سکوت چه زیباست

0 ۲۷۹

در علم آمار ما منحنی توزیع نرمال را داریم که نشان می‌دهد، با در نظر نگرفتن بخش‌های بیشینه و کمینه، به طور متوسط بخش عمده‌ای از یک جامعه آماری از یک موضوع تبعیت می‌کنند. برای مثال بررسی‌های آماری از این طریق نشان می‌دهد که بیشتر مردم ایران قدی متوسط دارند و عده کمی کوتاه قد و به همان نسبت بلند قد هستند. به نظر می‌رسد میانگین همین ایرانی‌ها تقریباً در مورد همه چیز و همه کس اظهارنظر می‌کنند؛ بعضاً با قاطعیت.
عبارات من نمی‌دانم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من دراین‌باره مطالعه نکرده‌ام، من این شخص را فقط یک‌بار دیده‌ام و نمی‌توانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه دهید دراین‌باره سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به شما خبر می‌دهم، هنوز این مسئله برای من پخته و سنجیده نیست و بسیاری از عبارات این‌چنینی در ادبیات روزانه ما بسیار کم مورد استفاده قرار می‌گیرد. تصور یک جامعه که بسیاری از افراد آن این‌گونه باهم تعامل کنند، بسیار لذت‌بخش است. اگر چنین باهم تعامل داشته باشیم، چقدر زندگی ما اخلاقی تر می‌شود و از منظر توسعه‌یافتگی چقدر جامعه تخصصی تر می‌شود.
در چنین شرایطی، راننده تاکسی در مورد برنامه هسته‌ای توضیح مبسوط نخواهد داد، اقتصاددانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خوددرمانی نخواهد کرد و شیمی‌دانی که هرروز روزنامه‌ها را می‌خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهارنظر نخواهد کرد و چه سکوتی برقرار خواهد شد. همه به خود، مثبت و منفی بودن برنامه‌های مربوط به خود می‌پردازند و کمتر سراغ سر درآوردن از کارهای دیگران می‌روند، غیبت کم شده و توهین و تهمت به حداقل خواهد رسید.
می‌گویند هنگامی که انگشت اتهام را به سمت دیگری می‌گیریم، سه انگشت هم به سمت خودمان است و چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می‌گذاریم و خود را کشف نمی‌کنیم، توجه و نیازمان به بیرون متمرکز می‌شود. به همین منظور نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است. چون در مورد خود نمی‌توانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می‌شویم. به دلیل بار احساسی فراوان که بر دوشمان سنگینی می‌کند، دچار ضعف می‌شویم. خروجی این داستان ضعف در اعتمادبه‌نفس است. عموماً ظاهر خود را می‌آراییم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقی می‌ماند. در نتیجه در جامعه‌ای با چنین افرادی، خروجی رشد و پیشرفت نخواهد بود.
وقتی به سمتی حرکت می‌کنیم که در جامعه گوش کردن و سکوت حاکم می‌شود، فکر و دقت به بیش‌ترین حد خواهد رسید. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت، اختصاص می‌دهد. در این شکل مباحثه جای منازعه را خواهد گرفت و احترام به حقوق یکدیگر در جامعه رشد خواهد کرد. سکوت فراوان مهم‌ترین فرآورده کم قضاوت کردن خواهد بود. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت‌وگو و نه گفت‌گفت و مناظره خواهیم شد. با آگاهی و دانش می‌توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم. فصل انتخابات در کشور فرصت مناسبی است که این موضوع را تمرین کنیم و به جایی برسیم که اگر نظری نیز می‌دهیم برای مبنای شناخت، مطالعه و آگاهی باشد.
پس جا دارد اگر در فصل انتخابات می‌خواهیم حضوری پرشور داشته باشیم، بدون پیش‌داوری که برخاسته از ناآگاهی و گوش نکردن است، قضاوت آگاهانه را جایگزین کنیم، تمرین سختی است درعین‌حال سهل و آسان.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.