برترین ها پیش ران و پیش بر جامعه

0 ۲۸۰

متن سخنرانی مسعود پزشکیان نائب رئیس اول مجلس شورای اسلامی درهمایش چهارمین دوره طرح معرفی برترین شرکت های منطقه شمال غرب

خداوند در قرآن می فرمایند: خلق الموت والحیاه لیبلوکم أیکم أحسن عملا . در این آیه در حقیقت فلسفه خلقت تبیین می شود بدین ترتیب که زمین و آسمان را خلق کردیم ، انسان زنده می شود و می میرد تا ارزیابی کنیم که چه کسی بهترین است و چه کسی بهترین کار را می تواند انجام دهد. یعنی مساله اصلی برای به امتحان کشیدن و درگیر کردن است تا بهترین های شما را پیدا کنیم. اگر به شعارهای اعتقادی ما هم نگاه بکنیم در همه آنها می گوییم؛ الله اکبر، سبحان ربی العظیم وبالحمده، سبحان ربی ال اعلا و به حمده یعنی بحث های برتریت به طور دائمی قابل مشاهده است. خب این نگاه اگر در درون ما و اعتقاد ما هماهنگ شود، باید چیزی از درون آن بیرون بیاید. نه آن چیزی که الان هستیم، نه اینکه رضایت بدهیم به آنچه که هستیم و به روندی که در آن قرار گرفته ایم. من این را بارها گفته ام. البته قبل از اینکه وارد این بحث بشوم باید بگویم که بنده به شدت معتقدم که اظهار نظر در امور تخصصی، صرفاً بایستی بر عهده متخصصان باشد و افراد غیرمتخصص نباید در ارتباط با همه چیز اظهار نظر کنند، رهنمود ارائه نمایند و هدایت کنند. بحث رتبه بندی شرکت ها، کار کارشناسی عمیقی دارد و باید به کارشناسانی که در این راه زحمت می کشند اعتماد کرد، احترام گذاشت و حرف هاشان را گوش داد. همچنین بایستی کمک کرد که این روند، در مسیر درست خود قرار گیرد.
زمانی که من تازه رئیس دانشگاه شده بودم و می خواستم بدانم که بایستی چکار کنم. کتابی می خواندم در رابطه با بحث های مدیریت. در کتاب آمده بود که در آمریکا، سنت انتخاب برترین ها همواره جاری و ساری بوده است. الان هم که نشسته بودم و جلسه را دیدم، دلم گرفت. چون وقتی هرساله برترین ها را در حوزه بهداشت و درمان در آمریکا انتخاب می کنند، رئیس جمهور آمریکا در آن جلسه حاضر می شود. یعنی برترین در حضور رئیس جمور آمریکا انتخاب می شود و مسیر به گونه ای طراحی می گردد که شرکت های مرتبط با حوزه بهداشت بتوانند بازار دنیا را به دست بگیرند. اما وقتی ما می خواهیم برترین را در کشورمان انتخاب کنیم، آن حال و هوایی را که برای نشان ارج و جایگاه برترین ها لازم است را نداریم و احساس نمی شود. امیدوارم مسئولین کشور ما، استان ما نسبت به این مساله با دقت و توجه خاصی عنایت داشته باشند. هم اکنون بایستی تعداد پرشماری از مسئولین رده بالا در این مراسم حضور می داشتند، اما نیستند. برای من این عدم حضور جای سوال است. نمی دانم مشکل از کجاست؟ الان اینجا باید پر می شد از مسئولین و با افتخار از برترین ها قدردانی می شد.
پیش ران و پیش بر جامعه، برترین های ما هستند و این برترین ها باید در رسانه های فراگیر کشور، در شهر، در جامعه با قدرت خود و عملکرد خود را به نمایش بگذارند. نه اینکه مراسم ارج و نهی از آنها کمرنگ و بی رمق باشد و صرفاٌ یک عده خاصی بیایند و جایزه بگیرند. باید تمام مسئولین، اعم از مسئولین فرهنگی، مذهبی، سیاسی، نظامی، قضایی و همه باید اینجا حضور می داشتند و از برترین ها قدردانی می کردند. این عدم حضور، خود نماد مشکل ماست.
در انتخاب برترین ها در آمریکا یک خبرنگار از یکی از این برترین ها سوال می کند که چطور شد تو برترین قرن شدی؟ وی پاسخ داد: من هروقت می خواستم وارد میدان شوم و شروع به مبارزه کنم. برای خودم یک هدفی را مشخص می کردم؛ هدف برترین شدن. و وقتی که از آن مسابقه و از آن بازار بیرون می آمدم، نمی توانستم از نمره صدی که برای خودم در نظر گرفته بودم به خودم نمره ای بیش از هفتاد یا شصت بدهم و اساساً هیچ وقت نتوانستم، بیشتر از هفتاد به خودم نمره بدهم. کسی که برترین قرن شده است وقتی می خواهد خودش را ارزیابی کند، هیچ وقت خود را در حد نمره صد یا نود ارزیابی نمی کرد. در نتیجه برای بهتر شدن تلاش مضاعف تری می نمود، بدین ترتیب چنین افرادی باور دارند که هنوز و همواره جا دارد، بهتر از این باشند و برتر از این باشند و در نتیجه برای بار بعد، وقتی وارد میدان می شوند تلاش بیشتری، معطوف فعالیت خود می نمایند. همیشه باید تلاش کرد و سختی را به جان خرید تا به هدف رسید. ولی وقتی به هدف رسیدی، دوباره وارد میدان شو و دوباره سختی ها را تحمل کن تا در این مبارزه عقب نمانی.
من در دوره ای که به آمریکا رفته بودم برای آشنایی بیشتر با مسائل مدیریتی، سراغ کتابی در زمینه مدیریت رفتم که نویسنده آن از بهترین اساتید مدیریت دانشگاه ام آی تی بود. نکته جالب این بود که اگر نمی دانستم که کتاب پیش رو را یک آمریکایی نوشته است. فکر می‎کردم، کتاب یک پیغمبر، یک امام و یک مصلح است. چرا که نویسنده می گفت، وقتی می خواهی یک بنگاه کسب وکار دایر کنی، باید با مشتری صادق باشی و سرش کلاه نگذاری. سخن کتاب طوری بود که مشابه سخن پیامبران می نمود زمانی که با مردم حرف می زدند.
همچنین در ارتباط با بحث دیگری در زمینه بازار و نوع نگاه به آن از چهار نگاه مرتبط با PRODUCT, PRODUCTION, PROMOTION, CUSTOMER SATISFACTION. یعنی چهار نوع نگاه به تولید صحبت می کند.
منظور از PRODUCT همان محصول است. تویوتا، بنز و یا هر کدام از این برندهاست. به طور مثال وقتی بنز تولید می شود، مشتری خودش را دارد. مشتری بنز، مشتری بنز است. این نگاه یعنی تولیدکننده محصول و برند خود را به همان کیفیت حفظ می کند و مشتری های مخصوص هم برای خرید محصول مذکور حی و حاضرند.
PRODUCTION یا MASS PRODUCTION که به معنی تولید انبوه است. در این فرایند صرفه جویی ناشی از مقیاس تولید منجر به کاهش قیمت می شود و تولیدکننده می تواند در بازار حضور داشته باشد.
PROMOTION هم مصداق شعار معروف یکی بخر، سه تا ببر است. یا تبلیغ خرید همراه با جایزه. که امروز در رسانه ها نمود فراوان دارند. این روش بازار را به خرید محصولی که تولید می گردد، ترغیب می کند.

چنانچه ارتباط قلبی و اعتقاد و باور واقعی نسبت به الزامات حضور در بازار داشته باشید، مشتری مال شماست. در سیاست، در بهداشت ودرمان، در صنعت و در اقتصاد هم این مساله صادق است. باید هوای مشتری و مردم را داشت. باید تلاش کرد که آنها را راضی کرد.

اما CUSTOMER SATISFACTION که به معنای رضایت مشتری است، مفهوم جداگانه ای است و آن روزها، تمامی دعواها بر سر این مضمون بود. من خودم معتقد به این هستم که باید مشتری از محصول ما راضی شود و ما باید کاری کنیم که رضایت کسی که خدمتمان را برایش عرضه می کنیم و می فروشیم، حاصل گردد. ماندگاری ما به خاطر مشتری است. متاسفانه من یادم است در اوایل فروپاشی شوروی، آذربایجان و کشورهای منطقه به شدت علاقمند بودند جنس ما را بخرند و ما در بازار آن ها حضور داشتیم اما ما جنس های بنجل و هرچه موجود بود را به بازار آنها فرستادیم چون فقط دنبال سود بودیم. من به خوبی به یاد دارم، در دوره ای که وزیر بهداشت بودم، در یکی از هتل ها، پایه صندلی را بلند کردم اما گارسن سریع آمد و گفت صبر کن، این الان می شکند. گفتم خب، صندلی است چرا می شکند؟ گفت نه این را ایرانی ها درست کردند و می شکند. یعنی برند ما را، جنس ما را، محصول ما را اینگونه می شناختند. نتیجه این شد که بازار را از دست دادیم. اگرچه سود کلانی به دست آوردیم، ولی ماندگار نشدیم و مجبور به خروج از بازار شدیم. الان بازار آذربایجان و عراق بیشتر در دست کیست؟ ارتباط و همخوانی بیشتر با چه کشوری بود و اما نتیجه چه شد؟ ما حق نداریم به مشتری خیانت کنیم و جنسی به مشتری بدهیم که غل و غشی در آن است. اگر این کار را انجام ندهیم، ماندگاریم، اگر هوای مشتری را داشته باشیم ماندگاریم. در حاکمیت هم همین امر مصداق دارد. با مردم هم باید به اینگونه باشیم. ما حق نداریم با مردم ناعادلانه برخورد کنیم. مردم باید بدانند ما با تمام وجود به فکر آنها هستیم. حال اگر به تمامی هم، نتوانستیم، هر تلاشی برای اینکه شما راضی باشید، خواهیم کرد. اما نبایستی فراموش کرد که قصد ما، هدف ما و فلسفه وجودی ما این است که خدمت گذار شما باشیم. اگر مشتری این را بفهمد، اگر این را جامعه، مسئولین و همه کسانی که در این محیط هستند، بدانند که ما با تمام وجود یعنی واقعاً به دنبال این هستیم که جواب مردم را بدهیم، مردم به طرف ما خواهند آمد.
در یکی از این شرکت ها به مشتری می گفت تو بیا از من جنس نخر من فقط به تو مشاوره بدهم و بعد وقتی با مشاور روبه رو میشد، چون برخورد، رابطه و صداقت را می دید از همان جنس می خرید و جای دیگری نمی رفت چون آن نوع رابطه و اطلاعات برای مشتری اهمیت بیشتری داشت.
چنانچه ارتباط قلبی و اعتقاد و باور واقعی نسبت به الزامات حضور در بازار داشته باشید، مشتری مال شماست. در سیاست، در بهداشت ودرمان، در صنعت و در اقتصاد هم این مساله صادق است. باید هوای مشتری و مردم را داشت. باید تلاش کرد که آن ها را راضی کرد.
این معضلی که ما با آن دست به گریبان هستیم. اگر می خواهیم بمانیم، اگر می خواهیم حکومت کنیم، اگر می خواهیم بازار را به دست بگیریم، اگر می خواهیم دل ها را به دست بیاوریم، باید تلاش کنیم که هوای دل ها را داشته باشیم. در چنین حالتی در بازار خواهیم ماند و این به نظر من نگاه مهمی است و جهت گیری های صنعتگران و تجار بایستی در این راستا باشد. خلاقیت را در جهت رضا و خواست مردم به کار گیریم.
حضرت علی می فرماید: ولایکونن المحسن والمسی ء عندک بمنزله سواء فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لاهل الاسائه علی الاسائه و الزم کلا منهم ما الزم نفسه ، و بعد بحث می کند نبایستی در نزد تو خوب و بد یکسان باشد. اگر چنین کنی، آن هایی که خوب هستند به تدریج پراکنده می شوند و آن‎هایی که بد و خلافکار هستند، جری و گستاختر می شوند. سعی کن رضایت مردم را به دست بیاوری. دلیلِ خوبی، دلیلِ ماندگاری، دلیلِ صالح بودنِ یک جامعه، یک حکومت و یک مدیر همین است. اگر مردم بگویند این ها خوب هستند، یعنی خوبند. اگر مردم بگویند جنسی خوب است، یعنی خوب است. دلیلِ خوبی، نگاه مردم به آن محصول و آن جامعه است.
تمام تلاش خود را بکنید تا رضایت مردم را به دست بیاورید. دلیل ماندگاری شما رضایت مردم است. انشالله این مجمع بار دیگر اگر بخواهد برگزار شود با شور و شوق بیشتر و با عظم و اراده بیشتر مدیران ارشد جامعه و مملکت و نهایتاً با قدردانی واقعی از کسانی که پیشتاز و پیشرو هستند و افتخار یک جامعه بوده اند، برگزار گردد. گسترش فرهنگی این امر بر عهده رسانه های فراگیر در مملکت و منطقه ماست. خیلی باید به این مساله اهمیت بدهیم و قدر بدانیم و به پیشتازان خود احترام بگذاریم. پیشتازان ما نیز بایستی به جامعه و مشتری ها احترام بگذارند.
به طور حتم، برگزاری مراسم این چنینی و تقدیر و تشکر از پیشتازان صنعت باعث توسعه و رونق اقتصاد، صنعت و جامعه می گردد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.