در میان آب و آتش

0 ۳۱۵
نگاهی به روند توسعه تبریز از منظر الگوی پایداری
فتانه حاجیلو
پژوهشگر موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تبریز

مرور الگوهای توسعه در دهه های اخیر، حکایت از رشد و توسعه نامتوازن جوامع شهری به ویژه در کشورهای درحال توسعه دارد. توسعه اقتصاد صنعتی، تحولات اجتماعی و تغییرات سیاسی را می توان مهمترین عوامل ایجاد تغییر در فرایند رشد و توسعه شهرها خصوصا از نظر فیزیکی و فضایی برشمرد. استفاده از درآمد حاصل از فروش منابع طبیعی خام در اقتصاد این کشورها نظیر تزریق درآمدهای حاصل از فروش نفت در کشور ما به ویژه در بخش های غیر مولد اقتصاد شهری، توسعه بسیاری از شهرها را دچار روندی شتابان و بی رویه کرده است. تاثیر شگرف این الگوی توسعه بر از بین بردن تعادل میان محیط زیست و محدوده های شهری (که در شکل سنتی شهر برقرار بود)، مهمترین مسئله ای است که در جریان این تغییرات، همواره دانسته یا ندانسته مورد غفلت قرار گرفته است. به این ترتیب سبک های مختلف توسعه شهری همواره شهرها را به سمتی سوق داده که در ادبیات توسعه از آن به عنوان توسعه ناپایدار یاد میشود.

فرایند توسعه زمانی پایدار میشود که بخش های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن، در الگودهی و الگو سازی برای زندگی فردی و اجتماعی، نحوه تعامل با محیط پیرامون را مورد توجه قرار دهند. به این منظور از چهار دهه گذشته، مسئله ارزیابی وضعیت محیط زیست کشورها از سوی مراکز علمی جهان مطرح شده و برآن تاکید می شود. در این زمینه تلاش های فراوانی، دائر بر بررسی کنشهای متقابل اجتماع و محیط طبیعی نیز آغاز شده که بخش مهمی از آن به محاسبات برهم کنشهای سازمان دهی شده اجتماع و محیط زیست برای اصلاح روابط ذینفعان توسعه با محیط زیست تاکید دارد. اساس این نگرش بر این اندیشه استوار است که علاوه بر تراکم جمعیت و مصرف منابع، عادات و شیوه مصرف، فناوریهای و الگوهای مداخله در طبیعت توسط انسان در روند توسعه بر محیط زیست تاثیر می گذارند. وجود ارتباط دوسویه بین رفتارهای انسانی و تحمیل تغییرات بر طبیعت این ایده را تقویت میکند که برای کاهش تاثیرات منفی بر محیط زیست بازنگری در رفتارهای انسانی، شیوه های مصرف منابع و تصرف سرزمین ضروری است.

در سال های اخیر که الزام به تامین کیفیت مطلوب زندگی برای شهروندان به صورت تامین دسترسی آنان به رفاه و برخورداری از خدمات شهری مناسب و محیط سالم توام با توجه به حفظ منابع طبیعی برای نسلهای آتی در اولویت سیاست های دولت قرار گرفته است، توجه به برنامه ریزی های شهری و جستجوی رهیافت هایی که بتواند آثار و پیامدهای منفی ناشی از فعالیت های شهری بر محیط زیست را کاهش دهد بیشتر مورد توجه سیاستگذاران و برنامه ریزان قرار گرفته است. به لحاظ رشد روز افزون تعداد شهرها، میزان شهرنشینی و تبدیل شدن آن به سبک زندگی رایج انسانها، بررسی ارتباط بین شهر به عنوان یک محیط اجتماعی و در عین حال یک محیط زیست طبیعی اهمیت بیشتری یافته است چون در جوامع کنونی، شهرها با تراکم جمعیت، مصرف زیاد منابع و ایجاد انواع آلودگی بیشترین تاثیر را بر محیط زیست می گذارند.

با پذیرش این تعریف که توسعه پایدار شهری بر محور حفظ کیفیت زندگی در کنار حفظ محیط زیست استوار است، ناگفته پیداست که روند توسعه در تبریز ناپایدار بوده است.

شهر تبریز بزرگترین اجتماع زیستی شمال غرب کشور است، به لحاظ موقعیت مکانی ویژه خود در این منطقه از حوزه نفوذ بسیار وسیعی برخوردار است و به خاطر مرکزیت سیاسی- اداری آن، همچنین تمرکز اغلب فعالیت های صنعتی، اقتصادی، دانشگاهی و ارائه خدماتی که توسط سطح بالای تخصص ها و مهارتها عرضه می شود به شهر مسلط و قطب جاذب جمعیت در منطقه تبدیل شده است و به همین دلیل پهنه جغرافیایی آن به طور مداوم گسترش می یابد.

در میان آب و آتش

مطالعات انجام گرفته نشان میدهد «این شهر طی دهه های اخیر رشدی شتابان، لجام گسیخته و بیقواره داشته و تحولات جمعیتی و کالبدی ناباورانه ای را تجربه کرده است به طوری که نوعی شهرسازی نااندیشیده و ناپایدار در آن به وقوع پیوسته است. توسعه و پراکنش فضایی شهر باعث کمبود و گرانی زمین و مسکن، تخریب باغ ها و اراضی کشاورزی، فرسودگی و تهی شدن بافت قدیم، تنزل اعتبارات فرهنگی و هویت تاریخی شهر، دست اندازی شهر بر روی مناطق ناپایدار و نواحی بالقوه خطرناک، از بین رفتن جنبه های زیبایی شناسانه شهر، ظهور و گسترش مناطق حاشیه نشین، ادغام روستاهای پیرامون و تغییر نقش آنها شده و قابلیت های زیست محیطی این شهر را به مخاطره انداخته است» ( پورمحمدی وجام کسری، ١٣٨٩: ١).

تبریز یکی از قطب های بزرگ صنعتی کشور است و به همین دلیل در معرض انواع آلودگی های آب، خاک و هوا با مواد شیمیایی قرار دارد. وجود صنایع بزرگ و مادر نظیر نیروگاه حرارتی، تراکتورسازی و ماشین سازی تبریز، پالایشگاه نفت و محصولات پتروشیمی، همچنین واحدهای کوچکتر صنعتی از جمله واحدهای تولید آسفالت، کارخانجات کبریت سازی، تولید سیمان، ریخته گری و ذوب فلزات،در پیرامون شهر از عوامل تأثیرگذار بر آلودگی هوای این شهر بهشمار میرود اگرچه در سال های اخیر مهمترین علت آلودگی هوای تبریز، حمل و نقل درونشهری است و با توجه به افزایش روز افزون تردد خودروها در سطح شهر میزان آلودگی هوای آن روزبه روز افزایش یافته و شدیدتر می شود .

تبریز به عنوان کلانشهر شمال غرب کشور مهاجران زیادی را از مناطق اطراف به خود جلب می کند این قضیه موجب شده محدوده شهر طی پنج دهه گذشته چندین برابر شود. «شهر تبریز روزگاری نه چندان دور در تقسیم بندی های امروزین شهرها به صورت باغشهر مطرح بود؛ به طوری که بسیاری از محلات تبریز با پسوند یا پیشوند کلمه باغ نامیده می شدند ، اما توسعه کنترل نشده و برونزای شهر منجر به از بین رفتن این ثروت های ارزشمند شد و این اراضی تحت تأثیر تنش های شهری، افزایش قیمت زمین، تغییر کاربری اراضی و شهرنشینی در پیرامون قرار گرفتند. اعمال روشهای شهرک سازی و تخصیص اراضی کشاورزی اطراف شهر تبریز برای پاسخ گویی به نیاز مسکن، باعث نابودی و بلعیده شدن اراضی و به زیر ساخت و ساز رفتن آنها برای کاربری های مسکونی شده است، به طوری که در طی مدت ٢۵ سال از ١٣۴۵ تا ١٣٧٠ در مجموع ۵٨٣٨ هکتار از زمین های کشاورزی و باغ های اطراف تبریز تخریب شده و به زیر ساخت و ساز شهری تبدیل شده است».(Azimi, ١٩٩۶: ١٨٨)

ادغام روستاهای اطراف شهر تبریز، محله های بزرگی دراطراف هسته مرکزی ایجاد کرده، که نه شهر است نه روستا، این مناطق در حال گذار از روستا به شهر، به لحاظ تغییرکاربری اراضی و نحوه ساخت و ساز، نه تنها چشم انداز آشفته ای پیرامون شهر ایجاد کرده اند بلکه با اختصاص زمینهای خود به ساخت مناطق مسکونی و زیرساخت-های ارتباطی، فضای سبز اطراف شهر را نیز کاهش داده اند. هرچند که اخیرا توجه به توسعه فضای سبز شهری بیشتر شده است اما اغلب این فضاها در داخل شهر به صورت سطوح سبز ایجاد می شوند نه به صورت مشجر یا به اصطلاح حجم سبز که بتوانند بر سالم سازی و تعدیل هوای شهر تاثیر بگذارند. به علاوه باکشیده شدن مناطق روستایی به داخل محدوده شهری «بافت روستایی درون شهری» ایجاد شده است، تاثیر این اتفاق را نه تنها در تغییرات فیزیکی و فضایی بناها و ساخت و سازهای شهری بلکه در تعاملات اجتماعی، همچنین تغییر سبک و شیوه های زندگی افراد نیز می توان به خوبی مشاهده کرد.

بنا به اعلام شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، در سال ١٣٩١، تراکم جمعیت در تبریز ٧٧٨٠ نفر در هر کیلومتر مربع بوده است، این انبوه جمعیت مصرف کننده، ساکن در ساختمان های متراکم موجب ایجاد انبوه زباله و استفاده فراوان از وسایل نقلیه موتوری میشوند که علاوه بر ایجاد انواع آلودگی هوا، آلودگی صوتی فراوانی نیز تولید می کنند.

شهر تبریز در پهنه ای به شکل دره که از شمال توسط کوه های عون بن علی و از جنوب توسط تپه ماهورهای ارتفاعات سهند محصور شده واقع شده است، این امر که در گذشته امکان وزش بادهای خنک از باغات سرسبز دامنه های کوهستانی آن را فراهم می کرد امروزه دستمایه تشدید انواع آلودگی به ویژه آلودگی هوای آن شده است زیرا در فصول سرد سال استقرار مراکز پرفشار که از منطقه سیبری به آذربایجان نفوذ می کنند باعث ایجاد شرایط پایدار جوی شده و زمینه را برای بروز پدیده وارونگی هوا فراهم می نماید.

بررسی های زمین شناختی نیز نشان می دهند که توسعه فیزیکی شهر از سمت شمال روی گسل تبریز انجام شده و دستکاریهای دامنه کوه برای توسعه شهر می تواند منجر به بروز مخاطرات و خسارت های گزاف انسانی و اقتصادی شود( بابایی اقدم و همکاران، ١٣٨۶).

در میان آب و آتش

استفاده و وابستگی به اتومبیل در شهر تبریز رو به افزایش است. جاذبه تملک خودروی شخصی و تبدیل شدن آن به نوعی شاخص منزلت اجتماعی در ایران از یک سو و نیز وجود نارسایی های بسیار جدی در نظام حمل و نقل عمومی همچون سایرشهرهای بزرگ کشور از سوی دیگر، مهمترین علل این رویکرد هستند. تعدد اتومبیل، گستردگی شهر و افزایش طول سفرهای درون شهری و سفرهای تکراری بین محل سکونت و محل کار روز به روز در حال افزایش است، این روند حاکی از الگوی پراکنده و گسترده کاربری زمین در شهر تبریز است( پورمحمدی و جام کسری، ١٣٨٩: ١٣).

به این ترتیب، محدودیتهای طبیعی موجود در تامین منابع مورد نیاز جمعیت مسکون، فشارهای فیزیکی و انواع آلودگی، تراکم جمعیت، مصرف انبوه، تولید فراوان زباله به عنوان مهمترین مخاطرات محیط زیستی تهدید کننده منطقه به همراه سبکهای گوناگون زندگی تاثیر گذار بر تعاملات اجتماعی، وضعیت شهر و شهرنشینی در تبریز را ناپایدار کرده است.

نتایج پژوهش نگارنده در سال١٣٩٢ در خصوص تبیین رابطه سبک زندگی، سرمایه فرهنگی بوم شناختی و سرمایه اقتصادی افراد بر نوع تعامل با محیط زیست در شهر تبریز نشان میدهد از بین متغیرهای مورد بررسی، سبک زندگی، موثرترین عامل اثرگذار بر رفتارها مخاطره آمیز در قبال محیط زیست به شمار میرود. براساس یافته های پژوهش، رواج سبک زندگی مصرفگرا و تلاش افراد برای متمایز ساختن خود براساس نوع کالاهای مصرفی و تمایل به تغییر ظواهر زندگی برای انتساب خود به طبقات بالاتر، یا به عبارت دیگر «مصرف نمایشی یا مصرف منزلتی » مهمترین عامل تشدید رفتارهای کمتر سازگار با محیط زیست است.

همچنین یافته های این پژوهش نشان میدهد هرچند میزان سرمایه اقتصادی مستقیما بر میزان مصرف افراد اثر میگذارد، اما اثر آن بر وقوع رفتارهای ناسازگار با محیط زیست بیشتر ناشی از تاثیر آن بر نوع مصرف و سبک زندگی مصرفی شهروندان است و در این رابطه بیشترین تاثیر سرمایه اقتصادی در خصوص رفتارهای ترافیکی شهروندان تبریز مشاهده میشود، به این ترتیب که تبدیل شدن مالکیت خودرو به نوعی شاخص منزلت اجتماعی همراه با افزایش درآمد و سرمایه اقتصادی که امکان مالکیت خودروی شخصی برای افراد را بیشتر و وابستگی آنها به اتومبیل شخصی را روزافزون نموده است منجر به گسترش استفاده از آن، افزایش ترافیک در سطح شهر و متعاقب آن مشکل آلودگی هوا شده است. این مسئله در مورد مصرف سایر کالاها ولاجرم تولید زباله، همچنین در مصرف بی رویه انرژی نیز عینا وجود دارد. تشابه این نتایج با یافته های تحقیقات مشابه در سایر نقاط جهان که در آن افزایش درآمد خانوار منجر به کاهش ملاحظات محیط زیستی میشود همسو است و گواهی براین ادعا است که پول و مبادله کالا به عنوان ابزارهای مهم مدرنیته در افزایش مصرف نمایشی و توسعه مصرف گرایی، نقش مهمی در فرایند توسعه ناپایدار کلانشهرها دارند.

علیرغم این که به نظر میرسد با افزایش تحصیلات و افزایش آگاهی در مورد مخاطرات محیط زیست باید رفتارهای مسئولانه در قبال آن افزایش یابد، اما یافته های تحقیق انجام یافته نشان می دهد، کسب فرصتهای شغلی بهتر و بهره مندی از درآمد و سرمایه اقتصادی بیشتر، ناشی از افزایش سطح تحصیلات، فرد را در طبقه اقتصادی و اجتماعی بالاتر و در معرض مصرف منزلتی بیشتر قرار می دهد که تاثیر منفی در انجام رفتارهای موافق و سازگار با محیط زیست دارد. همچنین نتایج پژوهش در خصوص آنچه به عنوان سرمایه فرهنگی بوم شناختی بررسی شده نشان می دهد متاسفانه جامعه مورد بررسی دچار فقر فرهنگی در زمینه شناخت کارکردهای طبیعی حفظ حیات و نقش اجتماعات انسانی در حفظ محیط زیست است.

بی تردید هرچه دانش و آگاهی شهروندان از کارکردهای محیطی که در آن زندگی میکنند بیشتر باشد، حساسیت آنها نسبت به پیرامون خود و تهدیداتی که برای آن وجود دارد بیشتر شده و کنش های کنترل شده تری نسبت به آن خواهند داشت، از این رو به نظر میرسد بهترین اقدام در راستای رسیدن به پایداری، آموزش رفتارهای موثر در حفظ محیط زیست به شهروندان است که با تکیه بر ارتقاءِ معرفت و باور افراد به حفاظت از محیط زیست، به عنوان یک ضرورت حیاتی برای تداوم رفاه و بهزیستی در جامعه صورت گیرد. آموزش از این‏رو مهم است که با تبیین پیامدهای بی توجهی به مسئله مخاطرات و بحران های زیستی و ارتقا دانش بوم شناختی جامعه، میتوان با تغییر و اصلاح الگوی مصرف، رفتارهای مطلوب را افزایش داد.

استفاده از مشارکت شهروندان موثرترین راهکار حفاظت از محیط زیست و حرکت به سمت پایداری است زیرا بخش اعظم مخاطرات محیط زیستی از شهرها و خانه ها آغاز میشود. افزایش آگاهی و دانش محیط زیستی شهروندان بهترین راهکار دراین زمینه است. به این منظور لازم است ایجاد بستر مناسب اصلاح الگوی مصرف و تاکید بر سبک زندگی محیط زیستی مورد توجه برنامه ریزان شهری قرار گیرد. آموزش و ترویج استفاده از کالاهای بادوام که بتواند به صورت مکرر مورد استفاده قرار گیرد و تقاضا برای مصرف بیشتر را کاهش دهد، افزایش کمیت و کیفیت خدمات حمل و نقل عمومی درون شهری برای ترغیب شهروندان به کاهش استفاده از خودروی شخصی، تسریع در راه اندازی قطار شهری، استفاده از ناوگان اتوبوسرانی و تاکسیرانی با سوخت پاک، فرهنگسازی و ترویج پیادهروی و استفاده از دوچرخه با طراحی مسیرهای ویژه در مناطق مناسب در سطح شهر، برقراری سرویس کارکنان ادارات و مراکز خدماتی برای کاهش خودروهای تک سرنشین به ویژه در ساعات آغازین روز و پایان فعالیتهای اداری، توجه به طراحی و ایجاد حوزه های کوچک و متوسط دارای بافت های متنوع درون شهری که ساکنان آن بتوانند نیازهای مصرفی و اوقات فراغت خود را بدون الزام به ترددهای طولانی با صرف زمان وهزینه کمتر تامین نمایند از جمله راهکارهایی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.