سرمقاله- فرهنگ

0 ۲۳۹
غلامعلی حیدرنیا فتح آباد

کدام عامل و ماده ای است که می تواند نیروی کار را بر صفر ضرب کند و کاملا فلج سازد؟ شاید قبل از هر چیزی در پاسخ این سوال، مواد مخدر به ذهن بیاید . درست است که مواد مخدر همیشه ذهن و جسم را به افول برده و از کار انداخته است و در سده های اخیر نیز در سطح وسیعی در جهت اهداف استعماری به کار گرفته شده است ، اما گاهی، باور ها و طرز تفکر ها، تخدیری تر از هر مخدری عمل می کنند. مجموعه ی باور های هر جامعه که از آن به عنوان فرهنگ نام می بریم، در عین حال که می تواند قدرت محرک و نیروی شتاب دهنده ی عوامل اقتصادی باشد، این خاصیت را نیز دارد که، نه تنها نیروی کار را دچار رخوت کرده و توان هرگونه تلاش را از فرد فرد جامعه بگیرد ، بلکه کار و را حتی به عنوان ضد ارزش و ایراد شخصیتی تثبیت می کند و چون این باور ها در طول سال ها و بلکه قرن ها در اذهان و افکار رسوب می کنند و ماندگار می شوند، چندین نسل را عملاً از رده ی فعالیت های مولد خارج کند. خوشبختانه فرهنگ اسلامی ما دارای عناصر بسیار قوی در ایجاد جنبش و تحرک و سازندگی است ولی در عین حال مواردی در افکار و اندیشه ها وجود دارد که یقینا عناصر وارداتی و تزریقی و بیگانه برای از بین بردن نیروی بالنده و فدرت کار و تلاش در جامعه است.

اعتقاد به جبر و بخت و دولت و اقبال و شانس و اختر و طالع و شبیه سازی همه ی این مفاهیم خرافی به قضا و قدر که گاه به شکل افکار عامیانه و گاه حتی به شکل اندیشه های علمی و دانشگاهی و روشنفکری جلوه داده می شود، از جمله مواردی هستند که منجر به تنبلی اجتماعی و رکود و کسلی اقتصادی می شوند. کسانی که به مطالعه در مفاهیم علمی و فلسفی بخت و اقبال و شانس علاقه مند باشند، می توانند به آثار علامه ی شهید مرتضی مطهری و علامه محمد حسین طباطبایی و آیت الله جوادی آملی مراجعه کنند که به صورت مستدل و قاطع، این موضوعات را خرافی و بی مبنا و غیر علمی می دانند. اما در اینجا، منظور ما بیشتر، اشاره به تاثیر فرهنگ و باورها در کار و اقتصاد است. بدون تردید اگر کودک و جوان ما با آموزه ی «برو کار می کن مگو چیست کار، که سرمایه ی جاودانی است کار» بزرگ شده باشد، کار و تولید، تحرک خواهد گرفت و این همه تعطیلی و خانه نشینی عمومی نخواهیم داشت.

در فرهنگ و فولکلور ما مردم آذربایجان، بین کودکی که با دعای به ظاهر دلسوزانه ی مادر، سنی گوروم ایشلمیسن ییه سن با کودک یا جوانی که دعای مادرش را به این صورت می شنود که: سنی گوروم ایش یورقونی اولاسان تفاوت اساسی از حیث انگیزه ی کار و تلاش وجود خواهد داشت. جمله ی نخست ، کار نکردن را در روح فرزند حک می کند و جمله ی دوم، کار کردن را. بابا نان داد، در ظاهر فقط یک جمله است ، اما مفهوم ضمنی آن برای کودک ، انتظار نان آوری از پدر است. همین یک جمله ها، به مرور و تکرار، و شاکله ی فرد و جامعه را می سازند . و این شاکله، که اینجانب معادل « فرهنگ» را برای آن مناسب می دانم، به تدریج، تبدیل به شخصیت ویژه و مذهب عملی مردم می شود ، و مردم ، همانگونه رفتار و عمل می کنند ، که در باور هایشان رسوخ و رسوب کرده است .

گاهی نیز ، از یک عبارت و باور درست ، تفسیر نادرست می شود و آن تفسیر و تعبیر نادرست در اذهان می نشیند . اینکه « دنیا دو روز است « ، و عمر انسان هر قدر هم که طولانی باشد، محدود و موقت است، حقیقت است . اما از این حقیقت ، دو گونه برداشت و دو نحوه تفسیر شده است . برداشت سازنده اینکه ، حال که عمر کوتاه و فرصت کم است، فرد باید بیشترین تلاش را انجام دهد تا بهترین منافع را از این فرصت کوتاه به نفع دنیا و آخرت خود برداشت کند. اما تفسیر مخرب و منفی بدینگونه که : حال که فرصت کم است و عمر کوتاه، چرا وقت را به زحمت و کار و تلاش بگذرانیم .

این باور ها هر قدر از سنین کودکی در فکر و حافظه ی ناخود آگاه انسان ها نفوذ کنند و ریشه بدواند ، تاثیر مثبت و یا تخریبی بیشتری دارند همچنین منابع اصیل اسلامی و پیشتاز همه قرآن کریم ، همه را به سعی و تلاش و گریز از تنبلی و راحت طلبی دعوت کرده و رمز توسعه ی تمدن مسلمانان در دوره های مختلف نیز همین اندیشه بوده است . کسی که سرمشق زندگی اش آیه ی « لیس للانسان الا ما سعی « باشد ، و آنگاه ، جامعه ای مولد خواهیم داشت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.