فرهنگ گنجینه گردشگری

0 ۵۵۸

علی فخرآذر : رئیس شورای اسلامی شهرستان تبریز

سفر و مسافرت از دیرباز جایگاه ویژه‎ای نزد بشر داشته است. گرچه در گذشته هدف از سفرهای طولانی و پرخطر تنها به زیارت و تجارت محدود می شد، اما امروزه با گسترش سیستم حمل و نقل، افزایش درآمد مردم، پدیدآمدن زمان استراحت و فراغت، این مهم به امری جدایی ناپذیر از زندگی بشری مبدل گشته است. به طوری که امروزه هدف از سفر کردن بسیار تخصصی تر شده است. همانگونه که اشاره گردید، سفر همواره جایگاه خاصی در بین فرهنگ، تمدن و ادیان کشورهای مختلف و بخصوص ایرانیان و مسلمانان داشته است. فولکلور کشورهایی مانند ایتالیا، یونان و چین و… پر است از افسانه ها، قهرمانان و آداب و رسومی که سفر نقشی کلیدی را در آن ایفا می کرده است. در فرهنگ ایرانی – اسلامی ما نیز به طور مستقیم به فواید سفر اشاره شده است. امروزه صنعت گردشگری یکی از بزرگترین منابع درآمدیِ بسیاری از کشورها به حساب می آید؛ اما گردشگری از نظر ماهوی قبل از آنکه به عنوان پدیده ای اقتصادی مطرح باشد، امری فرهنگی است و فرهنگ به عنوان جاذبه اصلی گردشگری محسوب می شود. با توجه به آسیب پذیری و شکنندگی خاص میراث فرهنگی، توسعه گردشگری در مواردی می تواند موجب صدمه دیدن الگوهای فرهنگی بومی گردد. گردشگری و سفر بر فرهنگ و نوع رفتار جامعه میزبان و گردشگر به طور متقابل تاثیر می گذارد. در حال حاضر گردشگری ابعاد گسترده تری یافته که گردشگری فرهنگی نیز یکی از زیر شاخه های مهم این صنعت محسوب می شود. گردشگری فرهنگی به جذابیت های فرهنگی خاص توجه می کند که شامل کارهای فرهنگی انجام شده، موزه ها، نمایشگاه ها و از این قبیل اتفاقات و رویدادهاست. در کشورهای توسعه یافته جذابیت های فرهنگی شامل حوزه های هنری، نمایش نامه ها، ارکسترها و سایر کارهای هنری و موسیقی می شود. مسافر به محل خاصی می رود تا از یک موزه مشهور، مثل لوور پاریس دیدن نماید. یا در سالنی بنشیند که ارکستر سمفونی وین برنامه اجرا می کند. گردشگری فرهنگی طبق اصول جهانی دو نوع می باشد: جاذبه های ملموس مانند موزه ها، سایت های تاریخی، معماری و یا آثار میراثی ناملموس مانند آداب و رسوم، فرهنگ، نوع معیشت و… که مدیریت شهر و مدیریت گردشگری نقش و تاثیر بسزایی در نگهداری و گسترش آن دارند و این امر مشارکت و حضور مردم محلی و گردشگران را می طلبد. همکاری های بین المللی و مشارکت مردم و کشورهای مختلف جهان به عنوان عوامل مؤثر در این بسیج همگانی مطرح می باشند. در این راستا «کنوانسیون میراث جهانی» از جمله سازمان های جهانی است که با هدف جلب همکاری های همه جانبه ملل جهت حفاظت از میراث گرانبهای فرهنگی و طبیعی جهان فعالیت دارد.
از سویی دیگر رابطه بین فرهنگ و گردشگری رابطه‎ای چند جانبه است که می‎تواند شامل ارزش‎های متفاوت از هم شود. این رابطه باید به طور سیستماتیک و معقول برای نسل های آینده جهت دهی شود. مکان های دارای اهمیت میراث ارزشی برای مردم و گردشگران، به عنوان یک پایه مهم در تنوع فرهنگی و توسعه اجتماعی، ارزش واقعی دارند. حفظ و نگهداری دراز مدت فرهنگ‎های زنده، مکان‎های تاریخی، مجموعه ها، یکپارچگی طبیعی و بومی و بافت آنها باید جزء اصلی سیاست های توسعه گردشگری باشد. طرح‎های توسعه گردشگری و زیربنایی باید ابعاد هنری، اجتماعی – فرهنگی، چشم انداز های طبیعی و فرهنگی و ویژگی های تنوع زیستی و بافت های دیداری وسیع تر مکان های میراث را باید بیشتر مورد توجه قرار دهند. باید به استفاده از محصولات محلی از جمله صنایع دستی و سوغاتی‎های بومی، اولویت بیشتری داده شده و سبک های معماری محلی یا سنت های بومی و محلی بیشتر از آنی که هستند، مورد توجه قرار گیرند. مدیریت، حفظ، نگهداری و فعالیت‎های گردشگری باید منافع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی عادلانه ای را برای مردان و زنان جامعه میزبان یا محلی، در تمام سطوح، از طریق آموزشی ، کارآموزی و ایجاد فرصت های شغلی تمام وقت فراهم کند.
گردشگری فرهنگی به معنای سفر به نقطه‎ای خاص به منظور آشنایی کامل با زیر‎و‎بم آداب و رسوم، جنبه‎های فرهنگی و به طورکلی همه ویژگی های مقصد است. گردشگری فرهنگی به مقاصد مختلف و با برنامه ریزی های متنوع انجام می شود. میزان و عمق معلوماتی که در حین گردشگری فرهنگی کسب می کنیم، به نوع آن و میزان اشتیاق ما برای تن دادن به ماجراجویی های جدید بستگی دارد. گردشگری فرهنگی می تواند یک گشت وگذار معمولی عصرانه در نزدیکی محل زندگی باشد و یا تمام مدت یک سفر طولانی را به خود اختصاص بدهد. بعضی از تورهای فرهنگی بر یک جنبه ی خاص از مقصد مثل غذاهای محلی، تفریحات سنتی یا تاریخ آن تمرکز دارند. گردشگری فرهنگی یکی از انواع گردشگری است که طیف وسیعی از گردشگران را در بر می گیرد و به دلیل نقش مهم آن در حفظ فرهنگ و تاریخ اجتماعات مختلف تری مانند گردشگری قرار دهیم. نتایجی که حاصل می شود بسیار گسترده و گوناگون خواهد بود. یکی از نظریه پردازان فرهنگی، واژه ی فرهنگ را دربرگیرنده هنر و یادگیری و شیوه کلی زندگی مردم می‎داند؛ یعنی، فرهنگ با گذشته و سنن (مثل تاریخ و میراث)، ترجمان های خلاق (مثل کارهای هنری و اجراها)، سبک زندگی و آداب و عادات مردمان مرتبط است. اما در اینجا این مسئله مطرح می شود که بسیاری از گردشگران، همان اندازه که به فرهنگ مردمان مختلف علاقه مند هستند به اماکن تاریخی ، یادبودها ، موزه‎ها و نگارخانه‎ها هم علاقه نشان می دهند. در و نیز در تعریف گردشگری فرهنگی باید این مسئله در نظر گرفته شود که این نوع از گردشگری صرفا مصرف محصولات فرهنگی گذشته نیست، بلکه مصرف فرهنگ معاصر یا شیوه زندگی یک اجتماع یا منطقه را هم در بر می گیرد. بنابراین، گردشگری فرهنگی هم گردشگری میراث (مرتبط با اشیاء بازمانده از گذشته) و هم گردشگری هنری (مرتبط با تولیدات فرهنگی معاصر) است. بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که مقصود از گردشگری فرهنگی بحث درباره آن بخش از این صنعت است که بر جذابیت های فرهنگی توجه خاصی می کند. این جنبه های جذاب نیز در نوع خود متفاوت بوده و شامل کارهای انجام شده در جوامع، موزه ها، اماکن تاریخی و از این قبیل موارد در همه زمانها می شود.

گردشگری فرهنگی شامل زیر شاخه های زیر می شود:

1. گردشگری میراث
2. گردشگری هنری
3. گردشگری خلاق
4. گردشگری شهری
5. گردشگری روستایی
6. گردشگری قومی یا بومی
7. گردشگری فرهنگی عامه پسند یا معاصر

پارنیلو جابه جایی‎های توریستی را فرایندی دایره ای می داند که نقطه عزیمت یا مبدأ آن فرهنگ توریست و مقصد آن فرهنگ میزبان است که نهایتاً به نقطه آغاز ختم می شود. اتفاقی که در این فرایند دایره ای دارای اهمیت است، مواجهه، تعامل و تبادلی است که به داد و ستد دانش ها، رسوم و ارزش هایی بین این دو فرهنگ صورت می پذیرد و سرانجام به سطوحی از تغییرات فرهنگی در هر دو سومی انجامد. مسلماً این فرایند تغییر می تواند برای هر دو طرف نتایج مثبت یا منفی دربر داشته باشد. نقش فرهنگ در توسعه گردشگری، نقشی پیچیده است و رابطه بین گردشگری و فرهنگ، رابطه ای دو وجهی است. این رابطه اگرچه توان بالقوه بالایی برای دست یافتن به ابعاد مثبتی از «تداوم فرهنگی» را داراست، چنانکه محققان بسیاری نیز به آن اشاره کرده‎اند، اما نتایج بسیاری از مطالعات نیز به پیامدهای منفی اثرگذار آن، که اغلب فرهنگ محلی یک جامعه را به ناکارآمدی و «گسست» دچار نموده، اشاره دارند.
یک جامعه می‎تواند جنبه هایی از فرهنگ جمعی محلی خود را به هر توریستی که حاضر است مبلغی را برای آن بپردازد، بفروشد و از این طریق هر دو سوی مبادله به منافع مطلوب خود، رضایت خاطر برای توریست و منفعت اقتصادی برای دیگری، دست یابند. به این ترتیب، فرهنگ به کالایی برای مبادلات پولی تبدیل می شود. این گونه مواجهه ی دو فرهنگ، بخشی از همان فرایند دایره‎ای است که شرایطی را برای تغییرات اجتماعی مهیا می‎سازد. نتایج این فرایند تغییر و تبدیل، همان گونه که ذکر گردید، نه تنها لزوماً مثبت نیست بلکه بیشتر در پیوستاری از رابطه‎ای دووجهی اتفاق می‎افتد و اگرچه به توریسم به عنوان گزینه ای برای دستیابی به پایداری اقتصادی توجه شده؛ اما توجه اندکی به مقوله مهم تر پایداری فرهنگی شده است. مسلم است که جنبه هایی از فرهنگ، میراث معماری، فولکلور، تاریخ و آداب و رسوم را می توان به شکل جاذبه هایی برای جلب گردشگر و کسب منافع اقتصادی آن عرضه نمود؛ اما وجوهی از فرهنگ هر جامعه ای، شامل هویت فرهنگی یا مکانی، از قبیل: یکپارچگی ، ارزش ها، عقاید، تجربه های زندگی روزمره و آزادی های افراد محلی، از رازمندی و قداستی برخوردار است که نه تنها قابل عرضه و فروش نیستند، بلکه برای ماندگاری و تداوم حیات فرهنگی ، اجتماعی و حتی اقتصادِی جامعه، نیازمند محافظت و نگهداری هستند. با بهره برداری از فرهنگ برای مقاصد اقتصادی، بسیاری از اشکال و مقاصد آن، که در اصل سازه هایی اجتماعی برای سامان دادن زندگی در یک جامعه هستند، به نابودی می گرایند.ِ در واقع، با گسترش توریسم به مناطقی که فرهنگ های محلی، مقاومت و محافظت بیشتری در مقابل گزندها و تأثیرات بیرونی داشته اند، تردیدهایی پیرامون پیامدهای بالقوه ای که ممکن است بر ابعاد فرهنگی جوامع محلی داشته باشد، به وجود می آید. به این ترتیب، ساکنان جوامع محلی نه تنها باید پیوسته به تمایلات گردشگران توجه نموده و برای آنها اهمیت قائل شوند، همچنین باید مراقب کالایی شدن فرهنگ شان نیز باشند.
ارتباط میان صنعت گردشگری و جامعه میزبان و فرهنگ آن ارتباطی دیالکتیک و دوسویه است و نباید به عنوان دو مفهوم مجزا و مستقل نگریسته شوند. زمانی که یک جامعه محلی اقدام به کالایی نمودن ابعادی از فرهنگ محلی خود برای توسعه گردشگری می نماید و در این مسیر پیش می رود، وجه کاربرهای فرهنگیی ساختارهای اجتماعی، تحت تأثیر و بلکه تحت تسلط وجه مبادله ای فرهنگ قرار خواهد گرفت. وقتی فرهنگ خودش جاذبه شود، نگرانی هایی در رابطه با اصالت های آن در گشودگی به روی گردشگران پدید می آید. با کالایی نمودن و ارائه فرهنگ های بومی از طریق نمایش های فرهنگی و سوغاتی به گردشگران، در طول زمان و برای همخوانی بیشتر با ذائقه های مخاطبان، ممکن است تغییر و تبدیل هایی در اصالت های آن پدید آید. این تغییر و تبدیل ها می تواند با افراط در ایجاد جاذبه های فرهنگی برای گردشگری و برخوردهای بیش از حد سوداگرانه با نمودهای فرهنگی از قبیل مناسک مذهبی ، عادات و سنن، جشن ها و نمایش ها، صنایع دستی ، موسیقی و دیگر الگوهای فرهنگی و ارائه نامناسب و آنها صورت بگیرد. جوامع و افراد آنها همه مثل هم نیستند و همه از هم پیوندی با گردشگری حمایت نمی کنند. این امر می تواند مواجهه بین دو فرهنگ میزبان و میهمان را در مواردی به مقابله کشانده، دامنه اثرگذاری گردشگری بر جامعه میزبان و بویژه فرهنگ آن را گسترده تر نماید. تغییر و تحول در فعالیت های سنتی و هنری محلی به منظور متناسب ساختن آن برای مخاطبان گردشگر، شلوغی و ازدحام بیش از حد در مکان های سنتی، ایجاد تضاد و تنش بین اعضای جامعه محلی، افزایش نابرابری و شکاف اجتماعی بین بخش های مختلف این جوامع، خارج از دسترس قرار گرفتن مکان های تفریحی برای خود افراد محلی و موارد دیگری از این قبیل، از جمله دیگر پیامدهای منفی توسعه گردشگری هستند که در صورت بروز می توانند فواید و مزایای حاصل از آن را تحت الشعاع قرار دهند. انسجام و همگنی فرهنگ جامعه میزبان و پای بندی مخاطبان آن فرهنگ به شعائر و اصول آن می تواند از بروز گسست در ساختارهای فرهنگی جامعه و کمرنگ شدن آن در مواجهه و اثرپذیری از فرهنگ های گردشگران جلوگیری نماید. همچنین، از آنجایی که مواجهه بی واسطه و نزدیکی فضایی میان جوامع محلی و گردشگران در بروز و شدت تأثیرات فرهنگی- اجتماعی مؤثر است، جدایی گزینیِ دو سوی این رابطه بر اثر رشد و گسترش صنعت گردشگری نیز می تواند به کاهش این اثرها منجر گردد.

گردشگری فرهنگی هم گردشگری میراث (مرتبط با اشیاء بازمانده از گذشته) و هم گردشگری هنری (مرتبط با تولیدات فرهنگی معاصر) است. بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که مقصود از گردشگری فرهنگی بحث درباره آن بخش از این صنعت است که بر جذابیت های فرهنگی توجه خاصی می کند.

با توجه به آنچه پیرامون رابطه دووجهی بین توسعه گردشگری و فرهنگ جوامع محلی بیان شد، منظور از تداوم فرهنگی را به اختصار می توان هرگونه تأثیر مثبتی در نتیجه گردشگری دانست که موجب ماندگاری و پررنگ تر شدن پارامترهای فرهنگی در جامعه محلی می شود و گسست فرهنگی را نیز معرف مکانیزمی از اثرگذاری گردشگری بر ساختار و مؤلفه های فرهنگی جوامع محلی میزبان قلمداد نمود که در درازمدت به کمرنگ شدن، فراموشی و تخریب آنها منجر گردد. به این ترتیب، درک مسائل اجتماعی ناشی از تأثیرات فرهنگی گردشگری ، بویژه در جوامع سنتی، امر بسیار مهم و درخورملاحظه ای است که به هیچ روی غفلت از آن در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های مرتبط با توسعه گردشگری موجه و پذیرفتنی نخواهد بود. شناسایی و ارزیابی این گونه تأثیرات، گرچه ممکن است در مقایسه با دیگر تأثیرات گردشگری دشوارتر باشد؛ اما مسلماً پیامدهای نامحسوس آنها نیز ماندگارتر و بلندمدت تر خواهند بود.
در نتیجه گیری از بحث فوق می توان چنین بیان کرد که؛ اهمیت صنعت گردشگری از نظر اقتصادی و اشتغال زایی به حدی است که می توان آن را به عنوان نیروی محرکه اقتصادی هر کشوری محسوب نمود. گردشگری مزیت های فراوانی دارد و می تواند منبع مهمی برای ایجاد فرصت های شغلی و درآمدی و در نتیجه عاملی در راستای توسعه باشد. از سوی دیگر، چنانچه این فعالیت و گسترش آن برای بسیاری از گردشگران بدون برنامه و مدیریت صحیح و اصولی صورت بگیرد، در بلندمدت آسیب ها و مخاطراتی را برای مقصد های گردشگری در ابعاد مختلف محیطی و اجتماعی در پی خواهد داشت و به این ترتیب، با هدف و فلسفه اولیه خود؛ یعنی کمک به توسعه مقصد گردشگری ، در تقابل و تضاد قرار خواهد گرفت. اثرهای اجتماعی و فرهنگی گردشگری ، شیوه ها و رویه هایی هستند که از طریق آنها، گردشگری تغییراتی را در نظام های ارزشی ، الگوهای رفتاری افراد، روابط خانوادگی و اجتماعی جوامع هدف، سبک زندگی جمعی، مراسم و آداب و رسوم سنتی و کارکردهای نهادها و سازمان های اجتماعی سنتی ، به مرور ایجاد می کند. شناسایی و آینده نگری در رابطه با انواع مختلف و جوانب مثبت و منفی این گونه تغییر و تبدیل ها، در راستای جلوگیری از بروز و پیامدهای آثار منفی و نیز تقویت آثار مثبت آن برای جوامع میزبان؛ بویژه در مناطق گردشگرپذیر، از اهمیت و ضرورتی غیر قابل انکار برخوردار بوده و هرگونه اهمال و کوتاهی در این زمینه، چه بسا غیرقابل جبران خواهد بود. به عبارت دیگر، همان گونه که استفاده یا بهره برداری از فرهنگ و داشته های فرهنگی جوامع مقصد، ممکن است در شرایطی و با رعایت جوانب لازم، برای پایداری اقتصادی این جوامع مفید واقع شود، توجه به پایداری فرهنگی و مصون و پایدار ماندن بنیان های فرهنگی این جوامع، از اولویت و تقدم بیشتری برخوردار است. این امر نیازمند پایشِ نحوه و میزان گسترش گردشگری و برنامه ریزی برای هدایت اصولی و منطقی آنها در آینده برای حمایت از میراث فرهنگی و دستیابی به شرایط لازم برای حفظ و نگهداشت جمعیت های محلی است

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.