وظیفه خطیر آموزش پرورش این است که استعدادها را پرورش دهد

0 ۶۲۵
گفت و گوی اختصاصی کارایی با عثمان رفاعی، مدیر مدرسه در شهر بانه

کارایی :به عنوان اولین سوال فکر می‎کنید آیا انسان و قابلیت های انسانی که وی را از سایر مخلوقات جدا می کند در متن آموزش های نظام آموزشی ما مورد توجه قرار می گیرید؟ به طور مثال آیا خلاقیتی که منحصر به فرد انسان هاست، جایگاهی در این نظام آموزشی دارد؟
رفاعی : می توان گفت که وجود دارد اما نه به آن صورتی که کافی باشد و پاسخگوی وضعیت آموزشی که شایسته جامعه ما باشد،. بحث های آموزشی مسائلی هستند که اگر با بحرانی مواجه شوند، نتایج هولناکی در پی دارد. آموزش و پرورش با روح و ذات انسان ها سروکار دارد و اگر قرار باشد برنامه ریزی و آینده نگری در آن وجود نداشته باشد، مشکلات و معضلات خطرناکی دامنگیر جامعه می شود و این معضل فقط مشکل آموزش پرورش و یا معلمان نیست، بلکه مشکل کل جامعه است .

کارایی :آیا این انتقاد را وارد می دانید که در مدارس ما و سیستم آموزش و پرورش ما به جای آموزش فکر کردن و اندیشیدن، یک سری اطلاعات برای حفظ کردن به بچه ها داده می شود؟
رفاعی : دقیقاً یکی از ایراداتی که به سیستم آموزشی ما وارد است، همین است. ذهن بچه های ما بیشتر با تعاریف و توصیفات آکنده می شود. بدون اینکه به حالت مفهومی چیزی از این محفوظات عایدشان شود. دانش آموز اگر بتواند جواب سوال را بدهد، به عنوان یک دانش آموز خوب قلمداد می‎شود. منتها چون مبنا، محفوظات است، این آموزه ها در زندگی روزمره و در عمل کاربردی برای دانش آموزان ندارد. بسیاری ازفارغ التحصیلان ما لیسانس می گیرند، اما نمی توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و در رابطه با رشته ای که درس خوانده اند کار کنند و فرد موثری باشند. بسیاری از فارغ التحصیلان ما نمی توانند آن انتظاری را که جامعه از آن ها دارد را برآورده کنند. ریشه این مسائل به همان نظام آموزشی مبتنی بر محفوظات باز می گردد. و اینکه ظرفیت تعمیق در مسائل را به دانش آموزان یاد نداده ایم.

کارایی : آیا براساس این گفته ها می توان نتیجه گرفت که سیستم، مقصر اصلی شرایط به وجود آمده است؟
رفاعی : ببینید بحث سیستم نیست. انجام دادن کار آموزشی تنها مربوط به سیستم آموزش و پرورش نیست. جامعه موثر است، خانواده موثر است. علاقمندی خود شخص نیز موثر است. سیستم ها برون داد و درون داد دارند و سیستم آموزشی در مبحث درون داد هم مشکل دارد. کارهای زیربنایی و زیرساختی برای آموزش و پرورش، صورت نگرفته است. مثلاً چند سال قبل در دوران دولت آقای احمدی نژاد، سیستم آموزش پرورش ما به سیستم شش، سه، سه تغییر کرد. این کار بسیار باعجله صورت گرفت، بدون اینکه کارهای زیربنایی که اساس یک آموزش واقعی و چنین تغییری است، انجام گیرد. صرفاً در سطح تئوری تدوین شد و بعد به مرحله اجرا رسید. بدون نظرسنجی از معلمان و دست اندرکاران مناطق مختلف چنین کاری را انجام دادند. اما چون کشور ما تکثر قومیتی دارد و هر کدام از اقوام، منطقه خاص جغرافیایی را دارند، و می طلبد که نسبت به تغییرات سیستم آموزشی و پرورشی از دست اندرکاران شاغل در این مناطق نظرخواهی کنیم. می بینیم که الان پنج، شش سال است که کلاس ششم به آموزش ابتدایی اضافه شده است اما هنوز هم کمبود معلم و کمبود مواد آموزشی داریم. مواد آموزشی به معنی منابع فیزیکی کلاس هاست. به جرات میتوانم بگویم ٩۵ درصد از مدارس ما در مقطع ابتدایی پنج کلاسه بودند. با افزوده شدن ناگهانی یک کلاس، مدیر مدرسه و عوامل اجرایی سردرگم می شوند، چون نه فضای فیزیکی دارد و نه فرایند هوشمندسازی صورت گرفته است. به عنوان مثال در این مقطع درس فناوری وجود دارد که زیرساختی برایش ایجاد نشده است، خصوصاً در مدارس روستایی. اینجاست که معضل به وجود می آید. همچنین امسال در مقطع متوسطه دوم، بیشترین مشکلی که برای خانواده ها و دانش آموزان مقطع متوسطه دوم پیش آمد، بحث هدایت تحصیلی بود. بدین ترتیب که به عنوان مثال در یک مدرسه اصرار کردند که در رشته تجربی فقط باید ٣٠ دانش آموز ثبت نام شود، در حالی که ٩٠ نفر دانش آموز متقاضی خواندن رشته تجربی بودند و همگی معدل بالایی داشتند و علاقمند به رشته تجربی. بالاجبار می گویند، بایستی رشته دیگر را انتخاب کنید چون ما جا نداریم و ظرفیت ما تکمیل شده است. این اصلاً خوشایند نیست، مخصوصاً از منظر استعدادها و توان و تلاش دانش آموز. این است که دانش آموز فردا ناتوان می شود و زندگی این فرد دگرگون می‎شود. وظیفه خطیر آموزش پرورش این است که استعدادها را پرورش دهد. منِ نوعی به هنر و یا به موسیقی علاقمند هستم پس باید در این زمینه درس بخوانم تا پویا باشم و یا در آینده موفق شوم. وقتی که این رشته مورد علاقه من است دیگر نمی توانم پزشکی یا مهندسی بخوانم و اگر هم بخوانم هیچ وقت هم پزشک موفقی نخواهم بود.

کارایی : در رابطه با این مساله آیا اعتراضی صورت گرفت؟
رفاعی : اعتراض های پراکنده حاصلی در پی ندارد. چون این امر، مصداق و ماحصل یک برنامه ریزی کلان در کشور است. یکی از ایرادات بزرگی که در کشور ما به سیستم آموزشی وارد است، تمرکز گرایی است. کسی که مولف کتاب است و یا برنامه ریز آموزشی است و محل اشتغال وی وزارتخانه است، از یک بچه روستایی کوخ نشین لب مرز که تا به حال شاید رنگ تلوزیون را هم ندیده است، خبر ندارد. یکی از بدترین مشکلاتی که در مناطق غیرمرکزنشین وجود دارد، بحث دوزبانه بودن دانش آموزان است. دانش آموز کلاس اول ابتدایی ما یک کلمه فارسی بلد نیست. کرد است، ترک است، بلوچ است و یا لر. این دانش آموز وقتی وارد کلاس اول می شود، به ناگاه باید چندین کتاب فارسی را فرا بگیرد و آموزش ببینید. این آموزش اثرگذار نیست، این دانش آموز چگونه می تواند استفهام کند و به صورت عمیق، مطالب را یاد بگیرد؟ این از مشکلات بزرگ ماست که مبحث عدالت آموزشی را به صورت مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد. در نهایت تصمیمی که گرفته شد این بود که ۶٠ ساعت کلاس پیش دبستانی برای قبل از اول دبستان برگزار شود. و این برای دانش آموز کرد زبان، ترک زبان نمی تواند آمادگی لازم را ایجاد کند آن هم برای روستا یا مدرسه ای که کمتر ار ١٠ نفر دانش آموز داشته باشد این ۶٠ ساعت هم در نظر گرفته نمی شود. مساله زبان مساله بسیار مهم و بزرگی است که اصلاً به آن توجه نمی شود . ما دانش آموز کلاس ششم داریم که در کلاس متوجه سوالی که به فارسی پرسیده می شود، نمی شود و جواب را یک جور دیگر می دهد. همان سوال را کردی می پرسیم، خیلی عالی جواب می دهد, یعنی عمق مطلب را به فارسی نفهمیده است. خب همین مشکل در کنکور هم برای این دانش آموز وجود دارد.

از لحاظ تاریخی زیستن در یک جامعه عادلانه همواره یکی از آرمان های هر انسانی بوده است . بی توجهی های بسیاری به عدالت آموزشی در مناطق جغرافیایی خاصی در کشور ما شده است.. در نظر بگیرید دانش آموزی که در منطقه صفر مرزی در منطقه کردستان و آذربایجان شرقی دارد زندگی می کند، واقعاً هم به لحاظ مالی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانی با دانش آموزی که در اصفهان یا تهران زندگی می کند تفاوت بسیاری دارد. این دو دانش آموز را نمی توان باهم مقایسه کرد، اما یک منبع درسی به هر دو داده می شود

کارایی : در خصوص استانی مثل کردستان دو موضوع به ذهن متبادر می شود، یکی همین مساله زبان و دیگری مساله بعدی مساله محرومیت است. شما فکر می کنید محرومیت و برخوردار نبودن از امکاناتی که دانش آموزان دیگر در شهرهای بزرگ از آن برخوردارند، چقدر می تواند به مقوله عدالت آموزشی آسیب وارد کند؟
رفاعی : از لحاظ تاریخی زیستن در یک جامعه عادلانه همواره یکی از آرمان های هر انسانی بوده است . بی توجهی های بسیاری به عدالت آموزشی در مناطق جغرافیایی خاصی در کشور ما شده است.. در نظر بگیرید دانش آموزی که در منطقه صفر مرزی در منطقه کردستان و آذربایجان شرقی دارد زندگی می کند، واقعاً هم به لحاظ مالی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانی با دانش آموزی که در اصفهان یا تهران زندگی می کند تفاوت بسیاری دارد. این دو دانش آموز را نمی توان باهم مقایسه کرد، اما یک منبع درسی به هر دو داده می شود. در شهر ما اخیراً مدارس بیشتر مدارس غیرانتفاعی زیادی تاسیس شده و یا وجود مدارس خاص مانند شاهد و هیات امنایی که بچه ها را طبقه بندی می کنند و دانش آموز پولدار با بهترین امکانات، کلاس، مواد آموزشی و بهترین معلم، آموزش پیدا می کند از آن طرف هم کسی که این پول را ندارد، نمی تواند از این امکانات تاثیرگذار استفاده کند. یک شکاف بزرگ به واسطه این امر در جامعه به وجود می آید. دانش آموزان فراوانی در روستا هستند که اگر بتوانیم استعدادهایشان را پرورش دهیم، نابغه هستند ولی چون خانواده بضاعت مالی کافی ندارد، امکانات در روستا وجود ندارد. و برای رفتن به مدرسه باید به شهر مرکز مهاجرت کند، خانه اجاره کند که یک سری مشکلات عاطفی برایش در پی خواهد داشت، قید تحصیل را می زند، این ها با روح عدالت آموزشی در تعارض است.
بزرگترین معضل سیستم آموزشی ما کمبود بودجه است. به نظر من یک معلم در رشته خاص خودش حداقل در یک سال تحصیلی باید چهل ساعت در کلاس های ضمن خدمت حضور داشته باشد. در شهرستان ما، آنگونه که من پرس وجو کرده ام، این آمار چهار ساعت بوده است. مسائل هر روز عوض می شوند و تکنولوژی رو به پیشرفت مداوم است پس معلم ها باید علوم خود را به روز کنند تا بتوانند مسائل مربوطه را به دانش آموز هم تفهیم نمایند.
معضل دیگری که داریم، معضل فضای آموزشی است، در سال ٩۴، در شهر بانه حدود ٢٧ هزار نفر دانش آموز از کلاس اول ابتدایی تا پایان متوسطه دوم در کل رشته ها دانش آموز داریم. تعداد فضاهای آموزشی ما در روستا و شهر ٢۵٣ باب و ٨۴٧ است. سرانه فضا برای هر دانش آموز تقریباً ٢.٧ متر مربع می شود در حالی که سرانه کل استان ۴.٢٨ متر مربع است و سرانه کل کشوری ما ۴.٩ متر مربع. اگر اشتباه نکنم سرانه استاندارد جهانی برابر با ۵.٢ متر مربع برای هر دانش آموز است. الان کمبود فضا داریم، فرض کنید ۴٠ نفر دانش آموز در یک فضای ١۵ متری مشغول تحصیل هستند در حالی که سیستم آموزشی، به روز در دنیا گروهی و مشارکتی است. اما با چنین اوضاعی نه معلم و نه دانش آموز فضای حرکت راحت در کلاس ندارند. همچنین امکانات تفریحی و ورزشی در مدارس هم با کمبود ها و مشکلات زیادی مواجه است..

کارایی : پس شما یکی از عواملی که عدالت آموزشی را مخدوش می کند، در تمرکزگرایی می دانید؟
رفاعی : دقیقاً ، متاسفانه در کشور ما وقتی به بحث مسائل آموزش و پرورش می رسیم، با وجود اینکه دولت مردان به اینکه آموزش و پرورش یکی از مهمترین زیرساخت های توسعه است، علم کافی و وافی دارند و اینکه اگر آموزش و پرورش به فرایندی پویا و تبدیل به دغدغه اصلی شود، قطعاً در آینده مشکلات و بزهکاری هایی که به آن دچار شده ایم خیلی کم خواهند شد، اما بازهم در این زمینه کم کاریهای جدی وجود دارد. به ازای بازگشایی هر مدرسه ای باید دریک زندان بسته شود. به گفته یکی از وزرای این وزارتخانه، ٩٩٪ از بودجه آموزش پرورش صرف هزینه های پرسنلی می شود، به نظر شما با این کمبود امکانات چه انتظاری می توان داشت؟ البته راهکار خیلی زیاد است و در صورت داشتن درایت می توان برخی مسائل را حل کرد. اخیراً نهادهای خیریه و ان جی او ها، وارد گود شده اند و کمک می کنند اما هنوز مشکلات فراوانی وجود دارد..

کارایی : با وجود تمام این تفاسیر و محدودیت ها و معضلات، جایگاه معلمان را در این سیستم چگونه می بینید؟
رفاعی : معلمین ما واقعاً دلسوز هستند، من خودم دیروز تا ساعت ٢ در مدرسه بودم و بدون چشم داشت مادی مشغول کار مدرسه بودم.و این عشقی است که ما به بچه ها داریم چون من شغل معلمی را انتخاب کرده ام، عقیده دارم بایستی معلم واقعی باشم نه اینکه فقط ساعت کاری ام را پر کنم. معلمین ما هم مشکلات دارند، زن و بچه دارند و با این حقوق اندک معلمی زندگی کردن خیلی سخت است. چند سال است اول سال در جلسه مدرسه به معلمین گفته می شود که چقدر می توانند از حقوق خودشان به مدرسه کمک کنند و جالب است که معلمان با دل و جان پذیرا هستند. البته شاید این فداکاری عام و همه گیر نباشد و معلمین ما به دوشغله گی و یا سه شغله گی روی آورده باشند چون حقوق معلمی کفاف زندگی آنان را نمی کند این البته در نهایت به دانش آموزان و سیستم آموزشی ضرر می رساند.
من به عنوان یک معلم عزتم را می خواهم و این عزت با وضعیت اسفناک حقوق و چند شغله شدن معلمان به شدت زیر سوال رفته است

کارایی : سوال دیگری که دارم در رابطه با تحصیل دختران است اینکه آیا در منطقه شما خانواده ها بین پسرها و دخترها برای درس خواندن فرقی قائل هستند یا نه ؟
رفاعی : به سوال خیلی خوبی اشاره کردید. در منطقه ما الان در سطح ابتدایی هیچ فرقی بین دختر و پسر نیست. قبل ها فرق بسیار بود، ولی الان حداقل در مقطع ابتدایی چنین چیزی وجود ندارد. ولی در سال های دهه ٧٠ این مورد بیشتر دیده می ‍شد، اما معضلی که وجود دارد، معضل پوشش تحصیلی است. مدرسه ای در روستا شش نفر دانش آموز پایه ششم دارد، سه دختر سه پسر، سال آینده این سه پسر در مقطع متوسطه اول ثبت نام کرده اند ولی این سه دختر از ادامه تحصیل بازماندند، نه اینکه نخواهند، بلکه به دلیل کمبود امکانات، چون در آن روستا چنین مقطعی برای دختران وجود ندارد. خانواده هم تنها کاری که می تواند انجام دهد، این است که فرزندان خود را در مدارس شبانه روزی ثبت نام کند. اما متاسفانه چندین سال است که مدارس شبانه روزی ها تقلیل یافته اند. به طوری که در کل شهرستان ما یک مدرسه شبانه روزی با ۶٠ نفر دانش آموز وجود دارد، ما حداقل ١٠٠٠ دانش آموز دختر داریم که از تحصیل جا مانده اند، فقط به خاطر نبود مدرسه و امکانات آموزشی در مقطع متوسطه اول و دوم در منطقه. این است که پوشش تحصیلی برای ما و در منطقه ما برای دختران اسفناک است. اتفاقاً پارسال از طرف مدیریت آموزش و پرورش بانه یک همایش فقط برای اولیای کلاس ششم دختر روستایی در همان تنها مدرسه شبانه روزی برگزار شد تا والدین را تشویق و ترغیب کنند که دخترانشان را به مدارس بفرستند ولی متاسفانه این موارد به تنهایی جوابگو نیست.
الان کمبود نیرو داریم به طوری که تراکم دانش آموزی ما ١ به ٢٣ است .من امسال در همین مدرسه محل خدمت من برای یک معلم، ٣٨ نفر دانش آموز کلاس اول ثبت نام کرده ام در واقع این ٣٨ نفر باید در دو کلاس قرار می گرفتند. این به معنی کمبود نیرو است. همچنین به دلیل اینکه تعدادی از روستاهای اینجا کوچک است و تنها ۴ الی ۶ نفر دانش آموز دارند نمی شود به دلیل کم بودن این دانش آموزان را از تحصیل محروم کرد. کاری که آموزش پرورش می‎کند این است که یک معلم را برای دو روستا در نظر می گیرد و این یک معلم سه روز اول هفته به یک روستا و سه روز بعدی را به روستای دیگر می رود. (معلم سیار ) این دانش آموزان که حق دارند در طول هفته ٢۴ ساعت از حضور معلم بهره مند شود در عمل ١٢ ساعت از آموزش بهره می گیرند. این دانش آموزان چه گناهی کرده‎اند که در یک روستای کوچک متولد شده اند و زندگی می کنند؟ طبیعتاً این معلم هم نمی تواند با این ساعات کم به وظیفه آموزشی خود به نحو احسن عمل کند .
مسئله دیگری که باز با آن مواجهیم و می توان گفت به نوعی بزرگترین معضل را در سیستم آموزشی بوجود آورده عدم تخصص معلمین تازه کار است. چند سالیست که وزارت آموزش و پرورش مراکز تربیت معلم و تربیت دبیر را تعطیل نموده و تنها استخدامی که در سال های گذشته داشتیم آموزشیاران نهضت سوادآموزی وتعدادی مربیان پیش دبستانی بوده که آنها هم علاوه بر غیر مرتبط بودن مدرک تحصیلیشان با آموزگاری، دوره ی آنچنانی برای کلاسداری و مسائل روان شناسی ندیده اند. علاوه بر این بیشتر خانم هستند و غیر بومی که از روز اول استخدام به فکر گرفتن انتقالی به شهر و دیار خودشان هستند. این ها و بسیاری مسایل دیگر با روح عدالت آموزشی منافات دارند.
البته جدای از این ها باید بگویم که ما خیلی چیزهای خوب هم داریم، مثلاً تغییرات بسیار مثبتی نسبت به سال های قبل صورت گرفته است. امیدواریم اهمیت آموزش و مسائل مربوط به آن روز به روز بیشتر درک شود تا در آینده مضلات کشور کاهش یابد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.