کلیاتی درباره فساد ساختاری

0 ۶۵۷

حبیب الله آقامحمدی – پژوهشگر علوم اجتماعی


فساد :

مساله فساد یکی از قدیمی ترین معضلات اجتماعی به حساب می آید؛ چندان که بعضی قدمت آن را به 1200 سال قبل از میلاد مسیح، یعنی زمان حمورابی نسبت می دهند. با این حال از زمانی که این مساله به یک دغدغه بین المللی تبدیل شده است، حدود نیم قرن می گذرد.
طبق تعبیری که در کتاب «سرطان اجتماعی فساد» به کار رفته است، فساد در زنجیره ای تخریبی مانند پارازیت و سرطان رشد می کند و به تدریج خود تبدیل به هنجار می شود و یک امر فرهنگی به حساب می آید. وقتی کار به این مرحله رسید، دیگر نمی توان فساد را یک امر فردی و شخصی به حساب آورد. در این حالت فساد به یک امر ساختاری تبدیل می شود. به همین دلیل دیگر نمی توان فقط با جابجایی اشخاص، ساختارها را اصلاح کرد. چون دیگر فساد از افراد و اشخاص تغذیه نمی کند، بلکه از ساختارها تغذیه می کند و از ساختارها جان می گیرد.


فساد ساختاری :

وقتی می گوییم فساد به یک امر ساختاری تبدیل شده است، منظور این است که فساد به یک نهاد (Institution) تبدیل شده است. به تعبیر داگلاس نورث نهادها «قواعد بازی» در جامعه را مشخص می کنند. در فساد نهادمند نیز، قواعد بازی را فساد مشخص می کند. یعنی قواعد بازی باید آلوده به فساد باشند تا کارها پیش برود. مثلا وقتی در یک ساختار اداری کارها بدون رشوه پیش نمی رود، در واقع ارتشاء تبدیل به نهاد شده است و شرایط سر پا ماندن آن اداره را ارتشاء مشخص می کند.
اگر بخواهیم تعبیر سید حسین العطاس را به کار ببریم، می توانیم کارکرد فساد ساختاری را با کارکرد «بیماری» یکی بدانیم و پایان آن را مرگ آور توصیف کنیم!


مُسری بودن فساد :

از اواخر دهه شصت، یکی از موضوعاتی که مطرح شد، برنامه خصوصی سازی در جهت کوچک سازی دولت و افزایش کارایی بود. یکی از دلایل طرح این موضوع، عبور از فساد بود. گویا با لاغرشدن و کوچک شدن دولت، قرار بود فساد هم کاهش پیدا کند. اینکه این نظر چقدر درست است و چقدر نادرست، بحث دیگری است. چون جدا از اینکه این نظریه منتقدان تئوریک جدی دارد، در عمل نیز قراین و شواهد چندان این نظر را موفق نشان نمی دهد. به هر حال، با فرض درست بودن این نظر، یعنی با فرض اینکه خصوصی سازی و کوچک شدن دولت منجر به کاهش فساد می شود، باید این را در نظر داشت که اگر دولت پیش از پالایش خود دست به خصوصی سازی بزند، فساد درون خود را به بخش خصوصی انتقال خواهد داد. دولتی که خود درگیر فساد است نمی تواند بخش خصوصی عاری از فساد به وجود آورد. دولت اول باید از خود شروع کند و فساد را در خود بخشکاند و یا به حداقل برساند، آنگاه دست به خصوصی سازی بزند. اصلاح فساد دولتی خصوصا از نوع ساختاری، باید مقدم بر امر خصوصی سازی باشد.


نقش دولت :

در امر مبارزه با فساد ساختاری، اولویت با دولت هاست. مبارزه با فسادهای ساختاری، کار نهادهای خُرد نیست. حتی در این مورد آحاد جامعه نیز به تنهایی توان و امکان اصلاحات را ندارند. بدون پیش قدم شدن دولت ها، خصوصا در کشورهای توسعه نیافته، روند اصلاحات ساختاری، یا شکست می خورد یا با موانع جدی برخورد می کند. قهرمان مبازره با فساد ساختاری، کسی نمی تواند باشد جز دولت. با این حال نباید دولت در این امر خطیر یکه تازی کند. جامعه پیش از دولت و بلکه بیش از دولت، به وجود فساد پی می برد و تاثیرات آن را احساس می کند. اولین ترکش های فساد به مردم عادی خصوصا به قشر فقیر و محروم جامعه اصابت می کند. دولت باید خود را زیر ذره بین جامعه قرار بدهد. باید آزادی رسانه های جمعی (رادیو، تلویزیون و مطبوعات کثیر الانتشار) را فراهم کند. افشای فساد در رسانه ها، هزینه های اجتماعی و سیاسی فساد را برای مرتکبین آن ها افزایش می دهد. دولت فقط در این صورت می تواند خود را پالایش کند. فقط چشمان خیره جامعه است که می تواند پالایش دولت را به سرانجام برساند.


نقش آموزش و پرورش :

دولتی که درگیر فساد ساختاری است، باید آرایش خود را تغییر دهد. باید خود را نظارت پذیر کند، خود را موظف به پاسخگویی بداند، اصلاحات قانونی لازم را انجام دهد، و انحصارگرایی را تبدیل به رقابت کند. این موارد و مواردی از این قبیل، مربوط به اصلاحات ساختاری است. قطعا این قبیل اقدامات ضرورت دارند. اما دولت سالم نیازمند نیروی انسانی عاقل و سالم نیز است. نیرویی که علاوه بر داشتن تخصص های لازم، وجدان کاری نیز در ضمیرش نهادینه شده باشد. اما چنین نیروهایی نه با گزینش های سلیقه ای و حتی ایدئولوژیکی، بلکه با آموزش و تربیت صحیح به دست می آیند. از این رو یکی از مراکزی که برای اصلاح فساد ساختاری، باید در آنجا سرمایه گذاری جدی شود، آموزش و پرورش است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.