ساختار مدارس ما به گونه ای نیست که افراد خلاق را پرورش بدهد

0 ۴,۰۴۲
گفتوگوی اختصاصی کارایی با دکتر مَرد، کارشناس آموزشی

کارایی :به عنوان سوال اول، اساساً در سیستم آموزشی ما انسان و قابلیت های انسانی او که وی را از سایر مخلوقات جدا میکند همانند خلاقیت چه جایگاهی دارد؟
مَرد : هیچ جایگاهی ندارد، سرکوب هم میشود. عموماً تعریف خلاقیت تفاوت در تفکر است و یا به عبارتی حل مساله به شکل غیرعادی و یا یافتن مسیرهای جدید که نظام آموزشی ما به صورت کلی به گونه ای است که ما دانش آموزان را به سمت یکپارچگی و نه تفاوت سوق میدهیم به همین ترتیب خلاقیت در این سیستم آموزشی جایگاه بلندی ندارد البته اگرچه بحث های بسیار زیادی در مورد خلاقیت شده ولی نظام آموزشی ما واجد زمینه های ورود و پرورش خلاقیت نیست یعنی ساختار مدارس ما به گونه ای نیست که افراد خلاق را پرورش بدهد و یا جایگاهی را برای آنها قائل باشد. البته بحث خلاقیت بحث بسیار مفصلی است.
کارایی : در راستای سوال قبل و پاسخ شما، فکر میکنید که چقدر در مدارس ما به دانش آموزان اندیشیدن و فکر کردن آموزش داده میشود؟
مَرد : ببینید ما وقتی در رابطه با آموزش پرورش ایران صحبت میکنیم همیشه باید گذاره اصلی را در نظر داشته باشیم که یک سری ایرادهای کلی به نظام آموزشی ما وارد است. به هرحال این نظام آموزشی دارای اشکالاتی بوده و بر اساس این اشکالات هم بحث سند تحول مطرح شده که در واقع تمامی افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند، متفق القول بودند که این نظام دارای اشکالات بنیادی و فراوان است و محصولی که از این سیستم بیرون میآید، محصولی است که هیچ کس را راضی نمیکند؛ نه خانواده را، نه حوزه اقتصاد و سیاست و نه حوزه فرهنگ را، تقریباً میتوان گفت اتفاق نظری وجود داشت که این سیستم دارای اشکال است و نظام تحول اولین گامی بود که نظام سنتی را تا اندازه ای دستخوش تحول نماید و مفاهیم جدیدی وارد تعلیم و تربیت ما بشود. وقتی داریم از تعلیم و تربیت صحبت میکنیم باید این را هم در نظر داشته باشیم که مدرسه به عنوان موثرترین سیستم تعلیم و تربیتی و یا به عبارتی واحد آموزشی تفاوت دارد با کل نظام. ما نظام آموزش پرورش خوبی نداریم اما مدارس خوب زیادی داریم، معلمان خوب زیادی داریم و تک ستاره هایی هستند که در میانه این میدان کارهای خاص و خوبی هم انجام می‎دهند. اما در پاسخ سوال شما میتوان گفت که ما در آموزش و پرورش به ویژه در مقطع ابتدایی خیلی خیلی کوتاهی کردیم. در پنج سال و شش سال اول آموزشی که آموزش و پرورش متولی آن است به این مساله خیلی پرداخته نشده است. به عبارتی پیش دبستانی و دبستان که محلی است که دانش آموز در آن شیوه فکر کردن را یاد می‎گیرد، ما با نظام تعلیم تربیت خود، خلاقیت، تفکر و اندیشیدن را از آنان میگیریم و حتی نشاط را. ما در نظام تعلیم تربیت خود، دانشآموز ابتدایی را که در سال های اولی است که وارد آموزش میشود برای کنکور آماده می‎کنیم. من الان جدیداً میبینم که در مدارس ابتدایی هم آزمون تستی برگزار میشود و فاجعه‎ای بزرگتر از این نیست که دانش آموز بیاید و به جای اینکه فکر بکند، از الان برای ١١ سال بعد آماده شود. یکی از مشکلات اساسی ما عدم توجه به پیش دبستانی و دبستان است که تفکر انتقادی و تفکر فلسفی از آنجا شکل میگیرد
کارایی : با این تفاسیر ما میتوانیم بگوییم که آموزش ما توسعه محور است؟
مَرد : بحث توسعه و آموزش یک ارتباط متقابل دارند یعنی کشورهایی که توسعه یافته هستند، آموزش پرورش باکیفیت تری هم دارند یعنی تعامل بین این دو گزاره بسیار مشهود است در اکثر کشورهایی که توسعه یافته محسوب میشوند، می بینید که سیستم آموزش پرورش مدرن و با کیفیتی وجود دارد. یعنی اگر بخواهیم تقدم زمانی قائل شویم، آموزش پرورش بر توسعه تقدم دارد. اگر بحث توسعه پایدار را در نظر بگیریم، چاره ای نداریم جز اینکه به آموزش و پرورش بازگردیم یعنی یک جامعه توسعه یافته متشکل از شهروندانی است که در آموزش پرورش توسعه محور رشد کردهاند.
کارایی : شما به مدارسی اشاره کردید که تک ستاره هستند. در واقع نقدی هم که به سیستم آموزشی ما وارد میشود اینجاست که این مدارس بخش خصوصی که با نام غیرانتفاعی شناخته میشوند باعث به وجود آمدن یک نظام طبقاتی شده است به این ترتیب که بچه هایی که متعلق به خانواده های متمول هستند امکان این را دارند که در مدارس بهتری تحصیل کنند و دانش آموزانی که این توانایی و امکان را ندارند از این چرخه باز می مانند و این مساله یکی از مسائلی است که می تواند به صورت مستقیم بحث عدالت آموزشی را مورد سوال قرار میدهد. در مورد این مساله و این تفکیک چه نظری دارید؟
مَرد : من شخصاً با تاسیس مدارس غیرانتفاعی و یا به عبارتی خصوصی هیچ مشکلی ندارم و پژوهش هم نشان میدهد که حتی توسعه خصوصی سازی در آموزش پرورش به تحقق عدالت کمک می‎کند یعنی ما در آموزش پرورش خود یک مطالبه بزرگ در حوزه کیفیت آموزشی داریم و وقتی که دولت نتواند این مطالبه را برآورده کند، عده ای از شهروندان ترجیح می‎دهند که خودشان هزینه آموزشی فرزندانشان را بر عهده بگیرند. و این را نمی توانیم به عنوان طبقاتی شدن آموزش در نظر بگیریم. تقریباً در اکثر کشورهای توسعه یافته هم ما چیزی حدود ۴٠ تا ۶٠ درصد و برخی از کشورها ٧٠ درصد مدارس به صورت خصوصی اداره میشود و خدشه ای نیز به عدالت آموزشی وارد نمی شود.
کارایی : خب اینجا بحث کیفیت پیش میآید. آیا بین مدارس دولتی و خصوصی در کشورهای توسعه یافته اینقدر از لحاظ کیفی تفاوت وجود دارد؟ الان میبینیم که فقط تعدادی از دانش آموزان می توانند از معلم های بهتر، از فضای آموزشی بهتری استفاده کنند و این باعث میشود که یک سری امکانات فقط برای آن تعداد در دسترس باشد.
مَرد : در مورد مدارس غیرانتفاعی به گفته آقای عمادی مسئول سنجش آموزش پرورش که متولی تجزیه و تحلیل نمرات دانشآموزان (نمرات نهایی) است اشاره میکنم که مدارس غیرانتفاعی در تمام کشور از مدارس دولتی وضعیت بدتری دارند یعنی الزاماً به این معنی نیست که دانش آموزان خوب ما در مدارس غیرانتفاعی درس میخوانند. این مدارس به جز چندتایی که در تهران و شهرهای بزرگ از کیفیت آموزشی قابل اتکایی برخوردار نیستند. چیزی که بحث عدالت آموزشی است و خیلی به آن پرداخته شده و مفهوم بسیار پیچیده ای است که سیاسی شده یعنی یک مفهوم علمی که میتواند یک راه حل علمی هم داشته باشد دستمایه شعارهای پوپولیستی و سیاسی شده است.
کارایی : پس شما لطف میکنید یک تعریف درست و علمی از عدالت آموزشی ارائه بفرمایید
مَرد : بحث همگانی شدن آموزش از آمریکای لاتین شروع شد. در آنجا این بحث مطرح شد که آموزش پرورش پایه پیشرفت هر ملتی است و نهضت های سوادآموزی در کوبا، مکزیک، بولیوی مطرح شد بدین ترتیب که که اگر میخواهیم یک جامعه بدون طبقه داشته باشیم، باید چنین کاری کنیم و همه مردم باسواد بشوند. بعدها چیزی که خودش را نشان داد این بود که در محتوای کتب درسی هم نوعی تبعیض وجود دارد و کتاب هایی که بچه ها در مدرسه میخوانند نوعی تبعیض است به این معنی که مطالبی را دانش آموزان یاد میگیرند که به هیچ دردی نمیخورد یعنی مربوط به یک طبقه خاص است و این تمرکزی که بر روی یک طبقه خاص است باعث میشود که عدالت آموزشی مورد توجه بیشتری قرار بگیرد و بعد مطرح شد که این عدالت آموزشی که از آن صحبت میکنیم. در عمل جایگاهی ندارد اما اگر بخواهیم به تعریف ها برگردیم و اگر بخواهیم عدالت اجتماعی در سطح کلان داشته باشیم، تامین فرصت های برابر برای دسترسی عموم افراد جامعه به آموزش و پرورش خواهد بود. یعنی همه افراد جامعه بتوانند از آموزش و پرورش با کیفیت یکسانی برخوردار باشند و این خیلی مهم است « تامین فرصت های برابر» برای دسترسی همه آحاد جامعه یعنی هر دانش آموز ایرانی این فرصت را داشته باشد که از یک آموزش با کیفیت برخوردار باشد خب این که نگاه کنیم یک چیز کلی و شعاری است و بازهم این مفهوم عدالت را تامین نمیکند و بعد این مطرح شد که برابری مهیاسازی فرصت های برابر متناسب با نیازهای ویژه هر فرد، یعنی اینجا نمی‎گوییم برای همه یک کتاب به معنی عدالت آموزشی است اینجا فرصت برابر با توجه به نیازهای ویژه افراد است یعنی چون افراد در جنسیت، نژاد، وضعیت جسمی، سن، سواد و … متفاوت هستند پس برابری فرصت انسانگرایانه تر و عدالت خواه تر است و برابری فرصت هاست که به ما کمک می‎کند در نزدیک شدن به عدالت اجتماعی، یعنی اینطور میتوان گفت که یک فرد بتواند از طریق آموزش و تحصیل طبقه اجتماعی خودش را تغییر بدهد یعنی یک فرد کارگر بتواند به سیستم آموزشی امیدوار باشد که بتواند از طریق تحصیل و آموزش طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد. این را میشود گفت فرصتهای برابر آموزشی که ما خیلی به این مساله توجه نکرده ایم و هم اکنون به یک شکاف عمیق بین دارا و ندار رسیده ایم و وقتی به نتایح و نفرات اول و برتر کنکور نگاه می کنیم متوجه میشویم که اکثریت مطلق از کلانشهرها هستند و از تهران و این نشان میدهد که فرصت برابر آموزشی وجود ندارد یعنی به عبارتی این مناطق برخوردار توانسته اند موفقیت بالاتری داشته باشند و این خلاف شعارها و تعاریف ماست.
کارایی : پس ما نمیتوانیم متولی خاصی را برای ایجاد و برپایی عدالت آموزشی در نظر بگیریم؟
مَرد : بله آموزش پرورش نهادی است در تعامل با دیگر نهادها مثل خانواده، سیاست و نهادهای اقتصادی اینها هم تاثیر می پذیرند و هم تاثیر میگذارند وقتی آموزش عالی به عنوان یک سیستم آموزشی تسلط پیدا میکند بر آموزش و پرورش و به جای توجه به دوره پایه پیشدبستانی و دبستانی ما به آموزش عالی توجه میکنیم حتی در بودجه هم ٢ الی ٣ برابر سرانهای که در آموزش عالی صرف میکنیم بیشتر است. این نشان میدهد که خب نگاه به کدام سمت است. اگر بودجه سرانه ابتدایی ما ٣ برابر آموزش عالی بود، میتوانستیم بگوییم که به آینده توجه بیشتری نشان میدهیم و به عبارتی میتوانیم امیدوار باشیم که مسائلی که به دنبال حل آن هستیم محقق میشوند.

همین تغییر نظام آموزشی و اضافه کردن مقطع ششم و کوچ اجباری معلمان از مقطع متوسطه به مقطع ابتدایی به نظرم فاجعه ای بود که در سالهای آینده تبعات خودش را نشان خواهد داد یعنی ما یک عده زیادی از معلمان بدون تخصص و بدون انگیزه را سر کلاسهای دانش آموزان ابتدایی بردیم که هیچ توان اعتراضی هم ندارند و مقطع ابتدایی جز فنی ترین حوزه های آموزش است و سواد فرد به هیچ عنوان برای تفهیم و معلمی کردن در مقطع ابتدایی کفایت نمیکند

کارایی : در واقع شما می‎گویید برای انجام یک سری تغییرات در این زمینه نیاز به همت بالاتر در سطح نظام سیاسی ما وجود دارد؟
مَرد : بله، اول باید این نگاه تغییر پیدا کند شما ببینید همین تغییر نظام آموزشی و اضافه کردن مقطع ششم و کوچ اجباری معلمان از مقطع متوسطه به مقطع ابتدایی به نظرم فاجعه ای بود که در سالهای آینده تبعات خودش را نشان خواهد داد یعنی ما یک عده زیادی از معلمان بدون تخصص و بدون انگیزه را سر کلاسهای دانش آموزان ابتدایی بردیم که هیچ توان اعتراضی هم ندارند و مقطع ابتدایی جز فنی ترین حوزه های آموزش است و سواد فرد به هیچ عنوان برای تفهیم و معلمی کردن در مقطع ابتدایی کفایت نمیکند به همین خاطر است که من بسیار نگران آینده بچه هایی هستم که در این نظام آموزشی به یکباره با معلم هایی مواجه میشوند که به خوبی آموزش ندیده اند.
الان در همین بحث عدالت آموزشی دو بحث، بسیار مهم است که البته دو نگرش وجود دارد یکی نگرش گاتمن است که سه روش برای ایجاد فرصتهای آموزشی به دست میدهد که یکی رویکرد برابری سازی است که اشاره دارد که افراد باید از چنان امکانات برابری برخوردار باشند که شانس زندگی دانش آموز محروم را مانند یک دانش آموز ثروتمند افزایش دهد یعنی شانس تحصیل را. اگر چنین چیزی انجام شده باشد میتوانیم بگوییم برای این موضوع کارهایی انجام شده است و بعدی هم نخبه پروری است که اشاره میکند اگر فردی نخبه است عدالت آموزشی حکم می‎کند که این فرد نخبه در این سیستم آموزشی به کمال خودشان برسند. یعنی نخبگان هم باید مطابق توانایی طبیعی و توان یادگیریشان تحصیل کنند. وقتی این تعادل برقرار شود میتوانیم بگوییم که آموزش و پرورش متعادل تری داریم. این رویکرد به ما کمک میکند که همه دانش آموزان بتوانند از آموزش برای یک زندگی خوب برخوردار و بهرمند شوند. بحث محتوایی که اگر من بخواهم وارد آن شوم یک مقدار پیچیده تر است پژوهش هایی که در بحثهای اجتماعی شده است، نشان میدهد که نوع برخورد مدرسه با دانش آموز تفاوت را ایجاد میکند یعنی فردی که در مدرسه ای در منطقه جنوبشهر و یا منطقه کارگری درس میخواند، نوع برخورد مدیر، ناظم و معلم با این دانش آموز مثل کارفرما با کارگر است یعنی تنبیه انجام میشود، تحقیر انجام میشود و نظام پاداش و تنبیهی برقرار است و به گونه ای با این ها برخورد می شود که این ها برای یک زندگی کارگری آماده بشوند . شما که در رابطه با مدارس غیرانتفاعی گفتید آن تفاوت مورد نظر را من در آموزش نمی بینم، اما در نوع برخورد می بینم. نوع برخورد اولیا، مدیر، معلم با دانشآموز در مناطق بالاشهر و مرفه به گونه ای است که فرد احساس ارزشمندی و مدیریت کند احترام به دانش آموز و مشارکت دانشآموز در حل مسائل مدرسه، این ها کارهایی است که در چنین مدرسه هایی وجود دارد و به گونه ای با این دانش آموز برخورد میشود که برای مدیریت، برای فرمان دادن و برای قرار گرفتن در طبقه ای خاص تربیت می‎شود و این تفاوت هاست که وجود دارد. به نظر من بحث در تفاوت در آموزش ها نیست، بحث تفاوت در فضای کلی مدرسه است. نوع مشارکت و توجه به دانش آموز است. و الا ممکن هست که سطح آموزش حتی در مناطق محروم تر بیشتر هم باشد و بچه ها به دلیل فشاری که بر رویشان وجود دارد بیشتر هم درس بخوانند ولی احساس زیردست بودن و کمبود اعتماد به نفس دارند و در این طرف دانش آموزی داریم که احساس اعتماد به نفس دارد و احساس می کند باید مدیریت و رهبری کند و این تفاوت هاست که بحث عدالت را نقض میکند و ما باید به آن توجه کنیم. در مدارس غیرانتفاعی به دانش آموز توجه ویژه میشود و اگر ما در جست و جوی عدالت هستیم باید به بحث مهارت ها توجه کنیم مهارت های زندگی مهارت های اجتماعی که در مدارسی که توجه ای به دانش آموز نمی شود و به هوش هیجانی آن پرداخته نمیشود، وقتی دانش آموز وارد اجتماع می شود، یک فرد ترسو، بزدل و بی اعتماد به نفس خواهد بود که درصد موفقیتش در جامعه نسبت به دانش آموزی که شجاعت و اعتماد به نفس دارد بسیار متفاوت خواهد بود
کارایی : پس می توانیم بگوییم که فقر و وضعیت اقتصادی اجتماعی پشت در باقی نمی ماند و وارد مدرسه میشود و فضا را تغییر می دهد حتی اگر کیفیت آموزشی کمابیش یکسان باشد؟
مَرد : دقیقاً، یعنی مدرسه به عنوان یک واحد پیشرو خود به نوعی اسیر جامعه پیرامون خود است در صورتی که نباید چنین باشد یعنی نباید فرهنگ مدرسه ای که در جنوب شهر است شبیه ارتباطات اجتماعی آن منطقه شود. تنها در حوزه آموزش است که می توانیم اختلافات طبقاتی را بشکنیم. من همیشه می گویم آدم های فقیر بیشتر از نان به آموزش، فرهنگ و مهارت نیاز دارند . وقتی می توانیم عدالت آموزشی داشته باشیم که در جنوب شهر فکر و ایده دانش آموز محترم انگاشته شود و از این طریق احساس ارزشمندی کند. ممکن است این فرد وقتی از مدرسه خارج می‎شود، همه به او فحش دهند اما این نباید در مدرسه اتفاق بیافتد . متاسفانه الان خیلی از مدارس ما مدارسی هستند که فرهنگ بیرون در مدرسه هم وجود دارد یعنی سطح خشونت بسیار بالاست. خشونت دانش آموزان نسبت به یکدیگر، دعواهایی که باهم میکنند خشونت از طرف مدیر، ناظم و معلم به دانشآموز و ما میبینم که تمامی روابط بیمار جامعه درون مدرسه هم دیده می‎شود. یعنی مدرسه به جای اینکه نقش رهبری و تغییر داشته باشد خودش تسلیم وضعیت منطق های میشود که در آن حضور دارد.
وقتی بحث عدالت میکنیم از نوع برخورد در فضای مدرسه تا کیفیت تدریس معلم و محتوای آموزشی که تمام این ها در بحث فرصت های برابر مطرح است. متغییرهای متفاوتی در این بحث وجود دارد و ما اگر بخواهیم به این بحث عدالت آموزشی نزدیک شویم باید از پارامترهای زیادی یاد کنیم. این است که وقتی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی این بحث را به مدارس غیر انتفاعی تقلیل میدهیم فقط در جهت ساده کردن مساله گام برداشته ایم در حالیکه مساله بسیار پیچیده تر است. در حالی که یکی از چندین راه حلی که برای بحث عدالت آموزشی مطرح کرده بودند، تشویق خصوصی سازی در آموزش پرورش است به این معنا که کسانی که توانایی پرداخت هزینه تحصیل فرزندانشان را دارند، حق ندارند از بودجه عمومی استفاده کنند و بهتر است که بودجه به کسانی که واقعاً این توانایی را ندارند تخصیص پیدا کند. جالب است که در این حوزه هم یک کارهایی انجام شده است یعنی برای برقراری عدالت اجتماعی، مدل ارائه شد بدین ترتیب که سرانه یک دانشآموز در سیستان و بلوچستان باید سه میلیون تومان و سرانه دانش آموز در تهران باید ششصد هزار تومان باشد ما اگر می خواهیم عدالت برقرار شود باید سرانه هارا نسبت به شهرها افزایش دهیم چنین راه حل هایی وجود دارد.
کارایی : و یک همت ملی می طلبد.
مَرد : دقیقاً و آن بحث فرهنگ سازی است که باید در نظر بگیریم، یعنی بحث عدالت اجتماعی یک بحث سوسیالیستی نیست. بحث سیاسی نیست. یک بحث علمی است. حتی در تخصیص بودجه هم ما نگاه سیاسی داریم و این درست نیست بودجه نباید از طریق لابی های قدرت توزیع شود، بلکه باید مبنایی بر اساس پارامترها و شاخص های توسعه داشته باشد یعنی اگر بخواهیم بودجه آموزش و پرورش را توزیع کنیم نباید به این ربط داشته باشد که فلان جا آشنایی وجود دارد و یا اینکه این شهر در مرکز است و یا در وزارت خانه لابی قوی وجود دارد. نباید چنین باشد بلکه باید از شاخص های روشن همانند عدالت، کارایی و .. در این راستا استفاده کرد.
کارایی : به عنوان سوال آخر پرسش من این است که رابطه بین سیستم آموزشی ما و بازار کار را چگونه می بینید یعنی به چه میزان از فارغ التحصیلان ما با رشته و تخصص درست فارغ التحصیل میشوند و این موضوع چه رابطه ای با مساله بیکاری دارد؟
مَرد : وقتی بحث کارایی و اثربخشی سیستم ها را مطرح میکنیم حتی در حوزه آموزش و پرورش یکی از وظایف نظام آموزشی تربیت نیروی ماهر برای بازار کار است و ما هیچ سند و برنامه کلانی برای تربیت نیروی انسانی مان وجود نداشته و نداریم یعنی شما به هر متخصص آموزشی که مراجعه کنید متوجه این امر می‎شوید که هیچ برنامه ای وجود ندارد. دراین حوزه ما هم مشکل فرهنگی داریم، هم مشکل برنامه داریم و هم مشکل اجرا داریم یعنی یک آشفتگی وجود دارد و آمار روشن نداریم. دقیقاً مانند فردی که هیچ معاینه ای روی آن صورت نمیگیرد اما به صورت متناوب بیماری اش عود می‎کند. ما ناگاه متوجه میشویم که در حوزه بهداشت کمبود نیرو داریم، ناگاه می فهمیم در حوزه علوم انسانی متخصص مورد نیاز را نداریم و یا اینکه در بحث گردشگری هیچ فرد متخصصی را تربیت نکردیم.
کارایی : این امر متولی هم ندارد ؟
مَرد :متاسفانه متولی ندارد و پنجاه درصد از فارغ التحصیلان در حوزه های تخصصی، غیر از تخصصی که دارند مشغول به کار هستند. این پنجاه درصد بدین معنی است که یک اسراف بزرگی صورت گرفته است یعنی ما وقت و انرژی و استعدادها را از بین میبریم. در این حادثه افراد و نهادهای بسیار زیادی مقصر هستند که بخشی از آن مربوط به آموزش و پرورش است. نهادهای سیاسی، آموزش عالی و همچنین نهادهای برنامه ریزی هم در این آشفته بازار سهیم هستند. و برای همه این ها هم راه حل های علمی و منطقی وجود دارد یعنی اگر همین امروز یک آمایش در حوزه نیروهای انسانی صورت میتوانیم متوجه شویم که ده سال بعد به چه نیروهای کاری در چه حوزه هایی نیاز خواهیم داشت. به این ترتیب تکلیف امور روشن خواهد شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.