تحلیلی از ویژگی های برنامه ریزی و مدیریت شهری در توسعه شهری محله محور

0 ۱,۵۴۴

فرزین حق پرست : عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اسلامی تبریز
کریم حسین زاده دلیر : عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز
حسن دهقانیان : کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری

(مطالعه موردی : محلات محدوده حکم آباد تبریز)

رشد فزاینده ابعاد شهرنشینی و شکل گیری مقیاس های جدیدی از رشد شهری در طی چند دهه اخیر موجب شده است شهر و شهرسازی معاصر با چالش های نوینی مواجه گردد. در این میان توجه و تاکید برنامه ریزی و مدیریت شهرها، بیش از هر زمان دیگری در سطوح پایین تر و ابعاد ملموس زندگی شهری متوجه شده است.
در مطالعه حاضر، مفهوم «برنامه ریزی و مدیریت شهری محله محور» مطرح گردیده است که مبتنی بر نگرش اجتماعی بوده و به جای دید کلان به ابعاد مشخص فضا زمان در مقیاس محلی می پردازد و به جای پرداختن به توده عظیم و غیرقابل مدیریت کلان شهری به اندازه های قابل مدیریت و واحدهای محلات شهری می اندیشد. در این طرح، نگاه برنامه ریزی و مدیریت از پایین به بالا، مبتنی بر توانمندسازی، تاکید بر منابع انسانی و سرمایه‌های اجتماعی و مشارکت جمعی ساکنین محلات است که می توان آن را به عنوان الگویی مطلوب در برنامه ریزی و مدیریت شهری مدنظر قرار داد. این پژوهش، بر اساس روش توصیفی – تحلیلی (آمار توصیفی و استنباطی) انجام شده است و برای سنجش متغیرها روش پیمایشی (پرسشنامه) را مورد استفاده قرار داده است. نتایج حاصل از یافته ها نشان می دهد که هر قدر مدیریت و برنامه ریزی علمی در مدیریت شهری کاهش می یابد، به همان اندازه میزان مشارکت پذیری شهروندان حکم آباد تبریز کاهش می یابد و نیز بین پایگاه اجتماعی و اقتصادی و حس تعلق ساکنان با میزان مشارکت پذیری آنان ارتباط معناداری وجود دارد.
محله محوری، شهروندمداری، قانون مداری، مشارکت شهروندی بیش از هر زمان دیگری مورد توجه می باشد. در مقیاس کلان مبنا قرار دادن برنامه ریزی و مدیریت از واحدهای خرد شهری نتایج بهتر و ملموس تر و به مراتب قابل ارائه و قابل درک تری را در بهبود و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان خواهد داشت. در این تحقیق، مفهوم «برنامه ریزی و مدیریت شهری محله محور» مطرح می گردد که مبتنی بر نگرش اجتماعی بوده و به جای دید کلان به ابعاد مشخص فضا زمان در مقیاس محلی می پردازد و به جای پرداختن به توده عظیم و غیرقابل مدیریت کلان شهری به اندازه های قابل مدیریت و واحدهای محلات شهری می اندیشد. در این طرح، نگاه برنامه ریزی و مدیریت از پایین به بالا، مبتنی بر توانمندسازی، تأکید بر منابع انسانی و سرمایه های اجتماعی و مشارکت جمعی ساکنین محلات است که می توان آن را به عنوان الگویی مطلوب در برنامه ریزی و مدیریت شهری مدنظر قرار داد. به کارگیری برنامه ریزی و مدیریت شهری بر مبنای محله محوری، بیش از هر چیز نیازمند انسجام و یکپارچگی نهادهای محلی و ساکنان محله و تقویت بسترها و زمینه های هویت ساز محله ای می باشد. پذیرش الگوی برنامه ریزی و مدیریت محله محوری درکشور در وضعیت فعلی کاملا آمرانه و از بالا به پایین است و در نتیجه، غیرشفاف و غیرپاسخ گو است و نیازمند تغییر و تحول در سازمان، ساختار و تشکیلات مجموعه های متولیان برنامه ریزی و مدیریت شهری برای اتخاذ الگوی مدیریت محلی است. پژوهش حاضر در نظر دارد نسبت به ویژگی های برنامه ریزی و مدیریت شهری در توسعه شهری محله محور مطالعه موردی محلات محدوده حکم آباد تبریز، تحقیق نموده و به سؤالات این پژوهش که عبارت هستند از: عدم برنامه ریزی و مدیریت علمی شهری صحیح، سبب کاهش مشارکت پذیری ساکنان محله حکم آباد تبریز شده است. و نیز بین پایگاه اجتماعی و اقتصادی و حس تعلق ساکنان با میزان مشارکت پذیری آنان ارتباط معناداری وجود دارد. با رد یا تأیید فرضیات مربوطه در نهایت راه کارها و پیشنهادهایی در جهت بهبود توسعه برنامه ریزی و مدیریت شهری بر مبنای محله محور ارائه نماید.
تجارب جهانی بیان گر آن است که هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه، «حکمرانی مطلوب» برای پاسخ به چالش ها و تقاضاهای دنیای جدید هزاره سوم میلادی امری اجتناب ناپذیر است. هدف و مقصود نهایی از استقرار و احیای برنامه ریزی و مدیریت محله محور در هر کجا و در هر شکل و ساختاری به این دلیل است که زمینه مشارکت مردم در امورات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه فراهم شود. درحقیقت راهی است که به سوی تمرکززدایی قدرت در جامعه پیش می رود. تحقق مردم سالاری در جامعه و شکل گیری حکومت های محلی و تمرکززدایی قدرت و کنترل و ارتقاء کیفیت مطلوب زندگی شهری و سپردن برنامه ریزی و مدیریت شهر بر مبنای محله محوری به مردم، بدون مشارکت دادن مردم، امری اجتناب ناپذیر است. در این راستا، شناخت و سنجش نگرش مردم نسبت به برنامه ریزی و مدیریت محله محوری با مشارکت آن ها امری ضروری به نظر می رسد.
محدوده مورد مطالعه، منطقه حکم آباد و شهر تبریز به دلیل پیوستگی نزدیک با یکدیگر از نظر موقعیت جغرافیایی مشابه هستند. پس طول و عرض جغرافیایی تعیین شده برای تبریز در مورد محله فوق نیز صادق می باشد. «عرض شمالی تبریز 38 درجه و 15 دقیقه از خط استوا و طول شرقی آن 46 درجه و23 دقیقه از نصف النهار گرینویچ می باشد و ارتفاع آن از سطح دریا 1367 متراست» در سرشماری 1390 کل جمعیت برابر 7183 و تعداد خانوار 2187، جمعیت مردان 3621، جمعیت زنان 3562 و جمعیت بین افراد 65-15 (جمعیت مورد مطالعه) 4402 می باشد.

وضعیت کالبدی منطقه حکم آباد تبریز

شکل 1- 1- وضعیت کالبدی منطقه حکم آباد. ماخذ : شهرداری تبریز

محله، مجموعه ساختمان های مسکونی و خدماتی است که از لحاظ بافت اجتماعی، ساکنانش خود را اهل محل می دانند و دارای محدوده معین است. محله را می توان مجموعه ای از افراد که در نظام کنش با یکدیگر مشارکت دارند تعریف نمود. از منظر برنامه ریزی شهری، محله را می توان به صورت بخش قابل شناسایی از محدوده ای شهری و یا محدوده ای ترکیب شده از کاربری های تامین کننده نیازهای ساکنان در ساختار شهر تعریف کرد. با توجه به تجارب جهانی خردترین واحد در نظام برنامه ریزی، را که کانون کنش و واکنش های اجتماعی است، می توان در قالب «محله» و بر پایه واحد اجتماع محلی ارزیابی کرد.
اندیشه ی محله شهری مسیر پر نشیب و فرازی را طی کرده است. محله مسکونی که از دیرباز تا آن زمان موجودیت خود را به صورت ارگانیک حفظ کرده بود، به صورت علمی بررسی و پایه ی مباحث بسیاری از نظریه های شهرسازی قرن بیستم می شود. نظریه پردازان شهرسازی ابتدا تفکر محله را راه حلی برای پاسخ به مشکلات گوناگون شهری از جمله: کمبودهای بهداشتی و تراکم معرفی کردند. از اولین طرفداران طرح محلات در انگلستان، ابنزر هاوارد است. در این ایده، ترکیب زندگی شهری با طبیعت و فضای باز روستا پیشنهاد می شود و محله، از دیدگاهی اداری- مدیریتی مطرح می شود.
رویکردهای بعدی به محله، ایده ی واحد همسایگی بود که در کشورهای اروپایی به خصوص پس از جنگ جهانی اول رواج یافت و توسط کلارنس پِری با تاثیرات گسترده در آمریکا در دهه 20 مطرح شد. ایده محله به مثابه خانه اجتماع محلی مردم، از دیدگاه های دیگری نیز مطرح شده است. جیکوبز به شدت بر ایده تقویت محلات مسکونی تکید می کند، ولی آن ها را عناصر برنامه ریزی شده یا از قبل پیش بینی شده نمی شناسد و به شکل گیری خودبه خودی آن ها عقیده دارد. این بار به محله مسکونی به عنوان عامل نظم دهنده، هویت بخش و معناآفرین به زندگی در شهر توجه می شود. ملموس جلوه دادن مقیاس محله ای مکان زندگی و عناصر و نشانه های واقع در آن از اهداف چنین دیدگاهی است که در تقویت هویت محله ای و تعلق خاطر انسان به فضای مسکونی خود بسیار موثر است. به ویژه آن که ساکنان هر روز با عناصر ممتاز محله مواجه اند و از آن استفاده می کنند. بنابراین، مشخصه های آن تاثیرات کمی و کیفی پیوسته و عمیق تری بر آن ها دارد.

وضعیت کالبدی منطقه حکم آباد تبریز


محله و برنامه ریزی محله محور

در برنامه ریزی محله – مبنا که براساس باهمستان ها است، مشارکت مردمی در معنای واقعی آن هدف قرار گرفته و شعار «برنامه ریزی به وسیله مردم نه برای مردم» آرمان این نگرش در برنامه ریزی شهری است. مقوله مشارکت مردم در نظام مدیریت و برنامه ریزی به طور عام از دهه 1850 به بعد و با تغییر در نقش دولت ها و میزان دخالت آن در برنامه ریزی به طور دائمی در حال تحول و دگرگونی بوده، به گونه ای که در هدف از برنامه ریزی محله محور (مردم محور محله ای) بهبود بخشیدن شرایط زندگی اهالی محله به وسیله تشویق ساکنان آن بر کمک به یکدیگر است که در نهایت به بهبود شرایط محله ای منجر می گردد. هم چنین از مزایای برنامه ریزی محله محور می توان به افزایش ظرفیت محله ای، آمادگی محله ای، انباشت سرمایه اجتماعی، مدیریت از پایین، مشارکت شهروندی، رویکرد مبنا، و در نهایت دست یابی به توسعه پایدار در ابعاد مختلف را منظور نمود.


محله محوری، مشخصه ها و ویژگی ها

نگرش مبتنی بر«باهمستان ها» در توسعه شهری (برنامه ریزی و طراحی) در حیطه مداخلات توسعه ای دارای مشخصه ها و ویژگی هایی است که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
– طرح ها و برنامه هایی ارائه گردد که وابستگی بیش تری با نیازها و شرایط محلی داشته باشد،
– منجر به افزایش مشارکت در تأمین خدمات عمومی گردد،
– به افزایش کنترل مردم بر زندگی و معیشت خود منجر گردد،
– مردم گرا بوده و مشتریان/شهروندان در مرکز و کانون توجه آن قرار دارد،
– کل نگر بوده و به جای نگرش های بخشی و سازمانی، همه جنبه های زندگی مردم را مورد ملاحظه قرار می دهد.
– مشارکت جویانه و پاسخ گو است،
– متکی بر توان ها و فرصت های موجود بوده و نه لزوما متکی بر نیازها است (ظرفیت سازی)،
– استفاده از رویکرد همکاری و تشریک مساعی بین دولت/بخش خصوصی و باهمستان ها،
– در هر نوع اقدام مداخله ای در این نگرش با ملاحظه جنبه های پایدار (اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی و نهادی) صورت می گیرد،
– پویا و انعطاف پذیر است و فعالیت برنامه ریزی را به عنوان یک نگرش فرآیندی و یادگیری را مدنظر قرار می دهد و
– رویکردهای اخیر به مفهوم برنامه ریزی و مدیریت، دولت نقش هدایت، حمایت، مشورت و تشویق نهادهای محلی را برعهده دارد و هیچ گونه تصمیم و سیاستی را از بالا دیکته نمی کند.


اهداف عمده در رویکرد برنامه ریزی محله محور

طی دو دهه گذشته یک سیر تکاملی نسبتا هم گرا و هم سو در خصوص مفاهیم حل مساله به شیوه مبتنی بر باهمستان ها، تحت عنوان برنامه ریزی و مدیریت محله – مبنا را شاهد بوده ایم که پیش از این به طور مجمل به نحوه شکل گیری این رویکرد، مشخصه ها و ویژگی های اصلی آن پرداخته شد. اما، در این میان، افزایش ظرفیت محله ای، توانمندسازی محله ای، آمادگی محله ای، انباشت سرمایه اجتماعی، مدیریت از پایین، مشارکت شهروندی رویکرد دارایی مبنا و درنهایت دست یابی به توسعه پایدار در ابعاد مختلف، مهم ترین و اصلی ترین اهداف دنبال شده و در اشاره با این رویکرد بوده است. تمرکززدایی امور به سطوح محلی و خرد و حرکت به سمت یک نظام خودگردان برنامه ریزی و مدیریت محله ای از دیگر مشخصه های عمده در رویکرد برنامه ریزی محله مبنا است.
با رشد فزاینده شهرنشینی و گسترش ابعاد آن برنامه ریزی شهری و شهرسازی معاصر با چالش های فراوانی در عرصه برنامه ریزی و مدیریت شهری روبرو گردید و در جهت جلوگیری از گسترش ابعاد آن و حل مشکلات آن، رویکردهای اخیر به منصه ظهور رسید از جمله این نگرش ها و دیدگاه ها که توسط اندیشمندان و کارشناسان عرصه امور شهری ارائه گردید، دیدگاه های مشارکتی هم در عرصه توسعه ای و هم در عرصه برنامه ریزی و مدیریت شهری بود و در دهه های معاصر جدیدترین رویکردی که به عرصه شهرسازی معاصر وارد گردیده است مقیاس های خرد فضایی«محله» و رویکردهای مبتنی بر آن و بازی دادن و به کار گرفتن افراد محلی و استفاده از پتانسیل های بالقوه و بالفعل آنان از جمله کنش و هم کنش اجتماعی ساکنان محله که اغلب در قالب جمعی و اجتماعی صورت می گیرد، می باشد. رویکرد مذکور مستلزم فرصت و میدان دادن به چنین نهادهایی جهت تصدی گری امور محله و تعیین کردن سرنوشت محله و شهر می باشد که برای تشکیل چنین نهادهایی نیز لازم است رابطه و علاقه و ارتباطات متقابل اجتماعی بین ساکنان، هویت محله ای و پای بند بودن به اصول و عقاید محله اصلی ضروری است.


راه کارها و راهبردها

1. گسترش فعالیت های آموزشی و فرهنگی جهت آگاهی بخشی در زمینه مفهوم مشارکت و اهمیت آن،
2. نظرخواهی مستقیم از مردم به هنگام تصمیم گیری های شهری مانند برنامه های عمرانی و اعمال نظر شهروندان،
3. تغییر رویکرد سیاست نظام از تمرکزگرایی به سیاست تمرکززدایی،
4. توجه به عدالت و تامین حقوق شهروندان،
5. تشکیل شوراهای محلی و شورایارها با حضور معتمدین محله،
6. پیدا نمودن مشکلات محله با استفاده از دخالت دادن ساکنین همان محله ها،
7. تطابق طرح ها و پروژه ها با نیازهای واقعی ساکنان محله،
8. استفاده از متخصصین و تحصیل کرده های ساکنین محله،
9. پاسخ گویی مناسب مسئولان شهری به مراجعه کنندگان در زمینه مشکلات محله،
10. برای جلب مشارکت بین مسئولیت و مردم، شفاف سازی نحوه هزینه کرد آن در طرح ها می تواند عامل مهمی تلقی شود،
11. هر اندازه ارزیابی افراد از پیامدهای مشارکت و نیز شناحت مثبت تر افراد از مفهوم مشارکت زیاد باشد، گرایش به مشارکت افزایش خواهد یافت و
12. چاپ روزنامه های محلی با محوریت اطلاع رسانی از فعالیت های انجام شده و در حال انجام و برنامه های آینده شهرداری منطقه.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.