واکنش اعراب به تفاهم لوزان

0 ۳۱۷
“بسیار محتمل است که با توجه به کاهش نفوذ آمریکا ،عربستان سعودی در پی یافتن متحدان جدیدی برای خود برآید. علی رغم تلاش های عربستان سعودی و اسرائیل برای ممانعت از دست یافتن ایران و شش قدرت جهانی به چارچوبی برای حصول توافق، بیانیه لوزان 2 منتشر گردید.” آنچه در سطور فوق آمده است، مقدمه ای است که شبکه الجزیره در مصاحبه با 4 تن از کارشناسان منطقه ای منتشر ساخته است. شرح این گفتگوها که به نوعی نگاه اعراب را به توافق هسته ای ایران نمایان می سازد، در پی می آید:

منصور البوقامی، محقق سعودی
دستیابی به یک توافق با ایران از منظر عربستان سعودی به دو معناست: ایران قادر خواهد بود وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشد و همچنین ظرفیت تولید سلاح هسته ای برای این کشور محفوظ خواهد ماند چراکه اولاً این تفاهم نامه تنها برای زمان محدودی به مدت 15 سال موضوعیت دارد و از طرف دیگر تأکید تفاهم نامه بر روی باقی ماندن زیرساخت ها و ظرفیت های تکنیکی لازم جهت حفظ برنامه هسته ای می باشد . هردوی این موارد بر قدرت ایران و متحدان آن در منطقه خواهد افزود .
در نگاه سعودی ها، این افزایش قدرت منطقه ای که بیشتر در کشورهایی با قدرت مرکزی ضعیف تر همچون لبنان، عراق و یمن اعمال می گردد، خود به عضوگیری هر چه بیشتر گروه های افراطی همچون داعش منجر می گردد!

راهکار سعودی ها در یک بازه زمانی میان مدت، دستیابی به توان بازدارندگی است، و این به معنای راه اندازی برنامه هسته ای عربستان سعودی خواهد بود. احتمالا عربستان با توجه به کاهش نفوذ و عدم اطمینان از تضمین های آمریکا به دنبال متحدان جدیدی برای خود خواهد بود.

واکنش فوری عربستان سعودی به این توافق، احتمالاً تلاش برای احیای ساختار دوگانه نظم منطقه ای باشد: نظمی که در آن ایران در مقابل عربستان قرار دارد. این ساختار همواره تا پیش از قیام های سال 2011 در منطقه وجود داشت اما پس از وقوع قیام های عربی، جبهه سومی متشکل از ترکیه، قطر و اخوان المسلمین نیز در منطقه پدید آمد. جبهه مذکور و عربستان سعودی هر دو از منابع خود برای رقابت در زمینه تاثیرگذاری منطقه ای بهره می جستند اما در نهایت ایران از این رقابت سخت منتفع گردید.
یکی از نشانه های بازگشت به نظم قدیم منطقه ای، ائتلاف به رهبری عربستان سعودی علیه حوثی ها در یمن است. این عملیات نظامی در پی دست یافتن به دو هدف است: خنثی کردن تأثیر بازیگران غیردولتی که به معنای تقویت دولت مرکزی است و مبارزه با درگیری های فرقه ای و بی ثباتی منطقه ای!
حکمرانان جدید سعودی در پی آن هستند که معادله سیاسی یمن را از تعادل میان بازیگران دولتی و غیردولتی به تعادلی میان حکومت و اپوزیسیون تبدیل کند که هر دو در چارچوب قوانین و مقررات دولتی فعالیت نمایند. در چنین حالتی است که هم ایران و هم داعش تاثیرگذاری کمتری خواهند داشت. به زعم سعودی ها، کاستن از نفوذ منطقه ای ایران باعث می شود تا در آینده شانس دستیابی به توافقی بهتر در مذاکرات هسته ای محتمل تر گردد. چون امکان اعمال تغییرات در تفاهم لوزان همواره موجود است.
راهکار مقامات سعودی برای یک بازه زمانی میان مدت یا بلندمدت، دستیابی به قابلیت های بازدارندگی است، و این به معنای راه اندازی برنامه هسته ای برای عربستان سعودی است. بسیار محتمل است که عربستان با توجه به کاهش نفوذ و عدم اطمینان از تضمین های ایالات متحده به دنبال متحدان جدیدی برای خود برآید و خود به صف مقدم دفاع در مقابل دشمنانش تبدیل گردد.
درواقع عربستان سعودی درگیر فرایند بازتعریف نقشه ژئوپولتیک خاورمیانه است اما اینکه این فرایند چقدر به طول خواهد انجامید مسئله ای است که بایستی صبر کرد و آن را دید.

ناصر احمد بن غیث، محقق اهل کشور امارات متحده عربی
در کشورهای حاشیه خلیج فارس، واکنش های مختلفی به تفاهم لوزان صورت گرفته است. کسانی که موافق توافق_ هر توافقی هستند- استدلال می کنند که دستیابی به توافق، منطقه را از غلتیدن در عرصه خطرناک مسابقه هسته ای که نابودی همگان را در پی خواهد داشت، نجات می دهد. اما برخی دیگر معتقدند که این توافق آثار زیان‌بار متعددی برای منطقه خلیج فارس خواهد داشت. عدم افشای جزئیات گفتگوها در کنار عدم حضور اعضای شورای همکاری خلیج فارس، بسیاری را درباره نتیجه آن نگران نموده است.
در ژنو، به غیر از اعضای شورای همکاری خلیج فارس که بدون شک تحت تأثیر هرگونه توافق صورت گرفته قرار خواهند گرفت، تمام طرف های ذینفع حاضر بودند. علاوه بر این هر توافقی میان ایران و آمریکا برای اعضای شورای همکاری چندان مطلوب نخواهد بود . سازش میان طرف های مذاکره منجر به شفاف شدن امتیازات فی مابین می گردد، اما یک سوال همچنان باقی خواهد ماند: ایران ورای برداشته شدن تحریم ها ، در ازای توقف برنامه هسته ای خود خواستار چه خواهد بود؟
به طور قطع، ایالات متحده آمریکا خواستار سلطه بیشتر ایران در منطقه نیست اما در عین حال، به نظر می رسد که مشکلی با نوعی از تاثیرگذاری و نفوذ ایران در منطقه هم ندارد. ایران در پی دست یافتن به نقش پیشین خود به عنوان ژاندارم منطقه است. واضح است که به رسمیت شناختن نفوذ منطقه ای ایران از جانب غرب، به قیمت نادیده گرفتن کشورهای عربی حوزه خلیج فارس خواهد بود چراکه این کشورها در حال حاضر در ضعیف ترین حلقه نفوذ منطقه ای قرار دارند. در فردای روز توافق قطعی، بایستی سه قدرت منطقه ای موردتوجه قرار گیرد: ایران، ترکیه و اسرائیل.
از منظر اقتصادی، هرگونه توافقی میان ایران و غرب علی الاصول بایستی منجر به از میان برداشته شدن تحریم های مرتبط با صادرات نفت گردد که تخمین زده می شود بین یک تا یک ونیم میلیون بشکه در روز باشد.
این موضوع در آینده منجر به سرریز نفت ارزان ایرانی به بازارهایی می گردد که حتی از پیش نیز در حالت اشباع قرار دارند. و این موضوع به نوبه خود، قیمت ها را حتی بیشتر کاهش می دهد. چنانچه این وضعیت تداوم یابد، تأثیرات سوء اقتصادی بر روی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس خواهد داشت، این اوضاع مالی حتی پیش‌تر هم چندان مطلوب نبوده است.
در سایه این واقعیت های در حال تغییر است که کشورهای عربی حوزه خلیج احتمالاً دست به اعمال پاره ای تغییرات خواهند زد تا در بلندمدت منافع آنان حفظ گردد. از جمله این موارد شاید یکی گسست اتحادهای امنیتی با ایالات متحده و ایجاد جبهه نظامی متحد عربی بوده باشد. همچنین محتمل است که کشورهای عربی خلیج فارس، همکاری های استراتژیک با قدرت های منطقه ای از جمله پاکستان و ترکیه برقرار کنند، زیرا که این دو کشور نیز از انگیزه های ایران در منطقه در هراس هستند. در نهایت احتمالاً کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به دنبال بهبود روابط داخلی میان اعضا شورای همکاری خلیج فارس برآیند.

سیف دانا، استاد جامعه شناسی دانشگاه واشنگتن-پارک ساید
تنها خیال پردازی اسرائیل است که در آن ایران که تولید ناخالص داخلی آن تنها 2 درصد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکاست، می تواند به عنوان تهدیدی در مقابل قدرتمندترین امپراطوری جهان قد علم کند.
در دنیای واقعی چنین خطری وجود ندارد. حتی اگر نخست وزیر اسرائیل، به صورت مداوم به تعداد سانتریفیوژهای ایران اشاره کند و ارزیابی مقام های امنیتی دولت خود را نادیده بگیرد و تعمداً اطلاعات نادرستی در این خصوص ارائه نماید.و با دست یازیدین به جنگ روانی در مورد ایران اغراق نماید.
در 29 مارس سال جاری، یکی از خبرگزاری های اسرائیلی گزارش داد که ایران موافقت کرده است تا به صورت آزمایشی سانتریفیوژهای خود را که به منظور غنی سازی اورانیوم به کار می گرفت، به 6000 یا حتی کمتر نیز کاهش دهد. بنابراین صحبت نتانیاهو از 190.000 سانتریفیوژ در کنگره حداقل در این مقطع زمانی و با درز اطلاعات از سایر منابع به شدت مضحک و احمقانه به نظر می رسد. همچنین گزارش هایی که الجزیره به آن دست یافته، نشان می دهد که ارزیابی موساد از برنامه هسته ای ایران با آنچه نتانیاهو بیان می کند، کاملاً در تضاد قرار دارد.
یک بمب ایرانی که در دنیای تخیل نتانیاهو ساخته و پرداخته شده است حتی مطابق نظر کارشناسان برای اسرائیل هم خطری در بر نخواهد داشت تا چه برسد به ایالات متحده آمریکا. یک سند تازه انتشاریافته آمریکایی که درباره ارزیابی از تسلیحات هسته ای اسرائیل در سال 1987 بوده و توسط پنتاگون انتشاریافته است، تصریح می کند که اسرائیل در حال برنامه نویسی برای دستیابی به فناوری است که آن ها را قادر به ساخت بمب هیدروژنی می سازد که در گزارش این بمب، هزاران برابر قوی تر از بمب های اتمی ارزیابی می گردد. این ارزیابی آمریکا از برنامه هسته ای 28 سال قبل اسرائیل سال ها قبل از تاریخ حاضر صورت گرفته است. بنابراین جای تعجب نیست که باراک اوباما فریب سخنان پوچ و گمراه کننده نتانیاهو که مکرراً در حال تکرار است را نمی خورد.

از منظر اقتصادی، هرگونه توافقی میان ایران و غرب علی الاصول بایستی منجر به از میان برداشته شدن تحریم های مرتبط با صادرات نفت گردد که تخمین زده می شود بین یک تا یک ونیم میلیون بشکه در روز باشد.

بازخوانی دقیق سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا نشان می دهد که آنچه اسرائیل از آن می هراسد، موقعیت رقابت منطقه ای این کشور و قدرت در حال افزایش ایران است، نه توهم بمب اتمی و تهدیدات مرتبط با آن. مسئله اصلی، موازنه قدرت منطقه ای است نه بمب اتمی. حتی حذف و توقف کامل برنامه غیرنظامی ایران نیز به اشتهای سیری ناپذیر نتانیاهو پاسخ نمی دهد . آنچه وی را راضی می نماید حذف سیاست ها، رفتار و دولت ایران است.
کارشناسان موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل می گویند توافق هسته ای خطرناک است چراکه می تواند منجر به گسترش اختلافات میان اسرائیل و مقامات آمریکایی گردد. کارشناسان استراتژیک اسرائیلی در کنفرانس اخیر هرتزلیا عنوان نمودند که ایالات متحده آمریکا، مهمترین دارایی سیاسی و امنیتی اسرائیل در عرصه بین المللی است.
نه ایران و نه ایالات متحده آمریکا علاقه ای به رویارویی نظامی با یکدیگر ندارند و هر دو دستاوردهای بسیاری از یک توافق خواهند داشت. اما از آنجایی که این توافق سنگ بنایی برای حل و فصل سایر موارد مورد مناقشه میان ایران و آمریکا در منطقه به شیوه ای دیپلماتیک خواهد بود، تمامی طرف ها با نیم نگاهی به آینده با یکدیگر گفتگو و مذاکره نموده اند.
برای هیچ یک از طرف های درگیر، پیروزی و شکست معنای مطلقی ندارد. عربستان سعودی و اسرائیل هم از این قاعده مستثنی نیستند و هم می توانند بازنده این بازی شوند و هم برنده. اگر آن ها واقعاً در پی آن باشند که ایران هیچ بمب هسته ای تولید نکند، در این صورت آن ها هم به نوعی برنده این توافق خواهند بود اما اگر هدف شان این است که ایران را از ایران بودن بازدارند یا اگر به چیزی کمتر از نابودی ایران رضایت ندهند، مسلماً بازنده خواهند بود.

جاناتن کوک، روزنامه نگار
ترس اسرائیل این است که توسعه هرگونه تکنولوژی هسته ای از جانب ایران، این کشور را در آستانه تبدیل شدن به کشوری هسته ای قرار دهد، کشوری که توانایی ساخت بمب اتم را در کوتاه مدت خواهد داشت. نتانیاهو بی وقفه از مقاصد ایران برای نسل کشی یهودیان و وقوع هولوکاست دوم برای قوم یهود صحبت می کند.
اما مشکل واقعی اسرائیل چیز دیگری است، این که یک ایران هسته ای، استراتژی قدیمی اسرائیل یعنی تبدیل شدن به قدرت بلامنازع نظامی در خاورمیانه را با مخاطره مواجهه می نماید. پیش نیاز حصول به این موقعیت، کسب قدرت کافی از جانب اسرائیل برای تهدید دولت های بزرگی مانند ایران به تسلیم شدن و ترساندن آن ها و جلوگیری از گسترش نفوذ منطقه ی شان می باشد.
یکه تازی اسرائیل در زمینه سلاح های هسته ای و برخورداری از زرادخانه ای با 200 کلاهک، که به طور تمام و کمال خارج از دایره نظارت بین المللی قرار دارد، باعث شده تا خیال اسرائیل از نظر ادامه سلطه نظامی خود در منطقه راحت باشد. اما این موقعیت به طرز بی سابقه ای به واسطه مذاکرات ایران با قدرت های بزرگ در خطر قرار گرفته است.
ایران به منظور درک اهمیت میزان بازدارندگی هسته ای، تنها کافی است نظری به کشور همسایه خود، عراق بی اندازد. اسرائیل در سال 1981 راکتور هسته ای اوسیراک بغداد را نابود کرد و ایالات متحده آمریکا هم در سال 2003 به عراق حمله و آن را اشغال کرد.
یک ایران هسته ای که مدت هاست به فناوری های مرتبط با این موضوع دست یافته و به زعم اسرائیل تأسیسات زیرزمینی مجهزی دارد را نمی توان با حمله های مشابه تهدید کردیا ترساند. یک ایران هسته ای همچنین باعث می شود تا اسرائیل در مواجهه با متحدان منطقه ای تهران نیز با محدودیت های فوق العاده جدی مواجه گردد از جمله حزب الله لبنان، که احتمالاً مهمترین و مخوف ترین دشمن اسرائیل است.
اسرائیل همواره درصدد است تا تلاش های ایران و رژیم بشار اسد برای انتقال سلاح به حزب الله و تقویت موقعیت مشترک آنان در منطقه جولان را خنثی نماید.
از طرفی اسرائیل بازی مؤثری در سوریه آغاز کرده و آن مشغول نگه داشتن طرف های درگیر به جنگ و فرسودن آن ها به نفع خود است. حملات هوائی اسرائیل به منظور کاستن از نفوذ ایران در منطقه طراحی شده، همانند حمله هوائی که در ژانویه سال جاری صورت گرفت و منجر به کشته شدن شماری از اعضای ارشد حزب الله و برخی فرماندهان ایرانی شد.
اما اسرائیل بایستی خود را تسلیم این واقعیت کند که برخورداری ایران از نیروی نظامی قدرتمند در خارج از مرزها که زیر چتر سلاح های پیشرفته این کشور حاصل شده، با کل توان نظامی اسرائیل برابری می کند. و این بدین معناست که اسرائیل درگیر جنگ سردی در خاورمیانه است که در آن هر یک از طرفین درصدد اثبات قدرت و برتری خود است.
اما مسئله این است که ترس های اسرائیل حتی جدی تر نیز هست. اسرائیل تا به حال هیچ رقابتی بر سر اتحاد خود با واشنگتن و به ویژه پنتاگون را تجربه نکرده است. این رابطه ویژه از راه اندازی زرادخانه هسته ای اسرائیل پایه گذاری شده و نتیجه آن قدرت بلامنازعی است که اسرائیل در خاورمیانه از آن برخوردار است .
تسلیحات هسته ای اسرائیل، که از اواخر دهه 1960 به رغم مخالفت کاخ سفید توسعه یافت، حفره ای در قلب الزامات و سیاست های امنیتی ایالات متحده ایجاد نمود. گزینه سامسون در این دوره طرح شد، این اصطلاح نامی است که توسط عده‌ای از تحلیلگران نظامی به استراتژی بازدارندگی فرضی اسرائیل که بر اساس آن این کشور ممکن است در مواجه با خطری که موجودیت اش را تهدید کند از سلاح هسته‌ای به عنوان آخرین راه چاره استفاده کند، داده شده است.
اما آیا ایران نیز در حال تبدیل شدن به یک دولت هسته ای است؟ وضعیتی که رابطه ویژه میان اسرائیل و ایالات متحده آمریکا را به سرعت دستخوش تغییر می کند؟ سیاست گذاران واشنگتن بایستی در کنار توجه به ملاحظات امنیتی استراتژیک اسرائیل، ملاحظات امنیتی استراتژیک ایران را نیز مدنظر قرار دهند. با توجه به کنترل ایران بر قسمت اعظم مبادلات نفتی در خلیج فارس، برخورداری ایران از سلاح هسته ای، موقعیت ایران را به عنوان ممتازترین و شاخص ترین شریک آمریکا در منطقه مستحکم تر نیز می نماید.
مراکز قدرت نظامی رقیب در خاورمیانه احتمالاً ارزیابی های کاخ سفید و پنتاگون را از منافع استراتژیک ایالات متحده در منطقه، دستخوش تغییر می نمایند. نتیجه این امر احتمالاً برای اسرائیل در منازعه خود با فلسطینیان محسوس تر و ملموس تر خواهد بود. بدین ترتیب در حالی که ایران حمایت خود از گروه های مقاومت فلسطینی همچون حماس و جهاد اسلامی را شدت می بخشد، اسرائیل گزینه های محدودتری برای پاسخگویی در قبال این گروه ها خواهد داشت.
تا زمانی که خطر تنش میان اسرائیل از یک طرف و گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی از طرف دیگر ممکن است به یک موازنه قدرت سریع میان ایران و اسرائیل بیانجامد، ایالات متحده آمریکا انگیزه قوی تری برای مجبور کردن اسرائیل به حل مناقشه خود و فلسطینیان دارد ، مسئله ای که تا به امروز قاطعانه مورد مخالفت قرار گرفته است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.