تحولات ساختاری در گرو تفاهم و عزم ملی

0 ۴۹۰
در همایش بزرگ اصلی ترین مشکلات اقتصاد ایران که در بیست و ششم بهمن ماه در محل مصلّی امام خمینی برگزار شد ، دکتر زهرا کریمی با اشاره به شرایط اقتصاد کشور گفت : ما برای رشد اقتصادی به یک هم افزایی ملی نیازمندیم؛ تحت چنان شرایطی است که سرمایه دار باید احساس کند که در این کشور امنیت دارد و از این که هر لحظه آشوبی شکل بگیرد، هراسی نداشته باشد.

من درباره فضای کسب وکار یعنی فضایی که اقتصاد ما را در بر گرفته است، مطالبی را طرح می کنم .تجربه ی تاریخی نشان می دهد که اگر در بین کشورهای رقیب، کشوری عقب بماند و کشورهای دیگر دائم به سمت جلو حرکت کنند؛ دو وضعیت به وقوع خواهد پیوست.
1)کشوری که عقب مانده است، رو به افول خواهد رفت، زیرا کشورهای دیگر به جلو می روند و کشور عقب مانده به دلیل ضعف ساختاری نمی تواند با آن ها همراهی کند. در دهه ی 1970 رقیب ما کره ی جنوبی بوده است اما اکنون می بینیم که ما راهی برای رسیدن به آن کشور نداریم و شکاف دائما بیشتر و بیشتر می شود.
2)تحول ساختاری، این واقعیت جامعه ی ما است. همه ی ما می دانیم که انقلاب ایران با هدف یک تحول بزرگ، یعنی تحقق عدالت اجتماعی و رونق اقتصادی شکل گرفته است. از طرفی ما هدف بهترین شدن را در سر می پروراندیم اما کارنامه این چهل سال نشان می دهد که اقتصاد ما موفق نبوده است و با این شرایط نمی توان ادامه داد. پس اگر می خواهیم چیزی را بدست بیاوریم که تا کنون نداشته ایم باید کاری را بکنیم که تاکنون نکرده ایم.
ما نیاز به این داریم که اندیشه ها و افکار با هم جمع بشوند و صدای بلندتری ایجاد شود و در نهایت یک نهادکه مجمع تشخیص مصلحت نظام از همه بهتر است، ارتباط دهنده ی نهاد های مختلف و زمینه ساز این تحولات باشد.
از جمله علل ضعف اقتصاد که تقریباً همگان بر روی آن اجماع دارند، شاخص هایی مانند عملکرد بد تولید و اشتغال است. رشد اقتصادی در افق چشم اندار باید 8 درصد باشد. تا در سال 1404 بتوانیم به کشور اول منطقه تبدیل شویم. اما برآوردهای مرکز آمار ایران نشان می دهد که رشد سال 94 ، 0.9 بوده است هر چند که گفته می شود برآوردهای مرکز آمار از این هم منفی تر است و در واقع رشد در سال 94 منفی بوده است.
تحت چنین شرایطی است که صحبت از یک تحول ساختاری می کنیم. همه می بینید که در ایران انقلابی با هدف یک تحول بزرگ، تحقق عدالت اجتماعی و رونق اقتصادی صورت گرفته است. اتفاقا یکی از بحث های دوران انقلاب این بود که از وابستگی به نفت نجات پیدا کنیم و یک کشور پیشرو در جهان باشیم. کارنامه این چهل سال نشان می دهد که تقریبا در بین مسئولین و کارشناسان نظام بر سر این که اقتصاد ما اقتصاد موفقی نبوده است، اجماع وجود دارد. چهل سال گذشته و با این شرایط نمی توان ادامه داد. به نظر من ما اگر می خواهیم چیزی را به دست آوریم که تاکنون نداشته ایم، باید کاری را بکنیم که تاکنون نکرده ایم. تمام کارشناسان در حوزه های مختلف بر سر لزوم تغییر اجماع دارند. به عنوان مثال همکاران ما در رشته حقوق بسیار نگران هستند. چراکه حجم زیاد خلافکاری ها در جامعه برای آنان شگفت آور است و نگران این هستند که جامعه به کدام طرف در حال حرکت است، گویی زنگ های خطر در عرصه های مختلف به صدا درآمده و آنقدر بلند شده که گوش ما به آن عادت کرده است. اما خوشبختانه اهالی اقتصاد به این نظر رسیدند که این وضع قابل دوام نیست و ما نیاز داریم که اندیشه ها و افکار با یکدیگر جمع شوند و صدای بلندتری ایجاد کند و درعین حال نهادی،که به نظر می رسد “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است، به ایجاد ارتباط بین نهادهای مختلف بپردازد و زمینه ساز این تحول باشد.
بعضی از شاخص ها نشان دهنده خطرناک بودن شرایط هستند که خیلی سریع به آن ها اشاره می کنم، مشکلات ما اعم از عملکرد بد تولید، سرمایه گذاری و اشتغال به نحوی است که در ایجاد آن ضرورتا علل اقتصادی و غیراقتصادی درهم تنیده اند. رشد اقتصادی ما براساس سند چشم انداز می بایست 8 درصد باشد تا بتوانیم به کشور اول منطقه تبدیل شویم اما بر اساس برآوردهای مرکز آمار ایران در سال 94 گفته می شود بانک مرکزی برآورد منفی دارد وجای تاسف بسیار است که اگر وارد قسمت آمار بانک مرکزی بشوید ، آمار سال های 94 و 95 غیر قابل دسترسی است. چون هنوز ما به این اجماع نظر نرسیده ایم که این آمار باید در جهت منافع ملی مورد استفاده قرار گیرد. بانک مرکزی آن ها را منتشر نمی‎کند. به همین علت من بر اساس آنچه که مرکز آمار منتشر کرده است، نشان می دهم که در سال 94 رشد تقریبا صفر و در شش ماه اول سال 95، 6.5 (طبق امار منتشر شده مرکز آمار ایران ) است.
ولی این یک وضعیت کاملا ناپایدار و شکننده است چون با استفاده از ظرفیت های موجود و شرایط خاص بعد از برجام حاصل نشده است. بنابرین این وضعیت ممکن است که اصلا ادامه پیدا نکند.

از سال 93 و روی کار آمدن دولت آقای روحانی و امیدواری برای به نتیجه رسیدن برجام و تاثیرات اقتصادی آن، این احساس در جامعه به وجود آمد که فضا بهتر خواهد شد.اما بعد از آن مسایلی پیش آمد و رشد سرمایه ثابت منفی پانزده و منفی ده بوده است. البته برای سا ل های انتهایی، آمارهای بانک مرکزی موجود نیست. در ماشین آلات و ساختمان وضعیت همچنان قرمز است. در بازار کار، برای ایجاد شغل باید بنگاه های جدید ایجاد کنیم یا بنگاه های قدیم را گسترش دهیم اما در عمل هیچ کدام از این کارها را انجام نمی دهیم.

آنچه که در جامعه بسیار محسوس است، شروع تداوم رکود است. فرض کنید براساس آمارها رشد ما 6 درصد رویGDP است اما احساسی که در جامعه وجود دارد، احساس تداوم رکود است. اگر آمارها را نگاه کنید، اوضاع در بخش ساختمان ما بسیار بد است. همچنان در شهرهای بزرگ پروانه های ساختمانی کمتری در حال صادر شدن است. کارخانه های مصالح ساختمانی و به تبع آن افرادی که به این بخش ها وابسته بودند، به شدت در معرض آسیب هستند. همچنین بخش تقاضا نیز به شدت آسیب دیده است یعنی هم در طرف عرضه بحران داریم هم در طرف تقاضا. قسمتی از رشد بخش صنعت و معدن بواسطه درآمدهای نفتی بوده است و بخشی هم بواسطه خودرو سازی و فلزات اساسی. اما در بقیه ی بخش ها عملکرد امیدوار کننده ای نداشته اند. میزان سرمایه گذاری واقعا نگران کننده است. از سال 93 و روی کار آمدن دولت آقای روحانی و امیدواری برای به نتیجه رسیدن برجام و تاثیرات اقتصادی آن، این احساس در جامعه به وجود آمد که فضا بهتر خواهد شد. اما بعد از آن مسایلی پیش آمد و رشد سرمایه ثابت منفی پانزده و منفی ده بوده است البته برای سال های انتهایی، آمار های بانک مرکزی موجود نیست. در ماشین آلات و ساختمان وضعیت همچنان قرمز است. در بازار کار، برای ایجاد شغل باید بنگاه های جدید ایجاد کنیم یا بنگاه های قدیم را گسترش دهیم اما در عمل هیچ کدام از این کارها را انجام نمی دهیم.
،جمعیت فعال در سال های اخیر به نحو قابل توجهی زیاد شده است. از سال 85 به بعد، تعداد دانشجویان از 2.5 میلیون به 5 میلیون نفر رسیده است. این یعنی بخش قابل توجه ای باید وارد بازار کار می شدند اما در عوض صندلی های دانشگاه را اشغال کرده اند.
عرضه کار که روی بیست و سه میلیون نفر ثابت باقی مانده بود، در این سال ها افزایش پیدا کرده است. مردم حتی زمانی که رشد اقتصادی وجود دارد، نمی توانند بیکار بمانند و در عوض مشاغلی ایجاد می شود که منجر به تولید ناخالص داخلی نمی شوند. شرکت های هرمی و واردات کالای قاچاق که به صورت کاذب ایجاد می شود. لذا اشتغالی ایجاد می شود که روی تولید اثر ندارد و ناپایدار است. موضوع نگران کننده هم این است که رشد فرصت های شغلی برای زنان بیش از مردان است و بیشترین مشاغل هم در بخش خدمات ایجاد شده است یعنی مشاغل در حوزه ای ایجاد شده که در رشد تولید و ایجاد ظرفیت های پایدار نقشی ندارد. نگران کننده تر هم آن است که علی رغم ایجاد همین فرصت های شغلی، بیکاری هم افزایش یافته است چرا که نرخ مشارکت درحال افزایش است. آقای دکتر نیلی بسیار تاکید می کنند که درآمد سرانه ی ما در سال 94، هشتاد و هشت درصد سال 90 است، در حالی که نگران کننده تر این است که درآمد سرانه ی ما در سال 94 هفتاد درصد سال 55 است! این ها هم از آمارهای بانک مرکزی به صورت سری زمانی و به صورت بسیار روشن دردسترس است، این وضع غیرقابل دوام است. برآورد آقای دکتر نیلی به عنوان مشاور ارشد رئیس جمهور این است که ما در سال 97 به سال 90 خواهد رسید. بحث بعدی به تکنولوژی های فرسوده، توان رقابت اندک بنگاه ها و واگذاری بازارهای داخلی به رقبایی که به اشکال مختلف قانونی و غیرقانونی وارد بازارهای ایران می شوند، مربوط می شود. تمام این عوامل باعث می شود تا بخش خصوصی ما گرایش سرمایه گذاری مولد نداشته باشد و همه در صبر و انتظار به سرمی برند که ببینند چه خواهد شد. ما سال هاست در این وضعیت به سر می بریم و عواقب این وضعیت در سال های آتی نمایان تر و پیچیده تر خواهد شد. به نقل از وزیر صنایع در آن دوره در فاصله سال های 85 تا 92 بیش از هفتاد درصد واحدهای صنعتی ما تعطیل شدند و اگر به آمارهای واحدهای صنعتی بالای ده نفر در مرکز آمار مراجعه کنید، می بینید که این واحد ها ناپدید شده اند. این است که اکنون تحول ساختاری مدنظر لازم و واجب است؛ چراکه دیگر درآمد نفتی هم وجود ندارد. هیچ جای دنیا بدون انگیزه میلیون ها نفر بخش خصوصی و دولت مقتدر و کارآمد که اقتصاد را به حرکت در بیاورد موفقیت حاصل نشده است.
پس اگر ما می خواهیم تحولات ساختاری را تجربه کنیم باید قبول کنیم که جای بخش خصوصی ما کجا است و بخش شبه دولتی ما به چه اندازه باید باشد و سازوکارهای آن چقدر باید شفاف شود . آن چیزی که الان ما را گرفتار کرده است، این نیست که کسی به این اندیشه نرسیده، پس حرف تازه ای نمی زنیم تمام این حرف ها همان موقع هم تکرار شده است و الان دیگر برایم سخت است که آن را دوباره تکرار کنم ولی مشکل این است که تنش بین جناح های داخلی آن چنان جدی است که هرگونه اصلاح ساختاری را برای دولت یا جناح های مختلف به شدت پرهزینه و غیرقابل انجام کرده است. پس شرط لازم تحول ساختاری در اقتصاد ایران، تفاهم و عزم ملی است. اگر ما از دولت آقای روحانی می خواهیم که این کار سخت ساختاری باشد، باید تفاهم وجود داشته باشد. بایستی تفاهمی بین جناح های مختلف وجود داشته باشد و عزم ملی برای اصلاح در کل نظام باید وجود داشته باشد. همان طور که در برجام وجود داشت.

تحولات ساختاری در گرو تفاهم و عزم ملی

بدون تقویت بخش خصوصی واقعی و بدون تعامل با دنیا و بدون تغییرات اساسی که روز به روز حیاتی تر می شوند، ما کم کم مثل بیماری می شویم که بدون جراحی سرانجام خواهد مرد. بدون این اصلاحات نخواهیم توانست به حداقل رشد مورد نیاز برای رقابت با کشورهای همسایه بپردازیم . پس به نظر من مهم ترین چیزی که تقریبا در آن اختلاف نظری هم نیست لزوم شکل گیری یک عزم ملی برای انجام یک کار دشوار در سال 96 است. متاسفانه آن چیزی که ما امروزه با آن مواجه هستیم، از یک سو نیاز به یک تغییر ساختاری دشوار و از سوی دیگر عدم تقابل های شدید و تنش های شدید داخلی است که این دو را هیچ گونه به هم نزدیک نمی کند به مسائل مهمی که ما در اقتصاد، با آن مواجه هستیم، اگر آن دو مورد اساسی که یکی نقش بخش خصوصی در اقتصاد و دیگری روابط بین المللی ما است را در نظر بگیریم ببینیم. اختلافات عمیقی وجود دارد این که با شبه دولتی ها چه کار کنیم، با سازمان های قرض الحسنه ای که هر کدام به عرصه ای از قدرت تعلق دارند چه کار کنیم و یا هدفمندی یارانه ها، از یک سو از دولت می خواهند یارانه ی اقشار ثروتمند را قطع کنند و از یک سو این مساله علیه دولت مورد استفاده قرار می گیرد در مورد برونگرایی در اقتصاد مقاومتی ، ایران کشوری معرفی می شود که برون گرا و درون نگر است  و ما اصلا نمی خواهیم اقتصاد بسته ی کره ی شمالی گونه ای باشیم که مردم روزبه روز با شرایط دشوارتر مواجه شوند. مردم ایران این را نمی خواهند. نظام هم این را نمی خواهد.. اگر می خواهیم در عرصه ی بین المللی روبط پویا و سودآورداشته باشیم و تکنولوژی ، سرمایه و پول جدید وارد کشور شود می بایست با کدام کشورها باید رابطه داشته باشیم؟
اگر بخواهیم تحولی جدی صورت بگیرد، باید جناح های مختلف به تفاهمی که ، البته به معنای اینکه همه یکسان فکر کنند نیست، برسند.
من اشاره ای به تجربه ی چین بکنم، بعد از روی کار آمدن حزب کمونیست بسیاری از چین فرار کردند و در تایوان که کشوری بود که با حمایت و پشتیبانی امریکا شکل گرفت، ساکن شدند. چین بعد از به روی کار آمدن حزب کمونیست 1949 تا سال 1979 در حدود سی سال با یک رشد فاجعه بار منفی مواجه بود و سی تا چهل میلیون نفر از جعیت این کشور در قحطی مردند . کشورهای رقیب چین همه پیشرفت می کردند، موفقیت ژاپن چینی ها را به شدت آزرده کرده بود. آنچه چین را تکان داد، اجماع نظر در رهبری حزب کمونیست چین بود. اجماع نظری راجع به اینکه رشد اقتصادی اولویت ما است در فاصله ی دهه ی 80 تا اوایل دهه ی 90، بیش از 80 درصد سرمایه گذاری مستقیم چین از هنگ کنگ و تایوان می آید. پس از آن سیل سرمایه های خارجی دیگر هم وارد می شود. درحالی که مهاجران ایرانی بسیارکارآفرین هستند صاحب فکر، دانش و پول هستند تعلق زیادی به کشور دارند. تعریف توسعه بسیج تمامی منابع کشف نشده است. ما منابع کشف شده خود را هم پس می زنیم. ما باید برای اعمال و تحقق این تحولات ساختاری به یک اجماع نظری برسیم، بدون این اجماع نظر هیچ وقت سرمایه گذار خارجی پیدا نخواهد شد . یک شرکت آلمانی فقط زمانی به ایران می آید که مدیران و کارشناسان ایرانیانی مقیم آلمان باشند. اما ما هنوز با ایرانیان دو تابعیتی مشکل داریم به طوری که یکی از نمایندگان مجلس گفته بود ایرانیان دو تابعیتی حق داشتن اموال غیر منقول ندارند. این قانون باعث می شود فردی که ملکی در ایران دارد، آن را بفروشد و از ایران خارج شود.
ما برای رشد اقتصادی به یک هم افزایی ملی نیازمندیم سرمایه دار باید احساس کند که در این کشور امنیت دارد و از آشوب نهراسد. در واقعیت، نقش ایرانیان خارج از کشور بسیار تعیین کننده است. امیدوارم به زودی راه برای حل مشکل اقتصادی ایران باز شود. امیدوارم زنگ خطرها در زمینه های مختلف شنیده شود و در این میان انجمن های صنفی و جامعه مدنی نقش موثری دارند. به خصوص دانشگاه ها که ارتباط شان با جامعه بسیار محدود است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.