قراردادهای نفتی جدید و چالش های پیش رو

0 ۹۰۷
متن سخنرانی غلامحسین حسنتاش
کارشناس ارشد نفتی در همایش بین المللی «بهینه سازی قراردادهای بالادستی نفت و گاز» در دانشگاه علامه طباطبایی

عنوان بحث را توسعه بالادستی قرار داده ام به دلیل اینکه فکر می کنم شروع کردن بحث با قراردادهای IPC انحرافی است و به جای اینکه مسئله را درست و ریشه ای بررسی کنیم اگر از قرارداد شروع کنیم مسئله آخر را اول گذاشته ایم. اهداف موردنظر از عقد یک قرارداد با شرکت خارجی چیست؟ بین دولت صاحب نفت و یک شرکت بین المللی با چه هدفی قرارداد بسته می شود؟ به نظرم، یکی از دلایل، تأمین سرمایه برای تولید میدان است. سرمایه گذاری در بخش بالادستی سنگین است و می خواهیم از طریق عقد قرارداد تأمین سرمایه کنیم. دلیل دیگر تأمین تکنولوژی موردنیاز برای توسعه میدان یا برای افزایش بازیافت یا تولید بهینه از میدان است و معمولا یکی دیگر از اهداف قراردادها تقسیم ریسک است. میادین نفتی، پدیده ریسک و عدم اطمینان هستند و هیچ متخصص مخزن نفتی نمی تواند با اطمینان بگوید برنامه تولید تعیین شده حتما تحقق پیدا خواهد کرد. البته گاهی هم به طور تلویحی هدف چهارمی مطرح می شود؛ اینکه منافعی برای خارجی ها ایجاد کنیم که آنها به دولت هایشان فشار بیاورند و اگر قرار باشد تحریم ها دوباره برقرار شود منافع اقتصادی مانع هدف سیاسی شود که البته در این باره باید ببینیم حق داریم منافع نسل آینده را در این راه صرف کنیم یا نه؟ این هدف فراتر از صنعت نفت است و همان قدر که بنده صلاحیت ورود به آن را ندارم، مقامات وزارت نفت هم ندارند و اگر این هدف را مطرح می کنند مثلا باید برویم در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه بنشینیم و بحث کنیم. حال سؤال این است آیا عقد قرارداد به خودی خود هدف است یا وسیله ای برای تأمین سرمایه و تکنولوژی و تقسیم ریسک است. قبلا در جایی گفته بودم ما گرفتار اصالت قرارداد شده ایم یعنی گویا قرارداد هدف است و حتما باید قرارداد بسته شود صرف نظر از اینکه این اهداف محقق شود یا نه! خب، اگر تحقق اهداف تأمین سرمایه و تکنولوژی و تقسیم ریسک مطرح است، حالا باید بدانیم میادین تفاوت های فراوانی با هم دارند. میدان هیدروکربنی مستقل است یا مشترک، نوع سیالش چیست، نفت است یا گاز، (چون درباره گاز، پیچیدگی های نفت مطرح نیست). نفت سبک است یا سنگین. اینها بعضی از تفاوت های میادین هیدروکربنی است. تفاوت میادین از نظر بزرگی و کوچکی نیز قابل توجه است. عمق لایه نفتی، ضخامت لایه نفتی، نوع سنگ مخزن، فشار مخزن، بازدهی سنگ مخزن، ازجمله دیگر تفاوت های میادین است. اینکه مخزن در خشکی است یا دریا، از نظر سرمایه بری و نوع تکنولوژی و هزینه متفاوت است.

قراردادهای نفتی جدید و چالش های پیش رو

با این اوصاف، سؤالی که مطرح می شود این است آیا میزان نیاز به سرمایه و تکنولوژی و میزان ریسک توسعه و بهره برداری، در همه میادین با وجود همه این تفاوت ها در یک حد است که دنبال فرمول یکسانی برای همه شان هستیم؟ اگر جواب منفی است چرا هر بار به یک نوع قرارداد خاص متوسل می شویم؟ با این دید همان قدر که توسل جستن بیع متقابل اشتباه بوده، همان قدر بحث IPC هم اشتباه است. چرا باید در میدانی که احیانا ریسک کمی دارد و پیچیدگی ساختاری ندارد، یا سرمایه زیادی نیاز ندارد و تکنولوژی پیچیده ای برای بهره برداری لازم ندارد، تعهد ٢٠ تا ٢۵ساله برای کشور ایجاد کنیم؟ با این نگرش طبیعتا باید ابتدا طرح جامعی برای توسعه میادین هیدروکربنی داشته باشیم. باید مطالعات اکتشافی میادین را تکمیل کنیم، مدل های شبیه سازی میدان را به دست آورده و طرح توسعه هر میدان را تدوین کنیم و بعد میادین را برای توسعه اولویت بندی کنیم. طبیعتا میادین باید اولویت بندی داشته باشند حتی در میان میادین مشترک هم باید بر این مبنا که طرف مقابل چه می کند، اولویت بندی داشته باشیم. یعنی میدانی که فرضا از نظر اقتصادی ضعیف است و طرف مقابل به آن نپرداخته را ممکن است رها کنیم. میدانی که طرف مقابل با سرعت از آن بهره برداری می کند، باید در اولویت باشد. بعد از آن میزان ریسک و کمبودهایی که برای توسعه هر میدان داریم و تکنولوژی هایی که نیاز دارند و هر نیازی که وجود دارد را مشخص می کنیم و بعد باید دنبال کم هزینه ترین و آسان ترین راه تأمین نیازها باشیم. بشخصه حساسیتی به استفاده از طرف خارجی ندارم. در دنیای امروز ما بی نیاز نیستیم. اما ممکن است جایی قرارداد مشارکتی کارمان را راه بیندازد. یا قرارداد خدماتی از نوع بیع متقابل، یا قرارداد EPC، حتی قرارداد مشاوره ای. کنسرسیوم قبل از انقلاب ٧٠ مشاور داشته است که در زمینه های مختلف فنی مشاوره می دادند که برای افزایش ضریب بازیافت در هر میدان چه کار کنند. شاید جمع قرارداد سالانه این مشاوران حدود صد میلیون دلار هم نمی شده، اما مشاوره های خوبی می دادند. حتی اگر لازم است بر مبنای منافع ملی در جایی از قرارداد مشارکتی استفاده کنیم. مثلا درباره دریای خزر در دولت آقای خاتمی گفته شد قرارداد مشارکتی ببندیم، چون دریای خزر در شمال ایران پدیده ای شگفت و دارای آب عمیق اقیانوس گونه است. وقتی آب عمیق می شود مسئله حفاری پیچیده است ضمن اینکه رقبای ما مشارکت در تولید می دهند و شرکت ها با این ریسک بالا در بیع متقابل شرکت نمی کردند. در میدانی مانند لایه نفتی پارس جنوبی، قطری ها حدود یک سال قبل برداشت یک میلیارد بشکه نفت را جشن گرفتند و اکنون هم بیشترین تولید نفت قطر از این میدان است و توتال که با ما ادعای دوستی دارد، دو، سه هفته قبل با قطر در زمینه استخراج بیشتر از این میدان قرارداد بست و ما هنوز یک بشکه از این میدان برداشت نداشته ایم. این میدان هم در دریاست، هم ریسک خیلی بالایی دارد، هم ضخامت لایه به گونه ای است که پیچیدگی تکنولوژیکی دارد و به همین دلیل ممکن است اگر شرکت ها استقبال کنند حتی مشارکت در تولید دهیم برای اینکه هرچه زودتر بتوانیم برداشت داشته باشیم و حقمان را احقاق کنیم. چرا ردپاها پیگیری نمی شود؟
جهت مطالعه ی ادامه این مقاله ، لطفا به صفحات 51 الی 53 ماهنامه مراجعه نمایید.قراردادهای نفتی جدید و چالش های پیش رو

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.