چالش هژمونی قدرت های بزرگ در آسیای میانه

0 ۶۱۶

روابط اقتصادی افغانستان (کریدور منطقه آسیای مرکزی) و کشورهای آسیای مرکزی، بخصوص از زمان سقوط طالبان در سال 2001، گسترش قابل ملاحظه ای یافته، اما این روابط در سطح بسیار پایینی بوده است.
با این حال، یکپارچگی اقتصادی منطقه هم چنان در حال آسیب است چون همه این کشورها هنوز دارای اقتصادی حاشیه‌ای هستند که به طور عمده با نقاط مختلفی در ارتباط می‌باشند و در عین حال با مشکلات امنیتی و زیرساختی جدی دست و پنجه نرم می‌کنند.
شاید بتوان گفت اهمیت افغانستان برای اقتصاد آسیای مرکزی کم تر از شرکای باارزشی چون چین نیست؛ به علاوه، همه کشورهای منطقه به خاطر دارا بودن رژیم‌های مرزی محدود، سعی دارند از همکاری‌های چندجانبه واقعی اجتناب کنند.
به طور کلی، دولت‌های آسیای مرکزی و افغانستان به طور فزاینده‌ای و با ترغیب جامعه بین‌الملل مشغول تعاملات چندجانبه و منطقه‌ای با یکدیگر شده‌اند؛ پروژه‌هایی که چون تاپی و کاسا 1000، عمدتاً مبتنی بر موضوع انرژی و زیرساخت می‌باشد. حضور پررنگ آمریکا و غرب در افغانستان، محدودیت های بزرگی را برای بازیگران منطقه ای ایجاد می کند.
روسیه پیش از این تلاش کرده تا با ایجاد مکانیسم‌های اقتصادی و امنیتی چند جانبه، سیاست‌های خود در قبال کشورهای آسیای مرکزی را بار دیگر فعال کند که از بین آن ها می‌توان به «سازمان پیمان امنیت جمعی» و «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» اشاره کرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز در آستانه پیوستن به سازمان همکاری شانگهای و در شرایط گشایش بازارهای جهانی برای کشورهای منطقه بیش از گذشته جاذبه پیدا می کند. در همین راستا، ایران تحرکات دیپلماتیک زیادی برای ایجاد روابط با همسایگان مانند پاکستان، افغانستان، عراق و قزاقستان نموده است. قزاقستان حدود٢۵٠ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی دارد و یکی از کشورهای مهم صادر‌کننده انرژی دنیا است. برای جمهوری اسلامی ایران آسیای مرکزی در تعاملات بین المللی دارای اهمیت بالایی است. جدا از این اهمیت در سطح جهانی و منطقه‌ای، مسلمانان قفقاز روابط تاریخی گسترده‌ای با ایران دارند. ملت‌های ایران و قفقاز، از یک تاریخ، فرهنگ، مذهب، ادبیات و اندیشه‌های مشترک برخوردار هستند. این کشورها دارای نگرش‌های مستقلی هستند و ایران را در کنار سایر قدرت ها به عنوان کشوری مستقل و حتی متوازن گر، در رابطه با روسیه می‌بینند و ضمن رابطه گسترده با روسیه، هنگامی که بحث استقلال این کشورها مطرح می‌شود، نسبت به روسیه نگرانی‌هایی دارند که ایران می‌تواند به توازن بیشتر در مناسبات منطقه‌ای و آنها کمک کند.
ضعف بخش خصوصی ایران، موجب عدم استفاده از ظرفیت‌های موجود شده است. به عبارت دیگر، ساختار اقتصادی کشور و نظام سیاست خارجی موجب ایجاد این ضعف شده‌اند ؛ زیرا نتوانسته‌‌اند به توسعه مناسبی در روابط منطقه‌ای و مناسبات اقتصادی با این کشورها برسند و فشارهای بین‌المللی را کم کنند.
به نظر می رسد سیاست خارجی جمهوری اسلامی می بایست بیش از هر جای دیگری به خارومیانه، آسیای مرکزی، قفقاز و کشورهای حاشیه خلیج فارس توجه کند؛ چراکه مهم‌ترین پیوندهای ما و محیط متصل امنیت ملی و منطقه ای ایران در این حوزه هاست.
مؤسسه بین المللی مطالعات استراتژیک لندن و آژانس بین المللی انرژی، کل منابع قابل برداشت نفت آسیای مرکزی را 17 تا 37 میلیارد بشکه تخمین می زنند که این رقم یک و نیم تا سه و نیم درصد از ذخایر شناخته شده ی نفتی جهان را شامل می شود. این مؤسسات ذخایر گازی اثبات شده آسیای مرکزی را نیز بین 6/6 تا 9 تریلیون مترمکعب یعنی 5/5 درصد و ذخایر اثبات نشده را تا 60 تریلیون مترمکعب یعنی 37 درصد از کل ذخایر گازی جهان تخمین زده اند.
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) نیز ارقامی را در این زمینه منتشر کرده است. این سازمان با تفکیک منابع انرژی این کشورها، برآوردهای مجزایی به دست می دهد. طبق این اطلاعات، ازبکستان در بین کشورهای دنیا با 594 میلیون بشکه ذخیره ی اثبات شده ی نفت، رده چهل و هفتم را به خود اختصاص داده است و با ذخیره 1 تریلیون و 841 میلیارد مترمکعب گاز در رده نوزدهم جهان قرار دارد.
تاجیکستان، منابع انرژی زیادی ندارد و طبق آخرین برآورد در سال 2013 با 12 میلیون بشکه ذخیره ی اثبات شده ی نفت در رده هشتادوچهارمِ جهان قرار دارد و هم چنین با 5 میلیارد و 663 میلیون متر مکعب ذخایر گازی، نودمین کشور جهان محسوب می شود.
ترکمنستان، با ششصد میلیون بشکه ذخیره ی اثبات شده ی نفت و 24 تریلیون و 300 میلیارد مترمکعب ذخیره گاز، به ترتیب در جهان در رده چهل وپنجم و چهارم قرار گرفته است.
ذخایر اثبات شده ی نفت قرقیزستان، 40 میلیون بشکه تخمین زده می شود که هشتادویکمین کشور دنیا محسوب می شود و هم چنین با 5 میلیارد و 663 میلیون متر مکعب ذخایر اثبات شده ی گاز طبیعی در رده هشتادونهم جهان جای گرفته است.
ذخایر اثبات شده ی نفت قزاقستان، 30 میلیارد بشکه است که آن را در جایگاه یازدهمین کشور جهان قرار می دهد و همچنین دارای 2 تریلیون و 407 میلیارد متر مکعب ذخایر گازی است که از این نظر چهاردهمین کشور دنیا محسوب می شود.
آمارهای فوق نشان می دهد که این منطقه اگر هم تأمین انرژی جهان را نداشته باشد، اما با توجه به اهمیت نفت و گاز به عنوان منابع اصلی انرژی و موازنه ی 40 درصدی این منابع در تأمین انرژی جهان در سال های أخیر اگر پیوند آسیای مرکزی به منطقه جنوب اوراسیا یعنی خلیج فارس صورت پذیرد، در آن صورت این منطقه مهم ترین منبع انرژی زای جهان خواهد شد.
خطوط انتقال به قدری برای این منطقه حیاتی است که با گذشت بیش از بیست سال از استقلال 5 کشور آسیای مرکزی، مشکل اساسی بیش از اصل منابع نفت و گاز، بر سر چگونگی انتقال آن و خط لوله مرتبط آن می باشد.
مسیر جنوبی یعنی با گذر از ایران و انتقال انرژی آسیای مرکزی به دریای عمان و خلیج فارس برای عرضه به بازارهای جهانی در میان صاحب نظران حوزه انرژی به عنوان ارزان ترین و امن ترین مسیر در نظر گرفته شده است.
بررسی فاصله مقصد تا هدف مسیرهای فوق نمایان گر این است که از قلب آسیای مرکزی تا آب های آزاد بین المللی مسیر جنوبی از ایران به دریای عمان 2200 کیلومتر، مسیر غربی از روسیه به دریای سیاه 3000 کیلومتر و مسیر شرقی از چین به دریای چین 4800 کیلومتر است. کوتاه ترین مسیر، کریدور جنوبی ایران است که علاوه بر امنیت نسبی عالی دارای زیرساخت های بسیار پیشرفته و ارزان نیز است. به عبارت دیگر، دورترین نقاط مسکونی آسیای مرکزی و دره های اطراف رودخانه سیردریا و آمودریا تا زیرساخت های مورد نیاز بزرگ و مدرن بندرعباس، تنها 2500 کیلومتر فاصله دارند.
اما با گذشت بیش از بیست سال از استقلال کشورهای آسیای مرکزی هم چنان تمامی این ظرفیت ها به صورت بالقوه وجود دارد و ایران به دلایل مختلف نتوانسته است از این فرصت ها بهره ببرد.
قدرت های بزرگ، کریدورهای انتقال انرژی آسیای مرکزی را نه بر پایه واقعیات ژئوپلتیک، بلکه در چارچوب راهبردهای تأمین کننده منافع خود طرح می کنند و ایران در تلاش است تا ضمن کاهش هژمونی قدرت های بزرگ در آسیای میانه، حضور اقتصادی خود در منطقه را افزایش دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.