چرا ششم شدیم؟

0 ۵۰۵

زمانی که در مورد شهر تبریز صحبت می کنیم بدون اغراق در مورد شهری صحبت می کنیم که تاریخ از دادن اطلاعاتی دقیق و جامع در مورد آن ناتوان است. اگر از اساطیری که شهر تبریز را « جنت عدن » و محل زندگی حضرت آدم و حوا (ع) می شمارد بگذریم، این شهر در تاریخ مدون جهان، جایگاه بسیار رفیعی داشته و پایتخت سلسله ها و امپراطوری های بزرگی بوده است. شاید هیچ شهری پایتخت کشوری به وسعت امپراطوری ایلخانان که شهر تبریز مرکز و پایتخت آن بوده، نبوده است. در مقاطعی از زمان، شکوه و رونق شهر تبریز به حدی بوده که پنجمین شهر بزرگ جهان و هم ردیف با شهر استانبول بوده است. اگر نگاهی به تاریخ معاصر داشته باشیم، نیز قبل از انتخاب شهر تهران به پایتختی، شهر تبریز بزرگ ترین شهر ایران محسوب می شده است و در زمان قاجار نیز علاوه بر ولیعهدنشینی، تبریز شهر دوم ایران بوده است.
متاسفانه بعد از حوادث انقلاب مشروطه و پایداری مردم تبریز در برابر استبداد و تصرف شهر تهران توسط مجاهدان آذربایجان و مشخص شدن نقش این شهر در تاثیرگذاری بر تاریخ و سرنوشت حکومت ها و در زمان پهلوی، به زوال فرهنگ و زبان آذربایجان اهتمام ورزیده شد و نقش و جایگاه شهر تبریز از یک شهر بازرگانی و تجاری که نبض اقتصاد ایران در آن می تپید و مبداء ورود کالاها و اجناس از اروپا و روسیه محسوب می شد، به شهری صنعتی آن هم صنعت از نوع مونتاژ تغییر یافت.
این تبدیلِ نقش شهر تبریز از شهری بازرگانی و تجاری به شهری صنعتی باعث تنزل جایگاه شهر تبریز شد و تاثیرات ملی و منطقه ای این شهر را به شدت تحت الشعاع قرار داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که نقش مردم تبریز در به ثمر رسیدن آن بسیار شاخص و ممتاز بود، نیز متاسفانه سیر افت و نزول این شهر از جایگاه دومی شروع شده و در چهار دهه گذشته همواره ادامه یافته تا هم اکنون که رتبه این شهر به رتبه ششم تنزل یافته است.
اگر به دنبال دلایل این مهم باشیم، می توانیم به تحولاتی که پس از پیروزی انقلاب روی داد اشاره کنیم. شروع جنگ تحمیلی و مهاجرت، ورود مهاجرین افغانی به کشور باعث به هم خوردن وضعیت جمعیتی شهرهای مهم ایران مانند اصفهان و مشهد شد. به هر روی سیاست های دولت ها در رشد و ترقی یا افت و زوال شهرها تاثیری غیرقابل انکار دارد. سیاستی که از زمان رضاشاه آغاز گردید و تنزل جایگاه شهرهای آذربایجان در مقابل شهرهای ایران مرکزی را در پی داشت، پس از پیروزی انقلاب نیز به گونه ای دیگر به دلیل وقوع جنگ و تغییر محور توسعه کشور از غرب و شمال غربی به محور مرکزی ایران سبب شد تا روند تنزل جایگاهی شهر تبریز ادامه یابد.
از طرف دیگر قدرت چانه زنی این شهر در ارکان دولت نیز در سال های اخیر جایگاه مناسب و در خور شان این شهر نبوده است. به عنوان مثال در کابینه دولت های مختلف، هیچ وزیری از آذربایجان و شهر تبریز نبوده است. یا نمایندگان مجلس شورای اسلامی این شهر غالبا همواره مسائل جناحی را مدنظر قرار داده و تلاش خود را صرف پیشرفت و آبادانی این منطقه نکرده اند. این روند در خصوص اعضای شورای شهر تبریز نیز به چشم می خورد . این در حالی است که تبریز بنیان گذار شورای شهر در ایران بوده است. البته در این مورد نقش مردم تبریز نیز در این تنزل جایگاه قابل توجه است.
اینکه در آینده می توانیم به جایگاه از دست رفته خود برگردیم یا نه، واقعا به مشارکت مردم بستگی دارد. متاسفانه در سال های گذشته بدون توجه به توان های محیطی و آمایش سرزمین شهرهای ایران مرکزی به شکل لجام گسیخت های شکل یافته اند. وقوع خشکسالی های اخیر قوام و بقای بسیاری از این شهرها را تهدید جدی می کند و این مخاطرات طبیعی توجه مجدد مسئولین را به مناطق آذربایجان سبب خواهد شد؛ به طوری که به عنوان مثال انتقال پایتخت از تهران به تبریز نیز مورد توجه بوده است.
موقع و مقر شهر تبریز به گونه ای است که هیچ شهر دیگری نمی تواند با این مزیت نسبی تبریز برابری کند. فرمایش مقام معظم رهبری در این خصوص که آذربایجان سرِ ایران است، این مفهوم را در خود نهفته دارد. وجود افراد کاردان در تصمیم سازی های مهم قابل توجه است. محدوده سیاسی شهر تبریز به گونه ای ترسیم شده که برخی از شهرهای پیرامونی آن مانند باسمنج یا سردرود از محدوده قانونی آن خارج شده و در جمعیت شهر تبریز لحاظ نمی گردند، این در حالی است که برخی از شهرهای رقیب تبریز محدوده قانونی خود را چنان تعریف کرده اند که شهرهای اقماری را نیز شامل شده و امکانات و جمعیت آن ها نیز در شمار شهر اصلی قرار می گیرد و به لحاظ سرشماری جمعیت می توانند فاصله خود را با تبریز جبران کرده و حتی فراتر روند.
می توان امیدوار بود که با بذل توجه بیشتر دولت ها نسبت به این منطقه و با وجود توان و ظرفیت های محیطی و با انتخاب استانداران لایق و کاردان و نمایندگان هوشیار و زیرک و با انتخاب شایسته و به جای اعضای شورای شهر، فرصت های از دست رفته جبران و تبریز به جایگاه واقعی خود بازگردد.

خلیل ولی زاده کامران – عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.