در فرایند توسعه شهری، روح مکان ها اهمیت دارد

0 ۵۶۹
گفت وگوی اختصاصی کارایی با مهندس شاهگلی مدیر عامل شرکت عمران و مسکن سازان منطقه شمالغرب

مهندس امیر قلی شاهگلی دانش آموخته عمران و مدیر عامل شرکت عمران و مسکن سازان منطقه شمالغرب هستند به واسطه فعالیت های گذشته ایشان در شهرداری و فعالیت های امروزشان در وزارت راه و شهرسازی و حضور ایشان در پروژه های عمرانی مهم شهر به گفتگو با ایشان نشستیم.

کارایی : تعریف شما از شهر چیست و یک شهر باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
شاهگلی : به نظر من آن چیزی که بایستی در مباحث شهری به طور جدی مورد توجه قرار گیرد، توجه به ارتباط میان کالبد شهر و روح شهر است البته خود من این موضوع را در سال های اخیر و بیشتر از طریق ادبیات، داستان و رمان دریافته ام؛ از اشعار بودلر، از کتاب های اورهان پاموک و کتاب های جیمز جویس. این رویکرد باعث شد تا نوع نگاه من به شهرها تغییر یابد. ما مهندسین عمران، معماری و شهرسازی عمدتاً از حس بینایی خود برای دیدن شهر استفاده می کنیم، در حالی که شهر را بایستی با تمام حواس مورد توجه قرار داد. برقرای ارتباط صرفاً بصری با شهر، باعث می شود که سایر حس های ما نتوانند با شهر ارتباط برقرار کنند. شهر علاوه بر کالبد، بو دارد, صدا دارد و می شود آن را لمس کرد. آیا یک نابینا قادر خواهد بود با شهر ارتباط برقرار کند؟ آیا می تواند قضاوتی در خصوص توسعه شهری ارائه نماید؟ به نظر من حس بینایی، ما را در رابطه با درک شهر کور کرده است. لازم است برای شناخت شهر، از حس های دیگر خود نیز کمک بگیریم. من به شخصه در طول دوران کاری هیچ وقت درک و شناخت کافی از شهر و محیط زندگی خود نداشته ام شاید دلیل این امر، نبود منابع کافی برای درک و شناخت دقیق است و این علوم انسانی است که ا نتظار داریم آگاهی مرتبط با روح شهر را در اختیار ما بگذارد.
علاوه بر این، شهر یک محیط زنده و یکپارچه است. شهر با تمامی انسان ها و با تمام عناصر سازنده خود یک موجود زنده واحد است. این موجود زنده حس دارد، فهم دارد و درک دارد. اخیراً و بواسطه مطالعاتی که در خصوص روح شهر انجام دادم، به این نتیجه رسیده ام که که احساس شهر نزدیک به احساس زنان است به نظر من این حس و ارتباط زنانگی شهر مساله ای غیر قابل انکار است. من بعد ها متوجه شدم که چرا شهر ها را با هم خواهر خوانده می کنند. درک این موضوع باعث شد که متوجه شوم کالبدی که داریم می سازیم یعنی همان توسعه شهر به مفهوم رایج، نمی تواند منفک از روح شهر باشد. برای اینکه در رابطه با یک شهر نظر دهیم باید روح آن را درک کنیم و این بدون کمک علوم انسانی نمی تواند برای مهندسان و معماران قابل درک باشد.

کارایی : آیا منظور شما از روح شهر، آن چیزی است که در ساحت عمومی و اجتماعی و در بستری از خاطرات و رویدادهای مشترک شکل می گیرد؟
شاهگلی : بله، ببینید مثلاً پاموک هویت شهر استانبول را حزن استانبول می داند یا بودلر، هویت شهر پاریس را ملال آن شهر می داند. بودلر زمانی این هویت را برای پاریس قائل می شود که شهر کاملاً زیر و رو شده و تبدیل به یک مکان جدید می شود، این به هم ریختگی پاریس است که بودلر را دچار اندوهی عمیق می کند که در اشعار وی نمود پیدا می کند یا در خصوص استانبول، توسعه یکباره و ناگهانی شهر، تغییرات بی سابقه ای ایجاد نموده و حزنی عمیق در جان شهروندان انداخته است.
کارایی : حال که بحث ما به اینجا رسیده است، بایستی از شما سوال کنم که آیا به عنوان فردی تاثیرگذار و دارای مسئولیت در شرکت عمران و بهسازی شهری که مسئولیت ساخت و ساز پروژه منصور را عهده دار است، فکر نمی کنید پروژه مذکور به تنهایی مسئول از میان برداشتن بخش عمده ای از خاطرات عمیق شهروندان تبریزی است؟ آیا فکر نمی کنید همین پروژه به روح این شهر آسیب جدی وارد کرده است؟
شاهگلی : در مدت کمتر از پنجاه سال شهر دستخوش تغییرات بسیار زیادی چه به لحاظ اندازه، و چه به لحاظ کارکردها شده است. برخی از این تغییرات غیر قابل اجتناب است. زمانی که تبریز هفتاد سال پیش را در نظر می آوریم، اصلی ترین خیابان ما، خیابانی بود به نامه «خیابان کهنه» اما روند توسعه شهر به گونه ای رقم خورد که خیابان جدید التاسیسی جای آن خیابان را گرفت و نام آن «خیابان امام خمینی» است شاید بر مبنای تصویری که پدربزرگ های ما در آن سال ها از تبریز داشته اند، «خیابان کهنه»، شریان اصلی شهر بوده است اما با احداث «خیابان امام خمینی»، «خیابان کهنه» شدیداً با مشکل مواجه شد و از رونق افتاد. «خیابان امام خمینی» به عنوان یک پدیده جدید «خیابان کهنه» را از بین برده بود و تیر خلاص را به «خیابان کهنه» زده بود و همین قضیه کلید آغاز این پروژه را زد و «خیابان کهنه» تغییر چهره و ماهیت داد. به نظر می رسد پروژه منصور هم در نهایت چنین سرنوشتی را برای «خیابان امام خمینی» رقم بزند. «خیابان امام خمینی» در ذهن ما و هم نسلان ما همان نقشی را دارد که «خیابان کهنه» برای نسل قدیمی تر از ما داشت و طبیعی است که هر تغییری در آن ما را ناراحت خواهد کرد.

کارایی : به نظر شما، روح شهر تبریز در فرایند توسعه شهری چقدر آسیب دیده است؟
شاهگلی : روح شهر همانند باد سیار است. شیء ای سیال که در داخل کالبد شهر می چرخد. روح شهر را نمی توان نشان داد ولی می توان درک کرد. در دوران بچگی من در کوچه به همراه بچه های همسایه ها بازی می کردم و منعی برای این امر وجود نداشت. در کوچه، زندگی و سرزندگی وجود داشت و کوچه محل تعامل و حلقه بین محیط خانه و اجتماع بود ولی الان کودکان نمی توانند این حس را تجربه کنند چون در کوچه ها زندگی نیست و به تبع آن کودکان امروزی از فضاهای تعامل محروم اند و تنها فضای تعامل برای آنان مدرسه است. این همان روح شهر است یعنی روح شهر در سال های نه چندان دور مملو از تعامل و ارتباطات بوده اما امروز امور دستخوش تغییر شده اند. این موارد یکی از آن چیزهایی است که در توسعه شهر قربانی شده و از بین رفته است.
البته این که بگوییم در فرایند توسعه شهر هیچ چیزی دستخوش تغییر نگردد و همه چیز همانگونه که بود بر سر جای خود باقی بماند، کاملاً غیر ممکن است. برخی از چیزهایی که از گذشته هنوز پابرجا مانده اند، برای نیازهای امروزین شهروندان پاسخگو است اما در برخی موارد برای اینکه بتوان شرایط امروزی را وارد زندگی شهری نماییم، تغیرات غیر قابل انکار است. ما نباید گذشته خود را فراموش کنیم در عین حال بایستی بتوانیم درد تغییر را برای شهروندان تسکین دهیم.

کارایی : آیا در دنیا مدل ها و رویکردهایی وجود ندارند که توسعه و تغییرات ضروری، بدون آسیب زدن به روح شهر به وقوع بپیوندد؟
شاهگلی : صرف حفظ بافت قدیمی بدون ورود زندگی امروزی به آن بافت، باعث ایجاد یک فرایند توخالی می شود اما به عنوان مثال ساختمان های ماسوله با وجود زیبایی بسیار زیاد، تنها کارکردی دکوری و توریستی یافته اند که زندگی در آن رواج ندارد. از طرفی بایستی اذعان کنم که ماهیت پروژه های شهری ما به لحاظ مشارکت معنوی مردم در آن بسیار کمرنگ است من در این تردید ندارم.
کارایی : نتایج یک تحقیق دانشگاهی درباره سهم و جایگاه «حقوق شهروندی» در تعریف پروژههای عمرانی- شهری دو کلانشهر تهران و پاریس، نشان میدهد که در پایتخت فرانسه از سال ٢٠٠١ تاکنون، به دستور شهردار وقت (برتراند دلانو)، همه ساختوسازهای بزرگ مقیاس و غالب طرحهای عمرانی، پیش از تصویب نهایی، به شور عمومی و نظرخواهی مستقیم شهروندان مناطق مختلف پاریس گذاشته میشود؛ به طوری که شرط هر نوع سرمایهگذاری در شهر از طرف شهرداری پاریس، «اخذ رضایت و مجوز اکثریت شهروندان» است. اما در «تهران»، شهروندان تا پیش از شروع به کار پروژهها، اطلاعی از تصمیمات شهرداری ندارند و بنابراین امکان هیچ نوع اعتراض و مخالفت عمومی با اجرای یک طرح در تهران – مخصوصاً ساختمانسازیهایی که نوع خاص آنها همچون گودبرداریهای عمیق، بعضاً آسیبهای غیرقابل جبران به ساکنان محل تحمیل میکند- را ندارند و پروسه پیگیری حقوق شهروندی نسبت به پروژههای مزاحم، عملاً به بعد از سرمایهگذاری و اجرای آنها موکول میشود. در پاریس یک سازمان محلی با نام «کمیسیون ملی مناظره عمومی» وجود دارد که در آن، پروژههای پیشنهادی شهرداری توسط مردم شهر رایگیری میشود و توسط همین کمیسیون، اعمال آرای برتر از سوی مدیران شهری، «تضمین» میشود. اما مطابق نتایج یکی از تحقیقات صورت گرفته در این خصوص توسط دکتر هادی وحید، دکترای حقوق خصوصی و عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی و دکتر امید عبداللهیان، در تهران پروژههای بزرگ شهری عمدتاً توسط نهادهای بالادست شهرداری همچون کمیسیون ماده ۵ که اعضای آنها انتصابی هستند و شورای شهر که به شکل غیرمستقیم، از جانب شهروندان، حق رای دارند، به تصویب میرسند و بعضاً نیز مدیریت شهری تهران مستقل از این دو نهاد، اجرای طرحها را کلید میزند. با این تفاسیر، آیا تخریب مکان های عمومی شهر بدون مشارکت مستقیم، فعال و موثر در تصمیمات شهر، عصبانیت، نارضایتی و تلخ کامی را در جان شهروندان نمی ریزد؟
شاهگلی :عدم مشارکت شهروندان در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها را تایید می کنم و این روند را خیلی تاسف بار می دانم و بایستی واقعیت غم انگیز دیگری را خاطرنشان کنم و آن این است که بین نیازهای ما و گذشته ما ضدیت وجود دارد و این سرمنشا بسیاری از مشکلات در این حوزه است

کارایی : یعنی هیچ راهی برای تلفیق این دو وجود ندارد؟
شاهگلی : اینکه بخواهیم هم گذشته را حفظ کنیم و هم به نیازهای روز جواب دهیم، انتظاری غیرمنطقی است. به نظر من اگر زندگی امروزی بتواند به یک ساختمان و فضای قدیمی ورود کند، آن فضا پایدار خواهد ماند و در غیر اینصورت آن فضا محکوم به از بین رفتن است. به هر حال بایستی اقدامات مرتبط با توسعه شهری به گونه ای صورت پذیرد که ارزش ها از بین نروند. در فرایند توسعه شهری، بایستی روح مکان ها مورد توجه قرار گیرد، هم شهرساز آن را درک کند، هم معمار و هم طرح های تفصیلی در غیراینصورت تناقضی میان روح شهر و توسعه آن وجود خواهد داشت.
کارایی : فکر می کنید که آیا این تناقض در تبریز هم وجود دارد؟
شاهگلی : بله، به صورت شدید و آزار دهنده ای در توسعه شهر تبریز وجود دارد. یک بنا هرچقدر هم زیبا باشد تا شهروندان با آن همراهی و همدلی نکنند، نمی تواند روح پیدا کند در همین راستا، چند سالی است که با هماهنگی با دستجات عزاداری ، از آنها خواسته ایم تا برخی از مراسم خود را بر روی فرش پروژه منصور اجرا کنند تا همدلی مردم با آنها برانگیخته شود و خاطرات جمعی شکل بگیرد .
من به هر شهری بروم سعی می کنم از کالبد شهر به روحیات مردمان آن شهر پی ببرم . من تا دو سال پیش فکر می کردم که این یک روند یک سویه است فکر می کردم این کالبد است که روحیه مردم را تغییر می دهد بعد ها متوجه شدم که این روح کالبد است که می تواند تغییراتی را در روحیه مردمان ایجاد کند. به طور مثال جیمز جویس در کتاب خود اولیس، تنها اتفاقات یک روز را می نویسد، خاطرات روز ١۶ ژوییه ١٩٠۴. قهرمان این داستان صبح از خواب بر می خیزد و از صبح تا شب مسیری را طی می کند و در جریان این حرکت، داستان خود را نقل می کند با این وجود، هر سال در روز ١۶ ژوییه ، دوستداران جیمز جونس آن مسیر را پیاده طی می کنند این یعنی هنرمند توانسته است به یک مسیر روح بدمد یا مثلا شهریار، تپه حیدربابا را که نه آنقدرها خوش منظره است و نه آنقدرها سرسبز، با سرودن شعری جاودان کرده و کالبد بیجان آن را با روح شعر خود زنده نموده است. شهر ما نیز مملو از خاطرات است و بایستی با استفاده از علوم و ابزارهایی که انسان در آن ها حضور قوی دارد، از جمله تاریخ، هنر، داستان، شعر، خط، به صورت هنرمندانه ای آن ها را جاودان کرد. شهرهایی دارای هویت هستند که هنرمندان آن به کالبد شهر روح می دمند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.