای سینا جلوگیری نماید.
آریه اوز(Aryeh Oz)، خلبان باری رژیم اشغالگر قدس، که بعدها به فرماندهی اسکادران 120 بین المللی رژیم اشغالگر قدس رسید، این ماموریت را رهبری کرد. وی دربین سال های 1964 تا 1966 با استفاده از هواپیمای مجهز بوئینگ استراکروزر(Stratocruiser) نظارت بر 14 ماموریت پروازی به ارتفاعات شمال یمن را با هدف رساندن سلاح وتجهیزات حیاتی به نیروهای وفادار سلطنت برعهده گرفت که درموارد متعدد شرایط منازعه را به ضرر نیروهای مصری تغییر داد. بدین منظور، خلبانان رژیم صهیونیستی مستقیما ازمسیرمرزهای هوایی عربستان استفاده می کردند تا ازمواجهه با جت های جنگنده گشتی مصر برفراز دریای سرخ اجتناب نمایند.
برنامه ریزی وتصمیم گیری محدود به تعداد منتخبی از مزدوران انگلیسی، رهبران رژیم اشغالگر قدس، نیروهای وفادار به سعودی ها، رهبر سرنگون شده یمن و وزیر امورخارجه وی بود. برای اطمینان از ایمنی و سری ماندن ماموریت، آن ها عموم مردم عربستان سعودی ونیز مردم وگروه های درگیر یمنی رادربی خبری مطلق درباره دخالت رژیم صهیونیستی نگه داشتند. برای مثال یکی از کمک های هوایی پس از آن اتفاق افتاد که رهبر مخلوع یمن درجلسه ای به رهبران قبایل وفادارخود اعلام کرد که به زودی از آسمان برای ماتجهیزات فرستاده خواهد شدو براساس آنچه که جاسوس انگلیسی دریادداشت های خود آورده، یکی از جنگجویان درمحل فرودآمدن تجهیزات چنین می گفت که “نگاه کنید، حتی خدا نیزبه رهبر ما یاری می رساند”.
جنگ داخلی درپی یک سری از توافقنامه ها، در سال 1968 به پایان رسید، سلطنت طلبان و جناح جمهوری خواه جهت تشکیل جمهوری عربی یمن درنیمه شمالی کشور متحد گردیدند. اگر عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی موفق شدند تا اختلافات خود رادرآن زمان کنار گذارند، بدون شک آن ها امروزنیزمی توانند اقدامی مشابه داشته باشند. هردوکشور به برنامه اتمی ایران فقط به دیده تهدید می نگرند، اگرنه بیش از گذشته، آن ها امکان ظهورمجددجای پای مصری های دهه 1960 را دریمن می بینند. وخطر به ویژه درصورت نزدیکی به تکمیل بمب اتمی –گزاره ای که نمی تواند صحت داشته باشد زیرا که براساس فتوای رهبر معظم انقلاب، تاکیدات مکرر مقامات مسئول واذعان نهادهای بین المللی برنامه هسته ای ایران کاملاصلح آمیز بوده واساسا متناسب با اهدافش نمی تواند تهدیدی برای هیچ کشوری به شمار آید-، به اندازه کافی اورژانسی به نظر می رسدتابتواند بی درنگ همکاری تاکتیکی را تحت شرایطی خاص شکل دهد.
علاوه بر آن، پس از پنج دهه از همکاری هوایی سعودی و رژیم اشغالگر قدس در یمن، روابط غیررسمی میان دو کشور باقی مانده است. در سال های جاری، ریاض چشم خود را بر روی واردات از رژیم صهیونیستی بسته است، در حالی که تجار سعودی بنا برگزارش های متعدد خرید املاک و مستغلات در تل آویو را از طریق اشخاص ثالث در برنامه ها و اقدامات خود می گنجانند. گمانه زنی ها درباره بحث های مخفی دیپلماتیک و امنیتی همچنان ادامه دارد.
نشانه های جدید از گرم شدن تدریجی روابط –ونیز چشم انداز مثبت در ارتباطات پشت پرده- هیچ چیز جدیدی نیستند. اگر آن ها بیش از این نیز جلو روند و درهایی نو را به همکارهای جدید منطقه ای بگشایند، کسی نباید متعجب شود!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.