هدف آموزش تبدیل به یک حلقه مفقوده گشته است

0 ۳۱۲
گفت و گوی اختصاصی کارایی با محمدرضا فرح بخش ، معلم مقطع دبیرستان در کرمان

کارایی :آیا « انسان و قابلیت های انسانی » وی که او را از سایر مخلوقات و مصنوعات بشری و طبیعی جدا می سازد، در متن آموزش های نظام آموزشی ما مورد توجه واقع می گردد؟ قابلیت هایی از جمله خلاقیت و چاره جویی در موقعیت های خطیر. شما هم اکنون در مقطع دبیرستان مشغول تدریس شیمی هستید، من با اینکه از دوره دبیرستان فاصله بسیاری گرفته ام اما فکر می کنم اگر آن همه شیمی نمی خواندم، هم الان تفاوت چندانی در جایگاهی که دارم، نگرشی که نسبت به دنیا دارم و ارتباطاتی که برقرار کردم، نمی کرد.
فرح بخش : بحث هم همین است. سیستم آموزشی ما این مسیر را برای ما تعیین کرده است. دانش آموزی تحویل جامعه داده می شود که بیشتر مکانیکی است؛ یعنی یک سری داده های آزمایشی را مثل شیمی، فیزیک، ریاضی تحویلش داده اید و محوریت انسان بودن را از او می گیرد او همانند یک ربات است. این بحثی بوده که همیشه هست و اینکه چقدر به خلاقیت اهمیت داده می‎شود، شما خودتان هم می بینید که وضعیت چگونه است. مثلاً در سطح ابتدایی به جای اینکه بازی و نقاشی و امثالهم در اولویت باشد سراغ ریاضی رفته ایم. همین الان پیشرفت علم به جای اینکه به جایی برسد که عدالت را بیشتر کنیم، به جایی رسیده است که آن را کمتر هم کرده ایم. باید یک بازنگری شود من هم با شما موافقم که خیلی از چیزهایی که می خوانیم شاید در زندگی اجتماعی مان در جامعه مان تاثیرگذار نباشد، این بستگی به سیاست گزارهای امر آموزش دارد که جسارت چنین تغییری داشته باشند و انجام بدهند یا نه

وقتی میگوییم عدالت آموزشی، ذهن همه به سمت یک کلاس خوب، یک میز و صندلی خوب یک تخته خوب معطوف می شود. در صورتی که مساله در مفاهیم است. عدالت آموزشی را حتی در رشته ها نیز نتوانسته ایم برقرار کنیم. ما آنقدر رفتیم سراغ ساخت و ساز و سخت افزار که از نرم افزار ها دور شده ایم یعنی در یک مدرسه با حجم عظیمی از دانش آموزان رشته تجربی رو به رو می شوید. دلیل این مساله چیست؟ دلیل مراجعه به جامعه هدف و بازار کاری است که در آینده دانش آموز وارد آن خواهد شد.

کارایی :در خصوص مفهوم عدالت که فرمودید متفکرها دو نوع عدالت را مطرح می‎کنند عدالت عمودی و عدالت افقی، عدالت افقی بدین معناست که هر تعداد صندلی و یا آزمایشگاهی که در شهرها هست در روستاها هم وجود داشته باشد. از طرف دیگر عدالت عمودی معنای عمیق تری در خود دارد به عنوان مثال میزان دسترسی به معلم هایی که به اندازه کافی با تجربه باشند و در دسترس بودن کیفیت رفتاری و آموزشی. در این خصوص چه نظری دارید؟
فرح بخش :ما در کشور همیشه مشکلی داریم و آن این است که به قضایا تک بعدی نگاه می کنیم از برنامه ریزی گرفته تا بقیه مسائل. الان هم وقتی می گوییم عدالت آموزشی، ذهن همه به سمت یک کلاس خوب، یک میز و صندلی خوب یک تخته خوب معطوف می شود. در صورتی که مساله در مفاهیم است. عدالت آموزشی را حتی در رشته ها نیز نتوانسته ایم برقرار کنیم. ما آنقدر رفتیم سراغ ساخت و ساز و سخت افزار که از نرم افزار ها دور شده ایم یعنی در یک مدرسه با حجم عظیمی از دانش آموزان رشته تجربی رو به رو می شوید. دلیل این مساله چیست؟ دلیل مراجعه به جامعه هدف و بازار کاری است که در آینده دانش آموز وارد آن خواهد شد. آن دیدی است که در اجتماع وجود دارد. آنقدر تک بعدی فکر کرده ایم که به این مسائل توجهی نشده است. علاقه فردی شخص هم مهم نیست مثلاً همه به دنبال رشته تجربی هستند و ما این مسیر را به صورت تلویحی برای دانش آموزان تعیین کرده ایم. به این ها باید توجه بشود و باید در برنامه ها لحاظ شود. به طور مثال در برنامه ششم توسعه، جالب است که کلمه «عدالت آموزشی» در ماده هفدهم آمده است که تعریف ناواضحی دارد. چنین آمده است که به منظور تحقق اقتصاد دانش بنیان، افزایش بهره وری، تنظیم رابطه متقابل تحصیل و اشتغال، گسترش همکاری و تعاملات، فعالیت بین المللی و افزایش نقش مردم در مدیریت علمی و فن آوری کشور، وزارت آموزش و پرورش مجاز است در جهت ارتقای کیفیت، عدالت آموزشی و بهره وری نسبت به خرید خدمات از بخش خصوصی و تعاون اقدام نماید.خب این یک متن مبهم است که در برنامه ای با آن اهمیت و حجم آمده است.

کارایی :گفته میشود که در برنامه ششم، تنها استراتژی مشخص در زمینه عدالت آموزشی، وارد کردن بخش خصوصی و بخش تعاونی است که البته بیشترین نقدها هم به این موارد وارد می شود به نظر شما خصوصی سازی آموزش با توجه به شرایط حال حاضر ایران مفید بوده است؟ و تفکیک هایی که در پی این امر صورت می گیرد چه تبعات و آثاری در پی خواهد داشت.
فرح بخش : ببینید شما نفرات اول کنکور را نگاه کنید، پاسخ سوالتان را می گیرید. در ده سال گذشته روند تهرانیزه شدن نفرات اول رو به رشد است. یعنی قبلاً شهرهای بزرگ نصف کرسی ها را می گرفتند، اما الان بیشتر نفرات از تهران هستند. به این معنی حداقل خصوصی سازی به تحقق عدالت آموزشی کمکی نکرده است. البته ممکن است عواید و فوایدی هم داشته است اما این مورد تحقق پیدا نکرده است. چون مطمئناً دانش آموزانی در سایر مناطق بوده اند که اگر امکانات مرکزنشینان برایشان فراهم میشد، می توانستد خیلی بهتر از بقیه باشند.

کارایی :آیا می توان نتیجه گرفت دانش آموزانی که در خانواده فقیری متولد می شود به غیر از برخی موارد استثنائی لاجرم وارد چرخه فقر می شود و نظام آموزشی ما کمکی نمی کند که دست این فرد را بگیرد و دانش آموز از این چرخه خارج شود.
فرح بخش : من تا این حد هم بدبین نیستم، اما اذعان دارم که درصد اندکی از دانش آموزان مبتلا به فقر به واسطه آموزش امکان خروج از چرخه فقر را دارند. در واقع ما هیچ برنامه ای در این زمینه نداریم. یک دستگاه عریض و طویلی ایجاد شده و ما حیران مانده ایم

کارایی :آیا می توان گفت که ریشه مشکلات نظام آموزشی، را می توان در نظام اجتماعی جستجو کرد؟ یا نه بایستی مشکلات را در دو سطح تحلیل کرد؟ مشکلاتی که صرفاً مربوط به نظام آموزشی است، مثل محتوای دروس، مثلاً اینکه دروس عمدتاً حافظه محور هستند تا تحلیل محور و در سطح کلان که به مشکلات بزرگتری مانند نظام فرهنگی، نظام روان شناختی و سیستم جامع انتخاب معلم اشاره کرد. الان با این مقدمه شما در سطح کلان نظام آموزشی، عمده ترین مشکلات را کدام موارد ارزیابی می نمایید؟
فرح بخش : به نظر من مشکل عمده این است که هدف آموزش گم شده است. هیچ کسی هدف از آموزش را نمی داند. نه معلم، نه دانش آموز، هدف آموزش تبدیل به یک حلقه مفقوده گشته که نیاز به همت کلان برای پیدا شدن دارد. اینکه می خواهیم یک انسان خوب برای جامعه باشیم نه یک دکتر خوب، نه یک تکنسین خوب و نه یک راننده خوب را در بین راه گم کرده ایم. بحث ماهیت به صورت کلی در سیستم آموزشی ما گم است یعنی شکل ظاهری وجود دارد اما ماهیت مغشوش است. برون داد این مساله این است که ما بیشترین مقاله ISI را تولید می کنیم ولی در کاربرد علم و فن آوری بین ١٨٠کشور، رتبه ١٢٠ الی ١۴٠را دارا هستیم. ما در سیستم آموزشی مان نتوانسته ایم فرهنگ سیاسی غلط را رو به بهبود و توسعه ببریم و اینکه در این مورد چه چیزی بر این امر تاثیرگذار است، به توافق برسیم حتی پس از صرف انرژی فراوان و زمان بسیار. اگر می خواهند اوضاع درست بشود، بایستی نتایج تحقیقاتی که در دانشگاه ها در رشته های جامعه شناسی و مدیریت آموزشی صورت گرفته را به کار گیرند

کارایی :در بحبوحه همه این مسائل، آیا میتوان برای معلمان به تنهایی نقشی قائل شد؟
فرح بخش : من در یک مدرسه ای در شهر کهنوج معلم بودم؛ سال اولی که من به این مدرسه رفتم، یک روز با همکارم با وانت داشتیم به سمت مدرسه می رفتیم، در راه بحث می کردیم که مدرسه خوب چه مدرسه ای است. من پیشنهاد دادم که یک زنگ روزنامه داشته باشیم و روزنامه های صبح سراسری و محلی را مطالعه کنیم یا نمایش تئاتری که واقعاً رویش کار شده باشد و اجرا شود. سال بعد من از آنجا منتقل شدم ولی آن مدرسه با همان خصوصیات تشکیل شد و از روزنامه همشهری آمدند و گزارش تهیه کردند. آن مدرسه زنگ روزنامه خوانی داشت، انجمن حفاظت از محیط زیست داشت در حالی که این مدرسه روز اول برق نداشت ولی الان هم برق دارد هم حیاط دارد و خیلی از همین کارهایش را هم خود دانش آموزان انجام دادند. به نظر من معلم نقش مهمی می تواند در مدرسه محوری ایجاد کند.

کارایی :شما اسمش را می گذارید مدرسه محوری ولی من اسمش را می گذارم شخص محوری، چون من فکر می کنم آن دانش آموزان این شانس را داشتند که یک شخص خوش فکر با دید و عمل متفاوت در آن سال خاص در آن مدرسه قرار بگیرد و معلمشان باشد. مساله این است که تصادفات و شانس ها لزوماً به یک سیستم تبدیل نمی شود. در همان کهنوج و یا شهرهای اطراف قطعاً مدارسی هستند که چنین اتفاق هایی برایشان رخ نداده است آیا این چنین است؟
فرح بخش : بله و یک شانس دیگری هم که وجود داشت این بود که پایه ای که من در آن مدرسه درس می دادم، دبستان بود.چون وقتی پایه کمی بالاتر می آید مدیر و معلم قدرت مانور و خلاقیت را از دست می دهند. من هم می خواهم بگویم که چه می شود که ما یک مدیر و معلم خوب پرورش می دهیم. اگر بتوانیم یک جواب صحیح پیدا کنیم و بتوانیم آن فرایند را وارد سیستم کنیم نتیجه عالی خواهد بود. ولی وقتی به قول شما، شخص این ها را جلو می برد، دامنه تاثیرات کوچک خواهد بود. سوال اینجاست که چطور می شود که این اشخاص را بیشتر کنیم؟ آیا راه گزینشی هست که ورورد چنین افرادی به سیستم آموزشی ما بیشتر شود . واقعاً یک سیاستگزار شجاع می خواهیم که فرصت بازنگری را ایجاد کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.