گزارش نشست هم اندیشی انجمن اقتصاددانان ایران (شعبه شمال غرب)

0 ۸۰۴


روز پنج شنبه مورخ 27 ام آبان ماه نشست هم اندیشی انجمن اقتصاددانان ایران( شعبه شمال غرب) تحت عنوان توانمندشدن بخش خصوصی یا ضرورت های تقویت بخش خصوصی برگزار شد. سخنران این نشست، جناب آقای پرویز محمدزاده، دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریز و عضو انجمن اقتصاددانان ایران بود.
ایشان سخنرانی خود را با طرح موضوع تمدید مجدد تحریم های ده ساله آمریکا علیه ایران شروع کردند و این که فضای کسب و کار در دنیا و به ویژه در کشور ما فضایی بسیار متلاطم می باشد که لازم است بخش خصوصی به اندازه ای توانمند شود که قابلیت انعطاف پذیری آن در برابر تغییرات حداکثر گردد. وی در ادامه به ویژگی های بازار ایران از لحاظ جمعیتی، تولید ناخالص ملی، تولید اسمی، قدرت خرید، نرخ شهرنشینی و مولفه های سنی پرداخت. موضوع اصلی بحث ایشان، مساله تحریم ها و تاثیر آن بر روی مراودات اقتصادی بنگاه ها و شرکت های ایرانی و بین المللی بود.
در ادامه این نشست، پنلی با حضور پرویز کلینی، مدیر عامل شرکت نوش ایران و یونس ژائله، رییس هیات مدیره گروه صنایع غذایی شیرین عسل تشکیل شد که گزاش مبسوط آن در پی می آید:

پرویز کلینی، مدیر عامل شرکت نوش ایران

کلینی : ضمن تشکر از انجمن اقتصاددانان ایران (شمال غرب) به دلیل فراهم نمودن زمینه های علمی گفتگو در خصوص الزامات حضور یک بخش خصوصی مقتدر و توانمند، مایل هستم در خصوص مسائل واقعی که در این زمینه با آن درگیر هستیم، مطالبی را عنوان کنم. سوال اساسی این است که آیا امروز ما در کشور یک بخش خصوصی توانا و مقتدر داریم یا نه؟ بخش خصوصی هم اکنون تنها قادر است که در تنگناهای مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کند، خود را به سختی جلو بکشد و آنقدر گرفتار مسائل خاصی است که توانایی ها و پتانسیل های کارآفرینی خود را در درون خیل عظیم مشکلات گم کرده است. ببینید اقتصاد ما از بدو انقلاب در سه بخش عمده ظهور یافته است؛ اقتصاد دولتی، اقتصاد تعاونی و اقتصاد بخش خصوصی. البته همه می دانید که بخش خصوصی تافته‎ ای جدا بافته نیست؛ بخش خصوصی همان مردم هستند؛ مردمی که توانایی لازم را برای فعالیت اقتصادی دارند. در بدو انقلاب نسبت به بخش خصوصی بغض عجیبی وجود داشت و صرفاً بخش تعاونی مورد توجه دولت مردان بود. تلاش بر این بود که بخش تعاونی در اقتصاد کشور ما جایگاه مناسبی پیدا کند و بتواند بخش عظیمی از اقتصاد کشور را در دست بگیرد ولی متاسفانه این بخش به علت برخی مسائل فرهنگی دیرپای ما و این که ما نسبت به کارهای جمعی علاقه چندانی نداریم، کارایی چندانی نیافت. به گونه ای که امروز بعد از گذشت سی و چند سال، می بینیم که بخش تعاونی هیچ جایگاهی در اقتصاد ما ندارد و اما بخش دولتی که قسمت اعظمی از اقتصاد کشور یعنی چیزی حدود 85 درصد را در دست دارد، از منابع ملی استفاده می کند و با پول مملکت فربه شده و در مقابل کاری هم برای اقتصاد ما انجام نداده است. این چیزی است که خود دولت مردان هم به آن اذعان دارند و معترفند که اقتصاد دولتی امکانات را بلعیده و کارایی هم نداشته است. من به عنوان مثال می توانم به شرکت ماشین سازی تبریز اشاره کنم که روزگاری یک کارخانه مقتدر و قدرتمند بود اما ببینید امروز به چه روزی افتاده است؟ این کارخانه تا همین امروز هم به مدد منابع دولتی توانسته سرپا بماند. امروز بخش خصوصی ما از هر زمان دیگری در طول این سی و چند سال ضعیف تر و مشکل دار تر است. ما امروز یک بخش خصوصی گرفتار داریم این بخش به حدی گرفتار است که صرفاً به بودن و نبودنش فکر می کند این وضعیت بخش خصوصی است و واقعاً مشکلات بخش خصوصی حد و مرزی ندارد. به نظرم همین که بخش خصوصی تا همین امروز هم سرپا مانده، توانایی آن را نشان می دهد. من یک مثال ساده از مساله مالیات ها بزنم، ما امروز بر مبنای ارزش دفتری و ارزش معاملاتی خودمان مالیات نمی دهیم بلکه مالیات را برای ما تکلیف می کنند. این باعث می شود که ندانیم که امسال چقدر مالیات خواهیم داد. همه می دانیم که اقتصاد ما در بحران است اما برای این بحران چه کاری انجام شده است ؟ مثلاً یکی از کارهایی که اخیراً صورت گرفت این بود که دولت پول هایی را برای گرم شدن موتور اقتصاد تزریق کرد اما مطمئن باشید که آن پول ها برنمی گردد چون همه واحدهای تولیدی، آن منابع مالی را به زخم های سابق خود زدند و چون گردش کاری وجود ندارد، درآمد هم وجود ندارد. باید گردش کاری وجود داشته باشد که درآمد ایجاد شود تا واحد بتواند کار کند و مبالغی که از بانک گرفته است را بازگرداند. اما مساله این است که در کش و قوس همین بحران مالیات های سنگینی را برای ما تعیین می کنند. در گذشته این مالیات ها را تقسیط می کردیم و اداره دارایی هم انعطاف بیشتری از خود نشان می داد اما الان تقسیط ها با نرخ بهره ای حدود 30درصد انجام می گیرد. آیا این کار مصداق حمایت از تولید است؟ در این وانفسا چه کسی می تواند با بهره 30درصدی مالیات خود را تقسیط کند؟ این کار کاملاً ضد تولید و به مثابه خفه کردن و کشتن فعالیت های تولیدی است. واحدهای بخش خصوصی در دالان های دور دراز ادارات گرفتارند و هیچ دوره ای مشکلات این قدر پردامنه و عمیق نبوده است. بر همین مبنا ما وقتی از بخش خصوصی صحبت می کنیم باید تنگناهای آن را در عمل و در عالم واقع مطرح کنیم. قابل انکار نیست که دولت کنونی خود نیز بسیار گرفتار است برای این که میراث بسیار پردردسری را تحویل گرفته که به این زودی ها امکان ترمیم آن وجود ندارد. ما این را درک می کنیم و این یک واقعیت است بخشی از مشکلات اساساً به این دوره ربطی ندارند و مربوط به دوره های پیشین است. مثلاً طرح های زودبازده که ما از آن به عنوان طرح های زود بر باد ده یاد می کنیم، به جز بدنام کردن بخش خصوصی چه کمکی به آن کردند؟ در طول سی وچند سال اخیر حتی طرح هایی که در مرحله تدوین با هدف حمایت از بخش خصوصی به رشته تحریر درآمده اند. در عمل آنقدر بد اجرا شده است که کل اثرات بالقوه مثبت آن هم از بین رفته است. هم اکنون گرفتن مجوز بیش از دو سال زمان می برد مثلاً زمانی که به اداره حفاظت از محیط زیست رجوع می کنیم تا مجوزهای مربوطه را اخذ کنیم آنجا گرفتار می شویم که مجوزهای قبلی ما هم از انتفاق ساقط می شوند. این ها واقعیت بخش خصوصی است و ما باید به این مسائل واقف باشیم اقتصاد ما در بخش خصوصی موفق نبوده است بخش خصوصی اگر مقتدر و توانا نباشد. اقتصاد کشور، راهی به پیش نخواهد برد.
از جمله مسائل دیگر که گریبان گر بخش خصوصی است این است که نمایندگان بخش خصوصی در تعاملات بین المللی نقشی ندارند. ما حتی در وطن خویش هم غریبیم و وقتی در وطن خویش چنین هستیم، چطور می توانیم در عرصه بین المللی برای خودمان جایی پیدا کنیم. باید بدون تعارفات معمول، مشکلات بخش خصوصی را تبیین و برای رفع آن چاره ای اندیشیده شود.

یونس ژائله، رییس هیات مدیره گروه صنایع غذایی شیرین عسل

ژائله : ضمن عرض خیرمقدم خدمت اساتید و دانشجویان محترم از انجمن اقتصاددانان ایران (شمال غرب) برای فراهم آوردن این فرصت تشکر می کنم به نظرم اول بایستی ببینیم ما الان از لحاظ اقتصادی در کجا قرار داریم و این که اساساً رویکرد دولت ها در خلال تمام سال ها در قبال بخش خصوصی چه بوده است؟ هنوز 85 درصد اقتصاد در دست بخش دولتی است و بخش دولتی به این سادگی ها هم حاضر نیست این سهم را از دست بدهد و در مقابل بازارها هر روز کوچک و کوچک تر می شود و دولت بزرگ و بزرگ تر. ممکن است عده ای پاسخ دهند که با وجود این تفسیری که شما از شرایط دارید همچنان شرکت هایی هستند که در همین شرایط رشد می کنند اما این ها غافل هستند که بایستی همه رشد کنیم ما در مقیاس رشد اقتصادی منطقه و از کشورهای رقیب، عقب افتادیم. ما امروز با جمعیت 82 میلیون نفری که 60درصد از آن زیر 35 سال یعنی جمعیت جوان هستند باز رشد اقتصادی منفی داریم و از طرف دیگر می بینیم که نرخ تورم را کاهش داده ایم و دولت به این مساله افتخار می کند اما می بینیم که مشکلات بخش تولید و بخش خصوصی هر روز بیش تر می شود. وقتی مساله مورد بررسی قرار می گیرد، می بینیم که در سه سال گذشته رشد نقدینگی دوبرابر شده یعنی یک عده نشستند بلاوقفه پول چاپ می کنند. تا زمانی که حاکمیت قانون وجود ندارد و هرکسی هرکاری می خواهد انجام می دهد، همین وضع مستدام خواهد بود.
نرخ ارز امروز به 3700 رسیده است و پیش بینی ها افزایش آن تا 5000 تومان را هم نشان می دهند برخی از بانک ها ورشکسته شده اند و در بورس هم مشکلات فراوانی وجود دارد. هم بخش مالی و هم بخش تولید وضع نامناسبی دارند را می بینید وضعش خراب است. بخش صادرات هم با کاهش حجم مواجه است. خب همه این ها را همه می دانند ولی راهکار چیست ؟ به نظر من گام اول در حل مشکلات بخش آموزش است. امروز کیفیت خروجی دانشگاه های ما بسیار پایین است و این یعنی بزرگترین ضربه به اقتصاد کشور. دانشگاه های ما به دانشجویان روحیه حضور در بازار کار را نمی دهند.. اما الان نیروی کار تحصیل کرده ای لازم داریم که در بازار بین المللی حضور پیدا کند و شروع به رقابت کند این نیروهای تحصیل کرده توانمند هستند که می توانند محصولات با کیفیت بالا را با قیمت تمام شده کمتر تولید کنند پس آموزش ما نقطه ضعف اساسی ماست و بایستی برای این مساله یک راه حل اساسی پیدا کنیم. می توان الگوهای موجود در دنیا را بررسی کرد. باز هم تاکید می کنم که آموزش بسیار مهم است. ما در حوزه آموزش بسیار ضعیف عمل می کنیم و ارتباط بین صنعت و دانشگاه هم در حد صفر است. تا زمانی که ما از منابع علمی و تجربه های بین المللی جدا باشیم و نتوانیم از آن استفاده کنیم موفقیت از ما دور خواهد بود. موضوع بعدی به مساله اهلیت برمی گردد ، ببینید قرار نیست همه کشور صنعتگر بشوند باید این تصور را از مغزمان بیرون بیاوریم، اصلاً به ده هزار واحد صنعتی نیاز نداریم. ما اگر تنها دویست واحد استاندارد و درست در حد و اندازه نستله داشته باشیم که 140 میلیارد دلار گردش مالی دارد، مسائل ما حل می شود. ولی چرا این امر اتفاق نمی افتد؟ چون نحوه برخورد حاکمیت با بخش خصوصی این است که بخش خصوصی نباید از یک سطحی فراتر برود و بزرگ شود.اول باید این فرهنگ در سطح بالای نظام اصلاح شود و که بزرگ شدن و قوی تر شدن بخش خصوصی مانعی برای کشور تلقی نشود. زمانی که یک نفر بزرگ می ‎شود از چند جبهه به آن حمله می شود و آن قدر از همه طرف به او فشار می آوردند که فقط مانند لاک پشت سرش را در لاک خود بکند و حرکت نکند. رشد و بالندگی بایستی به ارزش تبدیل شود و اگر کسی بزرگ شد، بایستی به او بیشتر کمک کنیم. آیا به درختی که خوب میوه می دهد بیشتر رسیدگی می کنید یا به درختی که میوه نمی دهد ؟ هر باغبانی به درختی که میوه خوب می دهد بیشتر رسیدگی می کند حتی از شاخه های آن درخت ها هم برای توسعه دیگر درختان و پیوند زدن استفاده می کنند اما ما در کشور خودمان این را قطع می کنیم. اصلاح این فرهنگ و رویکرد به عهده دولت است. حال ببینیم آیا صرف حل شدن این مسائل یعنی در اولویت قرار گرفتن مساله آموزشی و اصلاح فرهنگ کار و مواجهه با بخش خصوصی، کل مشکلات ما را رفع و رجوع می کند. پاسخ منفی است. چون ما عملاً با مسائل دیگری نیز سروکار داریم . از سال 1387 یک قانون بسیار خوب که در دنیا هم به خوبی اجرا می شود، به نام قانون مالیات بر ارزش افزوده را در کشور اجرا کردیم. غافل از این که با تصویب و اجرای این قانون چه بلایی سر کشور می آید. این قانون را طوری اجرا می کنیم که امروز صنعت ما قیمت تمام شده 42 درصدی تحمل می کند. یعنی 42درصد بر میانگین قیمت تمام شده محصولاتی که تولید می شود اضافه می شود و از مرحله چوب بری تا آن مرحله ای که صندلی در مغازه به فروش می رسد در تمامی کالاها در چند مرحله، مالیات بر ارزش افزوده دریافت می کنیم. این باعث شده با این که در شرایط رکود به سر می بریم اما درآمدهای مالیاتی کشور چند برابر شود.
پس وضعیت بدیت ترتیب است که 85 درصد از اقتصاد کشور دولتی و 15 درصد مابقی در دست بخش خصوصی است که توان حضور در بازار را به طور روزافزونی از دست می دهد. بخش دولتی زمانی که با این مساله مواجه می شود در نهایت هیات مدیره خود را عوض می کند اما بخش خصوصی مجبور است کرکره خود را پایین بکشد و هر روز کوچکتر شود.
قیمت تمام شده محصولات ما اقتصاد ما را نابود کرده است و ما نمی توانیم در رقابت جهانی حضور داشته باشیم میزان صادرات ما 72 میلیارد دلار بود که هم اکنون به 40 میلیارد کاهش یافته است و هر روز هم کمتر می‎شود و هر روز داریم کمتر می شویم پس قیمت تمام شده اثر بسیار مهمی بر اقتصاد و سرمایه گذاری خارجی دارد. من و سایر دوستان شاغل در بخش خصوصی که نمی توانیم کاری برای این مورد صورت دهیم. مسائل این چنینی بایستی در سطح کلان نظام مورد بررسی قرار گیرند اما اکثر مسائلی که بنگاه های خصوصی را تحت تاثیر قرار می دهند، خارج از حیطه کنترل فعالیت بخش خصوصی قرار می گیرند. بنگاه های ما توانسته اند رشد کنند و موفق عمل کرده اند ولی این که امروز و با وجود این مسائل چه اتفاقی برای صنعت کشور خواهد افتاد مبهم و جای سوال است.
ببینید یکی از مسائل مهم بنگاه ها و شرکت های خصوصی مساله تامین مالی است اگر این استان نتواند در آینده نزدیک منابع خود را مدیریت کند به گونه ای که این منابع در اختیارتولید و اقتصاد این استان قرار گیرد. مشکلات وخیم تر خواهد شد. الان ما بانک هایی را می شناسیم که منابع را در این استان جمع می کنند و به استان های دیگر یعنی با یک سومدیریت در سیستم بانکی تمام منابع به هدر می رود و فقط روی کاغذ و عدد رقم می بینیم که پولی وجود دارد باید جلوی این رویه ها را بگیریم و منابع مالی استان باید همین جا خرج شوند، چون متعلق به این استان هستند. برای توسعه استان توسعه نقش اتاق های بازرگانی و ان جی او ها هم بسیار با اهمیت است. بخش خصوصی هم بایستی بتواند هم راستا با این نهادها حرکت کند اما متاسفانه بخش خصوصی درگیر مشکلات خود است. امروز بخش خصوصی نتواند کنسرسیوم های صادراتی ایجاد کند و نتواند جایگاه خود را در بازارهای بین المللی حفظ کند چه بلایی سر صادرات می آید؟ هنوز ما نمی دانیم برای چه کشوری چه کالایی تولید کنیم ؟ خب، یک کارآفرین خرده پا که در آغاز راه است قادر به تشخیص این اولویت نیست. ولی اگر اتاق بازرگانی و ان جی اوها تلاش کنند که زمینه را فراهم کنند و بسترسازی کنند و مشخص نمایند که در چه زمینه ای بایستی سرمایه گذاری صورت بگیرد، راه بسیار هموار خواهدشد.
هیات های خارجی زیادی آمدند و رفتند ولی بخش خصوصی چه استفاده ای از این هیات ها کرد ؟ بخش خصوصی باید نظر بدهد که از چه شرکت هایی برای همکاری و سرمایه گذاری دعوت شود
ولی آیا باید نا امید شد؟ آیا فقط باید حرف از یاس بزنیم ؟ نه، به رغم واقعیت های جاری، ما در شرکت های خودمان موفق عمل می کنیم و همین امسال 43درصد رشد صادرات داریم. بنابرین می توان در همین شرایط بد نیز موفقیت را ساخت اما چگونه؟ باید بنشینیم و با یکدیگر بررسی کنیم نشست ها، جلسات و کمیسیون های مرتبطی باید تشکیل شود. و در کنار تمام این ها، تولیدکننده ها اول بایستی بازار ایران را هدف قرار دهند. اگر من در استان خودم موفق بشوم، حتماً در دنیا هم موفق می شوم اگر در استان خودمان بتوانیم هم گرایی، هم جهت بودن و همفکر بودن را ایجاد کنیم، حتماً می توانیم از بازار کشور سهم بزرگی را نصیب استانمان کنیم. در کنار این تمرین بزرگ، می توانیم در همین کشورهای اطراف خودمان هم موفقیت ایجاد کنیم و بعد می توان به بازارهای بین المللی اندیشید. همین شرایط سخت را باید قبول کرد و مبارزه را ادامه داد. بلاخره دولت و حاکمیت هم در یک جایی متوجه خواهند شد که زمانی که فردی که سرمایه اش را صرف تولید این کشور می کند و کل درآمد خود را صرف اشتغال می کند، بایستی از او حمایت صورت گیرد و نباید مالیات و ارزش افزوده آن را به عنوان اهرم فشار بر روی وی اعمال نمود. باید به او کمک شود و باید این انگیزه ها در بخش خصوصی ایجاد شود تا بخش خصوصی بزرگی در کشور ایجاد گردد و همگان تحمل حضور آن بخش خصوصی بزرگ را داشته باشند. این تحول در دولت فعلاً وجود ندارد ولی ما تلاش داریم که گفتگویی با نمایندگان دولت آغاز شود. تنها راه نجات اقتصاد ایران بزرگ شدن بخش خصوصی است. اگر بخش خصوصی بتواند دولت را هم به کار بکشد، اتفاق بزرگی می افتد برای موفقیت بایستی دولت و بخش خصوصی به یک مفاهمه برسند نه این که هرچه بخش خصوصی می گوید دولت مخالف باشد و بالعکس. باید همگرایی ایجاد شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.