چراغ ها را من خاموش میکنم

0 ۴۵۲

نگین نجار ازلی: معمار ، پژوهشگر معماری


«در کل یک مکان ، داراى یک خصلت یا جو است و از این رو یک پدیدار کیفى و کلى است که نمى توانیم آن را به هیچ یک از خصوصیاتش فروبکاهیم. تجربه روزانه نشانگر آن است که کنش هاى متفاوت، نیازمند محیط هاى متفاوتى هستند تا به گونه اى اقناع کننده در آن واقع شوند…» نوربرگ- شولتز

هدف هرگونه ارتباطی ایجاد «واکنش» نزد فهمنده پیغام است؛ حُکم میتواند عقل فهمنده یا احساس او را آماج خویش قرار دهد و در نتیجه، تمایزهای عینی – ذهنی و شناختی- احساسی در مقابل هم قرار میگیرند. اگر معماری را رمزگانی بدانیم که نشانه های آن برپایه این تمایزها شکل گرفته و فرم یافته است، هدف معماری سازمان بندی «کنش» به طور عام خواهد بود. در این مقام، هدف غایی رمزگان‎های اجتماعی و زیباشناختی جلب مشارکت فهمنده بوده، هنر و معماری پیام‎ها و یا موضوعاتی را می‎آفرینند که به مثابه موضوع و ورای نشانه‎های بی‎واسطه‎ای که متضمن آن موضوع هستند، دلالت‎های خاص خود را داشته، به دستگاه نشانه ای خاص خود متعلق: مانند سبک پردازی، نمادپردازی، دال گردانی و الخ. گرایش صرف به «فرم» فی نفسه، یکی از این پیام ها است که در دوران متاخر در آثار برخی از معماران به وضوح شاهد آن هستیم. هرچند در این میان برخی نیز معتقدند تاویل افراطی از «فرم» [که خود معیاری شده است]، گاهی با نشانه هایی آمیخته به جنون و شیفتگی مفرط، سیمای شهر ها را جراحی و سلاخی میکنند و ما را از گذشته جدا میسازد. از اینجاست که قرن بیستم را قرن جنون و وسوسه «فرم» های تازه می دانند.
باید گفت بناها نوعا یکی از ماندگارترین و از نظر اقتصادی گران قیمت‎ترین محصولات تمدن ها به شمار می آیند؛ در گذشته، حداکثر توان انسانی و سرمایه اقتصادی ، صرف ساخت بناهایی عظیم برای رقابت و ماندگاری شده، درطی تمدن هایی نظیر ایران و مصر قدیم و امپراتوری روم، ابرسازه هایی منجر به شهرت رسیدن و در معنایی فناناپذیری شده است. حاکمان گذشته به صرف هزینه هایی هنگفت دست زده اند و حتی سیاق زندگی خود و جامعه را در سازه های انسان ساخت منعکس ساخته اند. به نظر می رسد معماران قرون و ادوار گذشته، همواره بناها را آن طور که از آن ها انتظار می رفت، به خوبی به مرحله ظهور رسانده اند و یا با توجه به آثار باقی مانده، اینطور به نظر می رسد.
سوال این است که [ آنچنانکه بعضی بر آن اصرار می‎ورزند ] آیا به راستی گسستی تاریخی در معماری روند معماری ایران وجود دارد یا خیر؟ شاید بهتر باشد این سوال را اینگونه مطرح کرد: «آیا آنچه که می خواهیم معماری ملی معاصر ایران بنامیم، از طریق رویکرد افراطی و تقلیدی به گذشته حاصل خواهد شد؟ جایگاه حال و آینده در این هویت سازی

کجاست؟». هر چند پاسخ به این سوال بسیار پیچیده می نماید اما موضوع بدیهی این است که نه نگاه معمارانه غیر اصیل و دست دوم در بازسازی سخیف گذشته و نه گرته برداری های ناشیانه و بعضا کودکانه از روشهای جهانی [که هر چند در محل خود موفق بوده اند ولی نسخه پیچیده شده برای شرایط ما نیستند] و در کل تک بعدی نگری و عدم تسلط بر توابع فرهنگی، چاره راه حوزه ساخت و ساز در زاد بوم ایران نیست…. هنر در جلوه های گوناگونش، در هر دوره، به شیوه ای خاص به «انسان» و «حضور او در جهان» نگریسته است،. اما [به اعتقاد بسیاری] عمیق ترین و فراگیرترین نگاه به انسان را به «معماری» واگذار کرده است؛ درواقع، این ویژگی به معماری این امکان را داده است تا مناسب ترین عرصه برای درک موجودیت و هویت انسان باشد. از این جهت با در نظر گرفتن ظرفیتهای معماری، نه فقط به عنوان رویکردی ساخت و سازی، بلکه به عنوان پدیده ای فرهنگی [که در دیالکتیک مدام با عناصر متغیر فرهنگی است]، می تواند هویت و پویایی و یا رخوت و بی معنایی را در اجتماع سبب شود.
هویت در اصل واژه ای است عربی که از «هو» به معنای کیستی و «یت» به مفهوم اتحاد با ذات خویش و یا یکی بودن موصوف با صفات اصلی و جوهری مورد نظر تشکیل شده است. هویت مبتنی بر هستی و وجود، مجموعه ای از خصایل ممیز است. یعنی آنچه که فرد به واسطه آن ها خود را عضوی از جامعه شناخته و حس میکند. هنگامی که از این واژه به عنوان مقوله ای اجتماعی یاد میشود؛ به طور قطع شامل ویژگی های جمعی از قبیل احساس همبستگی، احساس تعلق به یک جامعه است. باید گفت همین احساس همبستگی است که موجب همراهی و همدلی و پیوستگی اعضای یک جامعه به یکدیگر میشود. تو گویی دانه های تسبیحی که به موجب رشته نازک مابینشان، در کنار یکدیگر ایستاده اند. که اگر آن رشته و نخ نبود تسبیحی نیز در میان نبود.

به نظر میرسد قالب معماری و شهرسازی ایران نیاز به یک بازنگری کلی دارد؛ چه بسا تعبیرات استاد شهید مرتضی مطهری زبان حال باشد: «…روح و زیربنای یک ملت را هویت آن ملت تشکیل میدهد و این روح و زیربنا نیازمند قالبی است که همان حدود و ثغور مادی و طبیعی و قراردادی یک ملت را می سازد…». در همین راستا شایسته است، بحث هویت ملی و اسلامی یک بار دیگر [این بار به صورت کاربردی و عملیاتی تری]، مورد بحث قرار گرفته و به نقش مسئولین و دستگاه های اجرایی در این زمینه توجه بیشتری نمود.

تاریخ معاصر ایران را می توان تاریخ چالش هویت دانست؛ زیرا از دوران قاجار به بعد، بالاخص در نهضت مشروطیت، هویت ملی ایرانیان تحت تأثیر ورود اندیشه های جدید غربی و رشد ملی گرایی با چالش ها و بحران های مهمی رو به رو شد. این مسأله در دوران معاصر [به خصوص در عصر پهلوی]، شکل خاص خود را داشته است که از آن به بحران هویت تعبیر می شود. در این مقام، معماری به عنوان رویکردی که نقش زیبا پردازی کاربردی فضاها را برعهده دارد، دارای اهمیتی به غایت درجه مهم برای تبلور هویت و اندیشه های یک ملت به شمار میرود. از همین رهگذر است که نیازهای روانی جامعه [که برخواسته از باورها، اندیشه ها، سنت ها، تاریخ و جغرافیای آن جامعه و ملت است]، برطرف شده و مردم در کنار هم احساس همبستگی و یکدلی مینمایند.
پروفسور گلابچی ، کرسی دار معماری اسلامی در یونسکو و استاد دانشکده معماری پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران ، پیرو منویات مقام معظم رهبری، در یادداشتی به اهمیت توجه به شهرسازی با هویت اسلامی و ایرانی پرداخته و مینویسد:
«تبلور باورها ، فرهنگ ، تاریخ و سنت های جامعه اسلامی – ایرانی در ابعاد مختلف، از جمله در«معماری» و «شهرسازی»، از نکاتی است که در شهری با ویژگی های معماری اسلامی- ایرانی باید مورد توجه قرار گیرد. در جهت تحقق این هدف لازم است ابتدا معماری گذشته خود را که در آن آثار قابل توجهی از نگاه به فرهنگ، باورها و سنت های جامعه اسلامی- ایرانی وجود دارد، مورد بررسی دقیق قرار دهیم و براساس آن معماری و اجزای مختلف آن را با مصالح، فرم ها و ترکیبی که نشان از کشور، فرهنگ و ویژگی های اقلیمی داشته باشد، طراحی کرده و بسازیم.»
اریک اریکسون، روانشناس آمریکایی که از صاحب نظران معروف در زمینه بحران هویت است، هویت فرهنگی را پایبندی به آداب و رسوم، سنت ها و ارزش های گذشته و همچنین رایج جامعه میداند. به گونه ای که منجر به غرور ملی گردد. اگر امر ساخت و ساز و بنا را نیز دارای سه ساحت : سرپناه، ساختمان سازی و معماری بدانیم ساحت سوم یعنی معماری عرصه ای است که در آن معنا و هویت مقدم بر هر نوع فرم و شکلی است. چرا که؛ یکی از بارزترین مظاهر تمدن هر قوم وملت هنر معماری است آن چنان که ما شناسنامه فرهنگی،معنایی و هویتی خود را نیز در معماری جسته و می یابیم. باید گفت گرچه صنعت ساختمان سازی در سالهای اخیر از رشد چشمگیری در ابعاد مختلف کمی و کیفی برخوردار شده و جلوه های بدیع و در عین حال منحصر به فردی را از صنعت ساختمان سازی داخلی به تصویر کشیده اما در بسیاری از موارد ، طراحی و ساختمان سازی کنونی کشور را نه می توان تابعی از الگوهای غربی به شمار آورد و نه اثری از فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی را در آن جستجو نمود.
هویت بنمایه ساخت فضای مصنوع است و پس از آن این فضای مصنوع است که در پردازش هویت و انتقال آن به آیندگان نقش ایفا می کند؛ با گذر زمان و توسعه و گسترش شهر این پیوستگی معنایی و هویتی اگر مختصاتی پیش اندیشیده به خود بگیرد خود موجب پیوند معنی دار و هویت مند متقابل میان مولفه های عیان [چیزی که میبینیم] و نهان معماری و مخاطب/کاربر آن خواهد شد. اصولا رویکرد جستجو گر برای راه یابی به مفهومی هویت گرایانه و متاثر از معماری ، هندسه و موتیف های ایرانی / اسلامی ، هر چند [بعضا] نمونه کامل یک کنش ایرانیزه شده در وادی پسامدرن و در تقابل با نوع غیر ایرانی آن است، که به عقیده بسیاری، سابقه چند ده ساله این نوع برخورد با معماری ، گویای سطحی بودن آن بوده، حائز نوعی دور باطل در تکرار خویشتن است. اگر بپذیریم معماری نظمی معنوی است که در بنا تجسم یافته، هر اثر معمارانه فی نفسه یک شاهد فرهنگی است [چه به مفهوم خوب چه به مفهوم بد آن] و تفکیک معماری، شهر و هویت از یکدیگر ساختار بیناکنشی و متقابل ما بین معمار، فهمنده [ فهمنده برای پوشش همه تعبیرهای کاربر، بیننده، مصرف کننده، تماشاگر، تفسیرگر، ناقد و مانند آنها]، بافت تولید، فرهنگ و تمامی معماری های موجود و در کل شهر را [ در معنای منفی کلمه ] متاثر می سازد.
به نظر میرسد قالب معماری و شهرسازی ایران نیاز به یک بازنگری کلی دارد؛ چه بسا تعبیرات استاد شهید مرتضی مطهری زبان حال باشد: «…روح و زیربنای یک ملت را هویت آن ملت تشکیل میدهد و این روح و زیربنا نیازمند قالبی است که همان حدود و ثغور مادی و طبیعی و قراردادی یک ملت را می سازد…». در همین راستا شایسته است، بحث هویت ملی و اسلامی یک بار دیگر [ این بار به صورت کاربردی و عملیاتی تری ]، مورد بحث قرار گرفته و به نقش مسئولین و دستگاه های اجرایی در این زمینه توجه بیشتری نمود. باشد که یک بار دیگر هویت و معنای اندیشه ایرانی / اسلامی در شهر های ما متبلور گردد و کالبد شهر حلقه عاشقان تعالی باشد…، انشاالله.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.