رشد فناوری، موتور اقتصاد غرب است

0 ۴۱۷
گزارش سخنرانی دکتر مسعود درخشان استاد اقتصاد انرژی در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی

در آبان سال 93 تولید نفت شیل آمریکا سه و نیم میلیون بشکه در روز بود که رقم بسیار بالایی است. تولید نفت شیل به ویژه از سال 2000 میلادی به بعد با یک سیر صعودی از یک میلیون به سه و نیم میلیون بشکه در روز رسید. این مساله هم به دلیل رشد فناوری و هم به دلیل هزینه-فایده تولید به وقوع پیوست. جریان رشد تولید شیل در آمریکا با توجه به وضعیت بازار نفت در ایران برای ما مهم بود که بدانیم هزینه تمام شده تولید شیل به چه میزان است. بر اساس مستندات و شواهدی در دسترس، این هزینه می بایست چیزی مابین 50 تا 90 دلار بوده باشد. با توجه به این ساختار هزینه می بایست پیش بینی می کردیم چرا میزان تولید شیل برای ایران مهم است. دلیل اهمیت این موضوع به خاطر حجم بالای تولید آمریکاست یعنی معادل سه و نیم میلیون بشکه در روز. این حجم معادل با کل حجم تولید نفت ایران در روز بود. از طرفی مساله قابل توجه این است که آمریکا علاوه برتولید متعارف توانسته بود به این میزان تولید دست یابد و در آن مقطع به نظر می رسید آمریکا در حال تبدیل شدن به یک صادرکننده جدی نفت است. پس جریاناتی به وجود آمد که انتظارات پیرامون ورود آمریکا به صحنه بازار جهانی نفت را به صورت جدی رقم می زد.
زمانی که این مسائل را در کنار هم قرار می دهیم و تولید بسیار بالای آمریکا که در آن مقطع به حدود شش میلیون بشکه نفت رسیده بود، را مورد توجه قرار می دهیم، با واقعیتی به اسم «شبکه اعتبارات بانکی » مواجه می شویم. برای تولید سه و نیم میلیون بشکه نفت شیل، تنها یکی از شرکت های تولید کننده، شرکت بزرگی محسوب می شود و بقیه همه شرکت های نفتی کوچک بودند. شرکت های کوچک نفتی که اغلب جزو شرکت های دانش بنیان محسوب می شدند و به دنبال دستیابی و استفاده از فناوری های جدید بودند، به موتور رشد تبدیل شدند. همچنین با توجه به این که تعداد این شرکت ها زیاد بود، اعتبارات عمده ای از جانب شبکه بانکی به این شرکت های کوچک نفتی اختصاص داده شده بود. اگر تولید نفت شیل سودآور نبود، آمریکا با بحران اعتبارات مواجه می شد و این پول ها بازنمی گشت، بنابراین در تحلیل های ما، سودآوری نفت شیل در آمریکا، به عنوان یک فرض اساسی مورد توجه قرار گرفت. چون بدون در نظر گرفتن این امر نمی توانستیم بحث را جلو ببریم. این صنعت حتماً می بایست سودآور بوده باشد چون با شبکه اعتبارات بانکی گره خورده بود. با توجه به ساختار هزینه ها و استفاده شرکت های کوچک دانش بنیان از اعتبارات بانکی، روند می بایست به گونه ای بوده است که این شرکت ها در معرض خطر ورشکستگی قرار نداشته باشند. چون در صورت وقوع چنین چیزی بحران دوم مالی پس از بحران سال 2008 برای آمریکا رقم می خورد. پس می بایست تحلیل می کردیم که اگر قیمت نفت در حدی نباشد که کل فعالیت های مرتبط با این شبکه معظم، سودآور باشد، چه دلیل دیگری می توان براین این روند یافت؟ نتیجه گیری ما با توجه به جمیع جهات این بود که قیمت نفت برنت بایستی بین 75 تا 85 دلار و قیمت نفت ایران بین 72تا 82 دلار باشد. اما در عمل این پیش بینی شکست خورد.
جهت مطالعه ی ادامه گزارش این سخنرانی ، لطفا به صفحات 43 الی 45 ماهنامه مراجعه نمایید.موتور اقتصاد غرب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.