انقلاب مشروطیت ، کلام مظلومیت

0 ۶۲۰

آصف حاجی زاده – مدرس دانشگاه

 

شهید «میرزا علی ثقهالاسلام تبریزی» یک سال پیش از آنکه مرحوم «میرزا محمدحسین نائینی» رساله «تنبیه الامه و تنزیه المله» را به رشته تحریر درآورد، رساله ای را با عنوان «لالان» نوشته و جهت جلب حمایت کامل علمای نجف از انقلاب مشروطیت، به ایشان ارسال می نماید. کلام ثقهالاسلام حاوی نکات راهبردی سیاسی ای است که در حال حاضر نیز روشنفکران اسلامی و منطقه خاورمیانه در پی پاسخ های دقیق و روشنی به آن ها هستند؛ لذا به بهانه سالگرد مشروطیت، دوباره بخش هایی از راهبردهای سیاسی این رساله، که در واقع کلام مردم دردمند بی زبان روزگار خویش است، مورد توجه قرار می گیرد:

مردم چه می خواهند؟

مردم می خواهند دولت شان حفظ شود و اسلام و مذهب جعفری در محتوای حکومت شان حضور داشته باشد و بتوانند بقاء سرزمین ایران بر ایرانیان را تداوم بخشند. مردم آزادی قلم و آزادی بیان می خواهند؛ یعنی اینکه قدرت امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند، نه اینکه به ظاهر، صفت استبداد کنار گذاشته شود ولی در واقع عده ای بر مردم سلطه پیدا کرده و هر چه می توانند بر مردم دروغ گفته و افترا ببندند. مشروطه زمانی استحکام خواهد یافت که حق هر کس اعاده و تامین گردد.
آیا مردم حق این ادعا را ندارد و نباید داوری این مظلومیت را بکند و نباید بگوید که چرا آن قرض می شود و چرا آن گروکاری به عمل می آید که از اثر شوم آن گمرک، قیمت اجناس بالا می رود و خزانه دولت خالی و کیسه دشمن پر می گردد و کفار بر ما مسلط می شوند و چرا همه مُهر خاموشی بر لب زدیم و همه سکوت کردیم و تن به ذلت دادیم تا این که ناله مردم بلند شود و طنین بر نُه گنبد دوار بیندازد. آخ ای ملت مظلوم که زمانی مظلومِ سکوت شدی و روزی مظلوم نطق.

علل عقب ماندگی و نابودی مسلمانان؟

مردم وقتی می بینند که همسایگان و دیگر کشورها پیشرفت کرده اند از خود سوال می کنند که آیا اسلام مانع ترقی است؟ چنانچه دشمنان می گویند؟ آیا رشادت ایرانی کمتر است؟ آیا شریعت و ملت حق ندارند سوال کنند؟ آیا بیگانگان درصدد برچیدن بنیاد ما نیستند؟ و با حیله و نیرنگ مانع ما نمی شوند؟ آیا علت ضعف و عقب ماندگی کشورهای اسلامی جز عدم اتحاد سیاسی دولت ها و وجود حاکمانی است که فقط بر منافع خویش پافشاری کرده و ایجاد تفرقه می نمایند؟ آیا این همه وابستگی سرزمین های اسلامی به بیگانگان در لباس و سایر وسایل که سبب ذلت و فقر و فنای ناشی از تسلط دول خارجی بر سرزمین های اسلامی و ایران نیست؟ آیا اگر کسی به آن چه گفته شد باور ننماید و باز خود را فریب دهد، حسابش با کرام الکاتبین نیست؟ بنابراین عوامل تهدیدکننده جوامع اسلامی بدین گونه برشمرده می شود: ظلم و ستم، خودرایی، عدم مساوات در حقوق مملکتی، اعمال نفوذ، کثرت، قدرت، علم معاش، بغض اسلام و طمع توسط کشورهای بیگانه و وجود منکران، جاهلان صرف و یا معاندان محض.

چگونه می توان جوامع اسلامی را حفظ نمود؟

با تصدی امر حکومت توسط نواب امام، حکومت به حکومت دینی تبدیل می شود که به آن جمهوریت می گویند که در طی آن عدل مذهبی و دینی اجرا می شود و تمامی بدعت ها و امور مخالف شرع از بین می رود.
همچنین با محدود و مقید شدن حکومت حاضر که این مهم بدین ترتیب محقق می شود: افراد مورد اعتماد مردم ناظر حکومت می شود، مجلس تاسیس می شود، در امور مادی جامعه با مشورت عقلا و معتمدین اقدام می شود و رشته امورات از دست استبداد خارج می شود.
راه های جلوگیری از نفوذ بیگانگان بر سرزمین های اسلامی:
در رساله علامه نائینی تحصیل ثروت، تحصیل علوم مربوط به تامین معاش، تحصیل علوم سیاسی و تحصیل فناوری هایی که وابستگی ها را از بین می برد، از جمله راه های جلوگیری از نفوذ بیگانگان بر سرزمین های اسلامی برشمرده می شود.

ویژگی های مشروطه چیست؟

اساس مشروطه منع اراده شاهانه و لزوم شورا در امور جاری است. مشروطه بودن دولت، علت تامه بقاء حکومت و شوکت اسلامیت و ایرانیت است. حکومت قابل و مستحق شرط و تقلید است نه مذهب. امور عمومی نیازمند اصلاح است نه احکام شرعیه، و قوانین جاری، نیازمند مشورت است.
اساس مشروطه جدا است از حکومت مشروطه و حکومت قانونی مستقل (دیکتاتوری) که اراده شاهانه و قدرتش بر نقض تمامی قوانین سرلوحه آن است، و حکومت قانونی غیرمشروطه، همان حکومت مستبد است. باید در نظر داشت دولت قانونی می تواند سپری از قانون روی خود بگیرد و با شمشیر استبداد به روی ملت دو اسبه بتازد؛ در واقع در دولت مستقل قانونی، مجلس مشورت وجود دارد و قانون بر لزوم مشورت در امورات و با وجود مجلس شورا حکم می کند، اما باز مشروطه نیست؛ چرا که حاکم و طرف مشورت و اعضا همه از جانب حاکم است و ملت را دخالتی نیست؛ وانگهی رای شاهانه، مقدم بر رای تمامی اهل مشورت است.
مدار مشروطه بر سه قوه استوار است:
قوه مقننه که فقط برای وضع قانون است.
قوه قضائیه که در دو بخش متجلی است. قضائیه شرعی: همان است که در شریعت مطهر معین شده است و تقویت آن یعنی راه ندادن به نااهلان و دکان داران شرع فروش است. و محاکمات عرضیه: قضاوت های نظامی، مالی، مطبوعات، کارکنان دیگر قوا.
قوه مجریه که در واقع تبلور حکومت است که تسلط در تمام مملکت دارد و مالک آن را در اصطلاح پادشاه یا رئیس جمهور می نامند و در دوره استبداد تمام این قوا در دست پادشاه بود و هر که زور بازویش بیش تر بود، در نزد پادشاه یا حاکم او پیش تر بود.

برای حفظ اسلام به چه نیاز است؟

باید گفت تهاجمات مادی و معنوی و سیاسی دولت های خارجی بر سرزمین های اسلامی و عالم اسلام محسوس، و برای هر دلسوز، در خطر عظیم بودن جامعه اسلامی، بی اقامه برهان، واضح و آشکار است و واجب بودن حفظ اسلام، از ضروریات دین است و فعلا تبدیل حکومت به حکومت مشروعه صحیحه ممتنع و رفع این خطرات مقدور نیست، مگر با قوه اجتماعیه تمامی قوای علمیه و عملیه و مادیه و معنویه مسلمین که مرکز آن قوه را «حکومت» می نامند و اعمال رویه و تدبیر در علاج کار و تعامل افکار و مبادله آراء اثری نخواهد داشت، مگر با دفع خودرایی و استبداد قوه مرکزیه، که مرکز قوه فاعله و مجریه است و منع آن از فعال ما یشاء و الحاکم لما یرید بودن.
بنابراین مقدمات بود که حضرات عالیات، ملت را بر حکومت ناظر قرار دادند و مرکز را تحت نظارت و مراقبت گذاشتند تا با این واسطه آن چه ملت به حکم الجاء ضرورت مجبره می دهد، لااقل صرف اباطیل نشود و در تعمیر ملک و آبادی مملکت سعی و صرف شود، و امنیت بر رعیت حاصل شده، هر طبقه بتواند با فراغت خاطر از حکم استبداد، در پی شغل مخصوص از کسب و تحصیل معاش و اختراع اسباب تسهیل امور معاش برود، تجویز، بلکه حکم بر وجود آن فرمودند و مشروطه طلبان نیز به حکم انقیادی که بر آن بزرگواران (علمای دینی) دارند، اطاعت کردند.

آزادی یعنی چه؟

آن چه همه ملل می خواهند، آزادی از فشار استبداد است و عرصه جنگ در این مقام است. مستبدان اسم آزادی را لامذهبی و خروج از قید شریعت گذاشتند و آن را انکار دین شمردند و اگر مراد از آزادی همان باشد که مستبدان می گویند، ملت حق دارد بگوید که مروج این مسلک نیز شمایید که فتح باب منکرات را کرده، نشر فضایح کردید (نه در اندیشه فردا و نه در حسرت دوش). ثمره عشرت های نامشروع و طلسم های ناگوار و هتاکی حرمات الهیه را از درخت آزادی که در باغ استبداد کاشته بودید، چیدید و ثروت ملت را به زور عدم مسئولیت جمع کرده، صرف مخارج فرنگستان و ترویج مذهب مزدکیان که اباحه خروج و اموال است نمودید.
این آزادی همان است که خالق منان بر بنی اسرائیل عطا فرمود و ایشان را از استبداد فرعون آزادی بخشود و در حق فرعون می فرمایند: فرعون برتری جست بر مردم در روی زمین و اهل آن را فرقه فرقه کرد و ضعیف شمرد. طایفه ای از آن ها را، پسرانشان را می کشت و زنانشان را زنده می گذاشت (برای کنیزی و خدمتکاری) و فرعون از مفسدین بود.
و آزادی طلبان همان هستند که خداوند در حق آن ها می فرماید: خانه آخرت (یعنی بهشت جاویدان) را قرار می دهیم برای اشخاصی که نمی خواهند زبردستی و فساد نمایند در روی زمین و نیک انجامی برای پرهیزکاران است.
بلی همه عبد رق حضرت پروردگار است و این خداوند برای بندگان خود آزادی بخشید و جز در احکام قانون شریعت که نظم دنیا و آخرت با او است و احکام سیاسیه، کسی را چیره دستی نداده و یکی را محکوم به حکم دیگری نکرده و این است معنای آزادی به آن چه که اصحابنا می فرمایند و تفسیر بما لایرضی صاحبه می کنند.

تکلیف چیست؟

تکلیف، اطاعت امر خداوندی است که می فرماید: «فاستقم کما امرت» تکلیف، استقامت مزاج و عدم انحراف از جاده صواب است. تکلیف، آموختن «حکمت» است؛ یعنی آن چه مستبدان پیش خود کرده و همه را به ناله آورده بودند ترک کردن است. تکلیف، این است که بزرگ و کوچک و وضیع و شریف به قانون شریعت طاهره عمل کرده، «عدالت» را پیشه خود سازیم و امر به معروف و نهی از منکر را که آزادی زبان و قلم عبارت از او است، از دست ندهیم و طوری نماییم که دیگران از آتش ظلم فرار کرده و بر سایه استراحت گرد آیند و کاری را که شمشیر نکند، با قوه «حکمت عملیه» به جا آوریم.
ملت بی علم است و تابع قوت و طالب امنیت، مشروطه طلبان باید حسن مشروطه را برای ایشان حسی نمایند و برای شخص بی اطلاع و بی علم، دلیل و برهان معنوی آوردن بی جا است؛ چنان در نظر ما است و به آن واقفیم که هر تاجری که متاعش بهتر و ارزان تر و سهل البیع و خوش رفتار و خوش طلب است عموم به دورش جمع می شوند، کسادکردن بازار خصم با قوه جبریه نیست. حکمت عملی لازم است. ما که جاهلیم جهالت عیب نیست. همه از شکم مادر در لباس جهل متولد شده ایم. عیب عدم توجه بر جهالت و خود را عالم شمردن است و مادام که در جهل مرکب هستیم؛ یعنی بر بی علمی خود واقف نیستیم، کار ما همین خواهد بود. قوای سه گانه، علم و قدرت و ثروت، با سه خصم خود که جهل و ضعف و فقر است، همیشه مشغول جنگ است، و غلبه همیشه با آن سه قوه اولیه است. مستبدین فقط در پی تحصیل قوت و ثروت بوده اند. مشروطه فقط طالب «علم و عمل» است، و می گوید «علم» آن دو قوه دیگر را نیز تحصیل می کند، ما اگر به همان علمی که داریم، عمل نماییم، مسلما پیش خواهیم افتاد، چرا که علم استبدادیان بیش تر از ما نیست.
اگر دست به هم داده شود و هم آوازی شود و آن «علم عدالت» را که همه می دانند عمل شود تا خود را به ساحل نجات می رسانند و از طرف خصم ایمن می شوند و بر او غلبه می جویند. مملکت ما فقیر بود، مستاصل شد. جنگ جو و صلح طلب باید قناعت نموده و وجهه همت خود را اجرای مقاصد عامه کند نه اجرای مقاصد خاصه.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.