حوضه دریاچه ارومیه : آب ، تهدیدها ، چالش ها و راهکارها

۸۴۹

آناهیتا جباری – دانش آموخته دکتری آبیاری و زهکشی

خشکی، کم آبی و توزیع نامناسب آب بر اساس نیاز مکانی و زمانی، در کشور ما ایران واقعیتی اقلیمی است. مهم است که مدیریت آب از شیوه سنتی خود فاصله گرفته و از موضوعی حاشیه ای در دولت ها به نقطه مرکزی جامعه انتقال یابد. چرا که آب امروزه نقشی استراتژیک در حیات یک ملت ایفا می کند. با انتقال این توجه به مرکز جامعه، نقش فعالیت های مردمی در کاهش بحران پررنگ تر شده و اهمیت موضوع را بیش از پیش به خصوص برای قشری که بیش از همه، با آب سروکار دارند روشن می سازد، یعنی کشاورزان. در این نوشتار کوتاه به بررسی مختصر شرایط آب در ایران و حوضه ارومیه، فجایع و محدودیت ها، به خصوص در حوضه دریاچه ارومیه که منطقه موردنظر می باشد، نقش بخش های مختلف در ایجاد و حتی اصلاح و ترمیم شرایط و در نهایت راه کار ها، می پردازیم. نقل است که نقاشی بزرگ سال ها شاگردی اختیار کرد. پس از سال ها تمرین و ممارست در فن نقاشی شاگرد نقاش تابلویی بی اندازه زیبا خلق کرد و آن را در مرکز شهر برای نمایش گذاشت و با نیت اصلاح خود در تابلویی دیگر از مردم خواهش کرد که هر کس ایرادی در اثر وی می بیند محل را علامت گذاری کند! پس از یک روز مرکز شهر رفت تا نقاشی خود و ایرادات آن را بیابد، ولی در کمال تعجب تابلویی پر از علامت ایرادگذاری دید! با شرمساری و کمی هم ناامیدی سراغ استاد خود رفت و ماجرا را بازگو کرد و از بی استعدادی خود شاکی شد! استاد به وی گفت هیچ تصمیمی در مورد عملکرد خود نگیرد و آزمایش را یک بار دیگر با یک تفاوت کوچک اجرا کند. قرار بر این شد که این بار رنگ و قلم در کنار تابلو باشد و هر فردی ایرادی از تابلو می گیرد آن را اصلاح هم بکند! پس از یک روز تابلو بدون هیچ علامتی و بدون هیچ ایراد گرفتنی در جای خود بود! همان تابلو به دستان همان نقاش!
ایرادگرفتن و بیان فجایع و انتظار برای ظهور راه حل های فضایی و گاها دور از دسترس، امری بدیهی و ساده بوده که متاسفانه به واسطه افزایش تنش های ناشی از کم آبی و ورود افراد غیرمتخصص به همه حیطه های تخصصی مهندسی آب، این روزها بیش از پیش دیده می شود. اگر بتوانیم علامتی که حاکی از ایراد پای تابلوی نقاشی می گذاریم را اصلاح هم بکنیم می توان گفت عمل مفیدی انجام شده است. در شرایط حاضر جهان و با توسعه روند تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی، تغییر در الگوهای بارشی ، افزایش دما ، بالا آمدن سطح دریاها همه در حال رخداد است اما آنچه که به نظر می رسد تهدید مهمی به شمار می آید کاهش مقدار آب های قابل استحصال در بسیاری از نقاط جهان است.


آب در ایران

به گزارش مرکز آمار بانک جهانی ، مقدار سرانه منابع آب شیرین در ایران از سال 2005 تا 2013، روندی کاهشی داشته و جمعیت کشور از رقمی حدود 66 میلیون نفر به رقمی در حدود 8/74 میلیون نفر رسیده است. درصد دسترسی افراد در شهر و روستا به منابع مطمئن آب و برخورداری از سیستم دفع فاضلاب ، رشدی 10 درصدی در این سال ها نشان می دهد و امروزه دسترسی به این منابع را 100 درصد برای همه افراد گزارش می نماید. در کنار افزایش سریع جمعیت طی دهه های اخیر و افزایش آب موردنیاز برای توسعه همه جانبه جوامع ، الگوی مصرف نیز به شدت تغییریافته است. اما مهم ترین بخش مصرف کننده آب در ایران و در جهان بخش کشاورزی می باشد که بیش از 90 درصد آب قابل استحصال در این بخش مورد استفاده قرار می گیرد. سفره های آب های زیرزمینی و رودخانه ها تامین کننده آب موردنیاز مزارع بوده و شبکه های سنتی و صنعتی کشاورزی همواره بر مبنای وجود و دسترسی به یکی از این عوامل احداث می شود. از قدیم الایام نیز توسعه شهرها در کنار منابع آبی، به خصوص رودخانه ها صورت پذیرفته است. بخش کشاورزی خود به تنهایی حدود 18 درصد از اشتغال ایران را به خود اختصاص داده است. وقتی سخن از کمبود آب می شود در وهله اول تنها مشکل در سه بخش کشاورزی ، صنعت و شرب به ذهن می رسد ، در حالی که کمبود آب خشکی سرزمین ، فرسایش خاک ها ، وقوع ریزگردها و بحران هایی را سبب می شود که بزرگتر از بحران بی آبی نیز هستند.
یکی از فاکتورهای مهم که باید مورد توجه قرار گیرد میزان کل آبی است که بر اساس شاخص های سازمان ملل می توانیم استفاده کنیم. این میزان آب برای کشور ما ایران حدود 40 میلیارد متر مکعب است ؛ یعنی رقمی در این حدود و نه بیش تر مجاز به برداشت و مصرف از منابع آبی ایران در هر سال هستیم. در حالی که بر اساس گزارشات رقمی حدود هشتاد میلیارد متر مکعب آب استفاده می کنیم. مطلب جالب توجهی که دیده می شود این است که سطح زیر کشت در ایران همواره رقمی حدود 12 میلیون هکتار بوده است اما افزایش مصرف آب در بخش کشاورزی کشور را دچار بحران ساخته است. نقشه زیر (شکل 1) بر اساس محاسبات مدل سازی هیدرولوژیک برخی از معروف ترین مدل ها به دست آمده است. این نقشه میزان تغییرات پیش بینی شده آورد رودخانه ها را در تمام جهان در بازه سال های 2041 تا 2060 ارائه می کند.

پیش بینی تغییرات رواناب در بازه سال های 2041 تا 2060 در ایران و جهان

رنگ های خانواده آبی در این نقشه نشان دهنده افزایش میزان آورد رودخانه ها در آن منطقه خاص و رنگ های گرم نشان دهنده کاهش دبی هستند. با استخراج و بزرگ نمایی نقشه ایران در شکل متوجه وخامت اوضاع ایران و بالاخص حوضه دریاچه اورمیه می شویم. رنگ های قرمز تا 40 درصد و بیشتر کاهش در میزان آورد رودخانه ها را نشان می دهند.

آب در حوضه دریاچه ارومیه

اغلب نقاط کشور با کاهش شدید رواناب رودخانه ها در سال های آتی مواجه خواهند بود، ولی بنا بر جامعه هدف خاص این نوشتار دریاچه ارومیه را مدنظر قرار دادیم. دریاچه ارومیه دومین دریاچه فوق اشباع شور در سراسر جهان می باشد. این دریاچه در حوضه ای بسته و مابین 04 ° 37 ´ و 17 ° 38 درجه عرض شمالی و ° 45 تا ° 46 درجه طول شرقی در شمالغربی ایران قرار دارد. بیشینه مساحت تاریخی آن 5700 کیلومتر مربع می باشد. طی کنوانسیون رامسر در سال 1971 دریاچه ارومیه به عنوان تالابی با اهمیت بین المللی اعلام شد. علاوه بر آن به دلیل اهمیت اکولوژیکی آن، دریاچه ارومیه به عنوان پارک ملی و ذخیره زیست کره بین المللی معرفی شد. دریاچه ارومیه در منطقه ای نیمه خشک واقع شده است، با میانگین درجه حرارت سالانه 2/11 درجه سانتیگراد و میانگین بارش و آهنگ تبخیر به ترتیب برابر 341 و 1200 میلی متر در سال. تنوع زیستی محیط آبی دریاچه ارومیه به دلیل شوری بالای آن محدود شده است. تنها گونه جانوری آرتمیای دریاچه ارومیه بوده و تنها گونه گیاهی فیتو پلانکتون میباشد.
دریاچه ارومیه طی بیست سال اخیر با افت تقریبی 8 متر آب مواجه بوده است. شهریور ماه 1394 دریاچه ارومیه به بدترین شرایط خود رسید و بخش جنوبی دریاچه به کلی خشک شد. در حال حاضر بیش از 85 درصد از منابع آب های تجدید پذیر در ایران مورد استفاده قرار می گیرند در حالی که نهایتا باید این درصد طبق شاخص های سازمان ملل حدود 40 باشد. این میزان در حوضه آبریز دریاچه ارومیه برابر 70 درصد می باشد؛ یعنی در این حوضه 70 درصد از کل آب های تجدیدپذیر استفاده می شوند. طبق محاسبات کل منابع آب موجود در حوضه برای برنامه ریزی و مصرف حدود 3160 میلیون متر مکعب می باشد، در حالی که کل مصرف آب حوضه آبریز دریاچه ارومیه در حال حاضر حدود 4825 میلیون متر مکعب است که 4291 میلیون متر مکعب از آن را مصارف کشاورزی تشکیل می دهد ؛ یعنی رقمی حدود 90 درصد از کل آب مصرفی در این حوضه صرف فعالیت های کشاورزی می شود.

مشکل از کجاست؟!

در چنین شرایطی و با وجود محدودیت شدید منابع آبی در استان و با توجه به نیاز بزرگ بخش کشاورزی ، ارزش آب را نه تنها با قیمت اقتصادی آب محاسبه شده توسط جهاد کشاورزی و وزارت نیرو ، که با توجه به قیمت اکولوژیک آب نیز باید مورد محاسبه قرار داد. قیمت اکولوژیک آب با توجه به نقش آن در حفظ محیط زیست به خصوص محیط زیست مناطق در حال تجربه بحران باید مورد محاسبه مجدد قرار بگیرد. مهم ترین بخش مصرف کننده آب در کشور و به خصوص در حوضه بخش کشاورزی می باشد، علی رغم این که جهت تامین بعدهای روانی و فرهنگی باید مصرف آب به خصوص در بخش شرب نیز مورد بازبینی و کاهش قرار گیرد اما اصلی ترین بخش مصرف کننده آب که می تواند با تغییرات جزئی کمک شایانی به کاهش مصرف آب نماید، بخش کشاورزیست. کاهش مصرف آب خود به تنهایی می تواند روند احیای منابع آب های سطحی و زیرسطحی را سبب شود. آنچه که در تحقیقات اخیر نیز به وضوح مشخص شده است این است که افزایش سطح زیر کشت به حدی نبوده است که بتواند کاهش 90 درصدی آب دریاچه اورمیه را تا شهریور 94 رقم بزند. افزایش سطحی حدودا 30 درصدی در این حوضه در مطالعات اخیر گزارش شده است که اغلب در بخش های جنوبی حوضه یعنی زیرحوضه های مربوط به رودخانه های زرینه رود و سیمینه رود رخ داده است. اما آنچه که واضح است نمی توان افت 8 متری تراز آب دریاچه اورمیه را تنها منوط به این افزایش سطح زیر کشت دانست. برای توضیح مساله و بیان علت اتفاق به نمودار (1) توجه نمایید.
این نمودار تغییرات سطح زیر کشت محصولات را به طور نمونه برای منطقه ارومیه نشان می دهد. سال آبی 70 – 69 مجموع سطح زیر کشت کل محصولات باغی و زراعی حدود 148 هزار هکتار و سال 94-93 این رقم به حدود 119 هزار هکتار می رسد. کاهش سطح زیرکشت اما افزایش مصرف آب! این مساله در پروژه استنفورد 2040 برای کل ایران اعلام شد و در واقع نیاز به یک تابع خوب برای تعریف سطح زیر کشت و الگوی کشت، امروز بیش از هر زمان دیگری احساس می شود.

تغییرات سطح زیر کشت محصولات باغی و زراعی در ارومیه (هکتار)

اتفاقی که رخ داده بیشتر تغییر الگوی کشت در جهتی نامناسب بوده که بدون درنظرگرفتن بودجه آبی حوضه دریاچه ارومیه ، گیاهانی کشت شده که تا این حد منابع آبی منطقه را تحت فشار قرار داده است. اما با این حال و با وجود آزادی در سال های اخیر در برداشت از منابع آب منطقه ، پیشرفت چشم گیری در بخش کشاورزی حوضه نیز به چشم نمی خورد. ارزش پایین اقتصادی آب همواره باقی است و تولیدات غالب منطقه نیز از نظر میزان و کیفیت از متوسط های جهانی فاصله زیادی دارند.

راه کار: تعریف دوباره الگوی روش انتخاب الگوی کشت

همیشه نیاز نیست برای حل یک معضل به دنبال راه کارهای دور از دسترس و گران قیمت بود. گاهی تنها توجه به این مطلب که چه چیز باعث شده به موقعیت بحران برسیم می تواند به راحتی راه کار را در اختیار قرار دهد. یکی از مهم ترین مسائلی که باید در مدیریت منابع آب یک حوضه مورد توجه قرار گیرد، ارائه سناریو های مناسب الگوی کشت برای حوضه های آبریز است. با توجه به بودجه آبی یک حوضه آبریز می توان الگوی کشت مناسب حوضه را ارائه داد. در اینجا فارغ از محاسبات معمول و سرراست نیاز های آبی گیاهان مختلف و ارائه الگوی کشت های تکراری اساسا این سوال را مطرح می کنیم که بعد از آگاهی از مقدار آب موجود در آینده و با توجه به گذشته حوضه، اصولا ارائه الگوی کشت باید بر چه اساسی صورت پذیرد؟ آیا تنها محاسبات معمول مقدار نیاز آبی کافی بوده و الگوی کشت مناسب را در حوضه های در حال تجربه بحران، می توان بر اساس سناریوی مشهور «هر چه آب مورد نیاز گیاه کمتر ، آن گیاه بهتر» انتخاب نمود؟ و یا باید بر اساس شواهد موجود هر منطقه به ارزیابی عمیق تری پرداخت؟ اغلب مشکلات تصمیم گیری های پس از مدل سازی در باب ارائه الگوهای کشت ، ناشی از تک بعدی نگری تصمیم گیران می باشد. بدین معنا که در ارائه الگوی کشت (یا هر تصمیم مشابه دیگر) یا کاملا به نفع مادیات و پیشرفت جوامع انسانی تصمیم گیری شده و از محیط زیست به کل غفلت می شود، که در نهایت پس از چند صباحی، اثرات منفی ناشی از نادیده انگاری محیط زیست ، دامن نوع بشر را نیز می گیرد و جهت سوددهی تغییر می یابد ، و یا تنها شرایط محیط زیست لحاظ می شود و سود و زیان جوامع انسانی ساکن در همان اکوسیستم در نظر گرفته نشده و در نهایت با اجبارهای فراوان نیز قوانین رعایت نمی شوند ، چرا که اگر سود و زیان انسان های یک اکوسیستم نیز در نظر گرفته نشود، انسان به عنوان موجودی که کمتر تحت فشار باقی می ماند، سعی می کند به نحوی قوانین را دور بزند. در هر دوی این موارد تصمیم گیری به هدف عالی خود نخواهد رسید. بنابراین وقت آن رسیده که ارائه الگوی کشت را از نرم افزار های محاسبه نیاز آبی بیرون آورده و به مساله ای نیازمند دید خوب مهندسی تبدیل کنیم، مساله ای که نیازمند چندجانبه نگری مهندسی بوده و نباید مانند گذشته راه حل های تک بعدی برای آن ارائه داد.
در مثال مناسبی از حوضه دریاچه ارومیه ، می توان سطح زیر کشت را بررسی نمود. بنا بر تحقیقات اخیر، از سال 1976 تا سال 2013 حدود 30 درصد افزایش سطح زیر کشت در کل حوضه دریاچه ارومیه مشاهده می شود، اما در تحقیق دیگری که به تازگی تحت عنوان Stanford 2040 ، با همکاری دکتر کاوه مدنی منتشر شد معلوم شد متوسط سطح زیر کشت در کل ایران همواره حول و حوش عددی برابر 12 میلیون هکتار بوده است. در برخی سال های مرطوب تر با افزایش بسیار جزئی و به همین نسبت در سال های خشک نیز با کاهش جزئی مواجه شده است. اما شرایط منابع آب کشور روزبه روز با روند رو به تضعیف بیشتر منابع پیش رو است. در این مقایسات آنچه که از قلم افتاده نحوه مدیریت تک بعدی ای بوده است که باعث شده با ثبات تقریبی سطح زیر کشت در اغلب مناطق کشور و یا افزایش نه چندان چشمگیر آن در برخی مناطق دیگر، استفاده از آب های قابل استحصال به شرایط امروز خود برسد. مدیریت های صفر یا صدی که با در نظر نگرفتن جنبه های مشترک المنافع طرح ها ، طرح هایی با کم ترین طول عمر و حتی مخرب ترین نتایج ارائه داده اند. در این راستا به نظر محقق بایستی با در نظر گرفتن شواهد کامل اکوسیستم ، اعم از گذشته های دور سایت مطالعه و حال حاضر آن و گذشته نزدیک تر آن ، مسائل اقتصادی و فرهنگ و اجتماعی را نیز وارد پروتکل های تصمیم گیری نمود.
از آنجایی که در دنیای حاضر، قدرت اقتصادی ، از نظر انسان ها نیروی محرکه مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز به شمار می رود، می توان با تکیه بر الگوریتم های خوب اقتصادی تصمیم گیری ها را قابل اجراتر ساخت. در چنین شرایطی محاسبات مربوط به مساله ای چندوجهی مانند الگوی کشت نیز محاسبات ساده سابق را بر نمی تابد. بنابراین می توان گفت مهم ترین هدف نوشتار حاضر ترجیح تصمیم گیری های تک بعدی به چندبعدی است. بنابراین صرف دانستن بودجه آبی در یک کفه ترازو و نیاز آبی گیاه در کفه دیگر، و چند عملیات محاسباتی ساده نمی توان الگوی کشت پایداری ارائه نمود. در چنین شرایطی ناگزیریم تا با پناه بردن به تئوری های مدیریتی و اقتصادی مساله زیست محیطی را در آن قالب پیاده سازی نموده و با دید چندجانبه به حل مشکل بپردازیم. در شکل (2) می توان چهار بخش متفاوت یک تصمیم گیری اقتصادی را مشاهده کرد. با انطباق این تئوری مشهور بر مساله الگوی کشت به توضیح این مورد پرداخته می شود. در اغلب تصمیم گیری های مدیریتی، به خصوص برای ارائه الگوی کشت مناسب در حوضه ها تنها دو بخش خیلی مشهورتر نمودار یعنی فعالیت هایی با حداکثر سود، و یا فعالیت های غیرانتفاعی مدنظر قرار می گیرند. هر دوی این تئوری ها در تصمیم گیری های هیدرولوژیک با شکست مواجه خواهند بود. برای مثال اگر قرار است برای ارائه الگوی کشت بهینه برای حوضه در حال بحرانی مانند دریاچه ارومیه راه حلی ارائه شود، یا راه حلی ارائه می شود که کاملا غیرانتفاعی بوده، کشاورز سود خود را باید کمتر کند، یا کمتر کشت کند تا انتفاع آن به دریاچه برسد، و یا کشاورز با حداکثر توان به کشت می پردازد و دریاچه به حال خود رها می گردد. در هر دوی این سناریو ها پس از مدتی تعادل به هم ریخته و مجبور به تعویض تصمیم خواهیم بود. به عبارتی می توان گفت این راه حل ها پایدار نیستند.

نموداری اقتصادی از برهم کنش سود اقتصادی و بازگشت سرمایه

اما در راه حل بهتر ، تحت عنوان Social Business، که در مورد حوضه دریاچه ارومیه می توان آن را به Environmental Business تغییر نام داد، می توان گفت با اهداف تجاری روی دریاچه مواجهیم. از طرفی آب ورودی به دریاچه منبع در آمد بخش عظیمی از مردم ساکن در حاشیه آن است (برای مثال فقط 55 درصد از ساکنان روستاهای اطراف حوضه ارومیه به طور مستقیم از کشاورزی ارتزاق می کنند) ، از طرفی خود دریاچه نیز به آورد آبراهه های اطراف خود به شدت محتاج است. بنابراین با توصیف پروژه های تک بعدی نمی توان راه به جایی برد. بهترین راه ، ارائه مدلی بر مبنای تجارت زیست محیطی است ؛ یعنی مدلی که بتواند با درنظرگرفتن سود محیط زیست ، در اینجا یعنی رساندن آب حداکثری به دریاچه ارومیه ، سود حداکثری جوامع انسانی را نیز تامین کند. برای تامین کردن سود حداکثری جوامع انسانی اولین راه حل ارائه یارانه های خرید و یا خرید تضمینی محصولات است که البته تا حدی می تواند راه گشا باشد اما راه حل منطقی همیشگی نیست.
برای قرار گرفتن در منطقه تجارت زیست محیطی باید به روشی عمل شود که نه به ضرر جوامع انسانی باشد و نه به ضرر اکوسیستم منطقه. بدین منظور پیشنهاد می شود الگوی کشتی معرفی شود که بر خلاف نظر اغلب پروژه ها ، تنها مصرف کننده آب کمتر و در نتیجه مهیاکننده آب بیشتر برای دریاچه ارومیه نباشد، بلکه الگوی کشتی معرفی شود که در عین کم مصرف بودن باعث افزایش سطح در آمد اقتصادی کشاورز شود. نمی توان به صورت درازمدت کشاورزان یک منطقه را مجبور به تبعیت از الگویی نمود که از نظر اقتصادی به ضرر آن ها تمام می شود. در این راستا، باید برای درک این مساله روندی که باعث شد رقم اراضی تحت کشت غلات و محصولات زراعی کاهش یابد و افزایش حدودا 30 درصدی در سطح زیر کشت مناطق باغی رخ دهد مورد بررسی قرار گیرد. کشاورز برای تامین خانواده خود مجبور است گیاه گران تر ولو پرمصرف تر را کشت نماید. اما در صورت معرفی گیاهان حتی گران قیمت تر از محصولات باغی، که اغلب نیاز آبی به شدت کمتری نیز دارند، می توان روی پایداری درازمدت تصمیمات حساب بیشتری باز کرد. معرفی گونه های کم مصرف ولی گران قیمت گیاهان دارویی و عطری و یا حتی گیاهانی مانند جاتروفا که امروزه به عنوان سوخت موتورهای جت نیز مورد استفاده قرار می گیرند، می تواند راه حل بهتری باشد. کشت محصولات ارزان آب بر مانند هندوانه، صیفی جات و امثالهم شاید در کوتاه مدت خودکفایی به شمار آید، اما در بلندمدت می تواند آثار منفی بر جای بگذارد که هم اکنون نیز قابل مشاهده است.
ارزش پایین آب در ایران به دلیل کشت محصولات ارزان قیمت، آن هم در مناطق بحرانی ، ناشی از درنظرنگرفتن حداکثرسازی سود محیط زیستی در تصمیم گیری هاست. برای مثال طبق آمار سال 1385 هجری شمسی حدود 55 درصد سطح زیر کشت آبی استان آذربایجان غربی به کشت چهار محصول گندم (5/39 درصد)، جو (1/4 درصد)، چغندرقند (1/9 درصد) و گوجه فرنگی (8/1درصد) اختصاص داشته است، که با احتساب ارزش این محصولات طبق محاسبات کمیته اقتصادی، ارزش اقتصادی آب در مصارف کشاورزی در استان آذربایجان غربی حدود 1487 ریال بر متر مکعب است! این رقم در استان آذربایجان شرقی به عدد 1836 ریال بر متر مکعب می رسد، اما تا رسیدن این عدد به سطح قابل قبول آن راه زیادی باقی است. درنظرنگرفتن سود محیط زیست باعث این افت قیمت شدید می شود. حتی برای گیاهانی که نتوان شرایط اقلیمی را با تغییرات محدود مساعد نمود، می توان با افزایش گلخانه های مدرن، علاوه بر کاهش مصرف آب ، به افزایش سطح اقتصادی زندگی کشاورز نیز کمک کرد. سیستم های آبیاری کم مصرف گلخانه های پیشرفته تا حدود زیادی مصرف آب را کاهش داده و تقریبا هیچ محدودیتی برای انتخاب نوع کشت باقی نمی گذارد. بنابراین با تعریف سیستم های جدید و تصمیم گیری های چندجانبه نگرانه باید تعریف جدیدی از خودکفایی کشاورزی ارائه شود. خودکفایی کشاورزی به معنای تولید هزاران تن سیب درختی و صادر کردن آن به قیمتی بسیار پایین به کشور های دیگر نیست. خودکفایی کشاورزی یعنی کاشت گران ترین ها و کم مصرف ترین ها، صادرات آن ها و وارد نمودن گیاهان ارزان قیمت، یا به عبارتی واردات آب به کشور.

نظرات بسته شده است.