برنامه ششم با واقعیات اقتصادی همخوانی ندارد

0 ۴۰۱


دکتر مردوخی در همایش ارزیابی برنامه ششم توسعه که در بیست و سوم آذر ماه در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، گفت: شرایطی که برنامه ششم توسعه در پیش گرفته، مصداق وابستگی به مسیر گذشته است

من از اواخر سال 1393 در جریان تدوین برنامه ششم و از آغاز امسال هم به طور کامل درگیر تدوین بوده ایم. فرایند تهیه برنامه من را یاد یک ضرب المثل اسپانیایی می اندازد که شبان ها آنقدر در جلسه ماندند که گوسفندها مردند. حال ما دوسه سال است که مشغول تهیه برنامه ششم هستیم. آن هم در مهمترین شرایط دوران معاصر که بسیار به این برنامه امید بسته ایم. اما آنطوری که از ظواهر امر برمی‎آید، برنامه، هیچ وجهی ندارد که بتوان به آن اعتماد کرد. این وضعیت من را به یاد برنامه دوم توسعه می اندازد که مجلس شورای اسلامی کل برنامه را در اختیار خود گرفت یعنی آنچه که دولت تعیین کرده بود را مجلس تغییر داد تا به ظن خود برنامه جامعی تدوین نماید. این شیوه ای از برنامه ریزی است که برنامه ششم هم به همان سیاق تدوین شده است. یعنی برنامه ای که درمان تمام دردها را داشته باشد اما یقین بدانید سندی که برای تمام امور توصیه هایی داشته باشد، برنامه نیست. اگر در یک برنامه، به ویژه برنامه های ما که بعد از انقلاب صفت فرهنگی هم بدان اضافه شد، مقرر باشد تمام جنبه های اقتصادی اجتماعی، سیاسی امنیتی، زیست محیطی مورد توجه تام و تمام قرار گیرد، توانی ورای توان بشری و علمی مورد نیاز خواهد بود. توانی که علاوه بر تدوین برای هماهنگی و گرفتن نتیجه مورد نیاز در اصلاح امور هم بدان نیازمند خواهیم بود.
در نتیجه متاسفانه ما فقط و فقط مفاهیم کلمات را مصرف می کنیم و از نظر شرایطی که برنامه ششم توسعه در پیش گرفته، مدل وابستگی به مسیر گذشته مشهود است. برنامه هیچ نسبتی با شرایط موجود نظام تدبیر و شرایط موجود اقتصاد جهانی و همچنین شرایط اقتصاد ایران ندارد و ویژگی های مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته است. به نظر می‎رسد در تدوین این برنامه فقط راه و رسمی که همواره در سازمان برنامه و بودجه، برای تهیه برنامه های مختلف، پیش از انقلاب و بعد از انقلاب، استفاده می کردیم باز همان روش را پیش گرفته ایم.
نظامی تعریف شده است به نام نظام برنامه ریزی یا ماشین برنامه ریزی، در این نظام 30 الی 40 شورا، تشکیل شد که هر شورا 20 الی 30 نفر عضو داشتند، و گرانترین هزینه های نفر ساعت صرف جلسات شورا شد که من یکی از اعضای این شوراها بودم که در سه شورا عضویت داشتم. هیچ سندی وجود نداشت و همانند شب امتحان می بایست یک نفر مسئول تهیه متن نهایی شود و به فردی که مسئول امضاء این سند در سازمان برنامه بود، تحویل می داد..از این برنامه هیچ انتظاری نباید داشت و مجلس شورای اسلامی هم این برنامه را تلفیق می کند.
در برنامه دوم توسعه هم تمام دردها بسیار صادقانه بیان شد. راه حل هایی برای آن ارائه گردید که در شرایط اقتصادی ان زمان ایران بسیار هم راه حل های منطقی بودند اما برنامه نمی تواند به تمام موارد بپردازد و به طور موثر در مرحله اجرا نیز عمل گردد. برنامه ششم هم مانند برنامه دوم بندها و تبصره هایی دارد که دو الی سه صفحه، مطلب را در خود گنجانده اند.
باید برگردیم و ببینیم چرا برنامه ریزی های ما، ما را به این وضع مبتلا کرده است؟ ما منابع و امکانات و موقعیت ژئوپولتیک داریم که همگی ویژگی های خاص کشور ماست همچنین از هر لحاظ، چه منابع انسانی و چه منابع طبیعی، بسیار غنی هستیم. پس می توان نتیجه گیری کرد که شکل و نوع برنامه ریزی های ما در بسیاری از برنامه ها اشکال داشت و نمی بایست این شکل و نوع از برنامه ریزی را دوباره ادامه می دادیم.
نکته دیگر این است که در برنامه ریزی های ما، فقط کارشناسان و بوروکرات ها مشارکت دارند. یعنی من خود شاهد بوده ام که در چند برنامه کشور، هرگز به آراء و نظرات مردم مراجعه نشده است. درست است که مراجعه کردن به مردم مشکل است، ولی حداقل می شود از سی و یک استان کشور، اولویت ها را مطالعه کرد و پرسید که اولویت های استان شما چیست؟ مشکلی که وجود دارد این است که ما چنین ابزاری نداریم که در آن برنامه های استانی هم مورد توجه قرار گیرد تا نتیجه مطلوب را بدست آوریم. اولویت های سی و یک استان می تواند سی و یک صفحه باشد. می توان نام مشارکت مردم استان ها را بر روی این رویکرد گذارد و بر این اساس سایر اولویت ها را نیز مورد توجه قرار داد اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.

فرایند تهیه برنامه من را یاد یک ضرب المثل اسپانیایی می اندازد که شبان ها آنقدر در جلسه ماندند که گوسفندها مردند. حال ما دوسه سال است که مشغول تهیه برنامه ششم هستیم. آن هم در مهمترین شرایط دوران معاصر که بسیار به این برنامه امید بسته ایم. اما آنطوری که از ظواهر امر برمی‎آید، برنامه، هیچ وجهی ندارد که بتوان به آن اعتماد کرد.

موضوع دیگری که تئوری های اقتصاد آن را ثابت کرده است این است که توسعه در مکان صورت می گیرد. یعنی توسعه در تهران صورت نمی گیرد، توسعه در اتاق های سازمان برنامه و بودجه صورت نمی گیرد. بهتر است این روش را که سال هاست ادامه داده ایم، تعطیل کنیم و بپذیریم که توسعه در مکان صورت می گیرد. ببینیم مشکل هر مکان چیست؟ فقر در هر مکان چه اندازه است؟ بیکاری چقدر است؟ و منابع و امکانات هر مکان چیست و آن را به یک صفحه منتج کنیم .
نکته بعدی هم که به نظر من خیلی مهم است، پدیده تسخیر یا state capture است که دنیل کفرمن، آن را در ارتباط با ایالات متحده امریکا عنوان نموده است. بدین ترتیب می گوید پیش از شروع بحران، 5 کمپانی عظیم آمریکایی در یکی از طبقات زیرزمین موسسه ای فوق العاده قدرتمند در امریکا به مدت 50 دقیقه گرد هم آمدند و تمام مقررات حاکم بر نظام پولی مالی ایالات متحده را از بین بردند و تعدیل کردند. می گویند این بحران امریکا و دنیای غرب پس از این اتفاق روی داد. در ایران نیز ممکن است پدیده تسخیر رخ بدهد در ایالات متحده آمریکا شرکت های بزرگ متولی انجام پدیده مذکور شدند و در ایران من به عنوان کارشناس و عضوی از اعضای گروه ذی نفع بروکراتیک، یک روش را ترویج می کنم و تشویق می کنم که امور می بایست با این روش پیش برود. همچنین نفوذ بخش خصوصی در اقتصاد و سیاست گذاری های دولت هم می تواند به پدیده تسخیر بیانجامد. این مساله هم می تواند برنامه را به این روز بیاندازد. نکته دیگر این است که برنامه های ما در یک نظام اداری اجرا میشود که نسبت به نظام اجرایی و نظام تدبیر گذشته و دچار وضع بدتری است. اگر برنامه های گذشته ما به نتیجه نرسیده، علت آن، یکی نوع برنامه و یکی هم کیفیت برنامه های اجرایی بوده است.

در قالب پیشنهاد می توانم بگویم که :
پیشنهاد اول از همه برنامه مدیریت تغییر را در سازمان برنامه ریزی کشور، اجرا کنیم. مدیریت تغییر در همه حوزه ها در دنیا مرسوم است و از الزامات رویکرد سیستماتیک محسوب می گردد. تغییر در ادبیات سیاسی و مناسبات رایج این معنا را دارد که بایستی کاری کرد که تمام نقطه ضعف های یک نظام کاهش یابد و یک نظام کارآمد ایجاد گردد. به نظرم، «برنامه ریزی را بایستی بعد از مدیریت تغییر شروع کرد».
پیشنهاد دوم برنامه، اصلاح نظام تدبیر کلی است. اصلاح نظام تدبیر کشور بر مبنای تعریف عملیاتی از نظام تدبیر شایسته در چاچوب قانون اساسی کشور، ضرورتی است که امکان می دهد تا هم برنامه ریزی درست صورت بگیرد هم این که موفقیت آن کم و بیش تضمین گردد.
پیشنهاد سوم هم، تحلیل اقتصاد کلان و عملکرد 5 سال گذشته و ارائه تصویر دقیق از سال پایه برنامه آتی است. ما در این سالها به کرات به اقتصاد کلان مراجعه کرده ایم و همه موفقیت های خود را را در چندتا شاخص کلان، جست جو کرده ایم بایستی در کنار تحلیل شاخص های کلان یک تحلیل اقتصاد اجتماعی نیز انجام دهیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است. این امر کمک می کند تا تصویر کاملی از سال پایه ارائه نماییم.
به عنوان پیشنهاد چهارم توصیه می کنم که محورهای کلیدی اقتصادی حال و آینده را در میان مدت و بلندمدت پیدا کنیم. تاکید من بر روی محورهای اقتصادی و نه فرهنگ اجتماعی است.
پنجم هم تهیه و تنظیم آینده نگری اقتصاد کشور برپایه محورهای کلیدی اقتصادی است. جوانه های تغییر در آینده در سه سناریو قابل رصد است. اول، سناریو ادامه وضع موجود که فقط برای متقاعدسازی است. دوم، سناریو مطلوب، و سوم، سناریو ممکن .
پیشنهاد ششم، تعیین هدف ها و استراتژی های برنامه مبتنی بر سناریو ممکن و مطلوب با در نظر گرفتن چشم انداز بلند مدتی است که قبلاً تهیه کرده ایم.
هفتمین پیشنهاد، برآورد منابع مورد نیاز برنامه مبتنی بر سناریو مطلوب در 5 سال آینده و پیشنهاد هشتم شناسایی عناوین، زمان بندی، مجریان، و منابع مورد نیاز پروژه های برنامه است. نهمین و آخرین پیشنهاد بنده ارائه تصویری از برنامه ها و پروژه های 31 استان کشور در 5 سال آینده بر پایه نیازها و اولویت هر استان در چارچوب برنامه 5 ساله ملی می باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.