دلیل اصلی اینکه چرا شهر شما پولی ندارد؟

0 ۱,۱۳۳

مهدیه محمدپور – دانش آموخته مدیریت

لافایت ، یکی از شهرهای ایالت لوئیزیانا در ایالت متحده آمریکا است که حدود 125 هزار جمعیت دارد و تقریبا 200 امین شهر بزرگ کشور آمریکاست ، شهری نه خیلی کوچک و نه خیلی بزرگ. این شهر دارای فرهنگ و جغرافیای منحصربه فردی است. اما شهری بسیار عادی و با طراحی متداول در آمریکاست. لافایت هم همچون هر شهر دیگری است که از آن عبور می کنید و مراکز خرید و فروشگاه های بزرگ و خانه های آن از جلو چشم رد می شود. البته طبیعت معمولی لافایت بدین معنا نیست که این شهر ارزش دیدن ندارد. من به شخصه عاشق این شهر هستم و به مردم لافایت هم علاقه خاصی دارم. اما دغدغه مشترک میان تمام شهرهای معمولی ایالت به استثنای 5 تا ، مشکل درآمد و نقدینگی اندک است. در ارتباط با این مشکل ، لافایت و ارائه تصویری از وضعیت این شهر ، بینش و فهم دقیق تری در ارتباط با این مساله که « چرا شهر شما پول ندارد » فراهم می کند.
مسائل دارای راه حل هستند. در حالی که مشکلات اغلب دارای عواقب و پیامدهایی هستند. وضعیت لافایت در واقع همان چیزی است که از آن به مشکل تعبیر می شود و لاجرم پیامدهایی دارد. من به همراه دوستان و همکارانم ، جو مینیکوزی و جاش مک کارتی از سه شهر مختلف به لافایت دعوت شدیم تا ببینیم مشکل این شهر در نگهداری از زیرساخت های شهری چیست؟ از حسن اتفاق ، یک حقوقدان جوان و باهوش به اسم کوین بلانچارد که بعدها به کار گزارشگری در روزنامه روی آورده بود ، در سمت مدیر اجرایی امور عمومی شهر مشغول فعالیت بود. حضور این فرد باعث شده بود تا سوالاتی که مدیران پیشین طرح آن ها را ناخوشایند و نامطلوب می دانستند ، به راحتی طرح و به عنوان دغدغه های جدی مطرح گردد.
در خصوص لافایت نیز همانند بسیاری شهرهای دیگر ، گزارشات مکتوب و مفصلی درخصوص نواقص و کاستی های انباشته شده در ارتباط با نگهداری زیرساخت ها تدوین شده و در دسترس قرار داشت. با توجه به نرخ هزینه کردهای فعلی ، سرعت خرابی جاده ها بسیار بالاتر از سرعت تعمیر جاده ها بود. افزودن دفعتی و قابل توجه نرخ مالیات هم ، می توانست از سرعت خرابی جاده ها اندکی بکاهد ، اما نمی توانست روند مذکور را معکوس نماید. در مورد راه آهن زیرزمینی یا مترو اوضاع بدتر بود. جالب این است که برای حل این مساله و داشتن زیرساخت های مناسب تر و حفظ آن ها ، تنها احداث زیرساخت های بیشتر منطقی به نظر می رسید. که البته این راه حل از نظر مدیریت امور عمومی شهر ( کوین بلانچارد ) و هم چنین شهردار ( جوی دورل ) منطقی نبود و معنا نداشت.
جو، جاش و من با همه سرپرستان و کارمندان کلیدی اداره امور شهری مصاحبه و اطلاعاتی را که می توانستیم جمع آوری کردیم. پس از تجزیه و تحلیل ، از طریق دسته بندی ، تمام جریان های درآمدی شهر را در قالب یک نقشه تدوین کردیم. سپس همین کار را در مورد هزینه های شهری نیز تکرار کردیم. در واقع درآمد و هزینه بخش های مختلف شهری روی نقشه ای ترسیم شد. از نظرمن این تجزیه و تحلیل، وسیع ترین و کامل ترین تجزیه و تحلیل جغرافیایی منابع مالی یک شهر بود. نقشه جامع درآمد و هزینه های یک شهر. پس از اتمام این کار ، یک نقشه سه بعدی به دست آمد که نشان می داد چه بخش هایی از شهر درآمدی بیشتر از هزینه ها دارند ( که در عالم کسب وکار ، سود نامیده می شو د) و هزینه های چه بخش هایی از شهر بیش از درآمدشان است ( که در عالم کسب وکار ، زیان نامیده می شود ).

دلیل اصلی اینکه چرا شهر شما پولی ندارد؟

به اصطلاح حسابداری بر روی نقشه ، سبز بیانگر سود و قرمز نشانگر زیان است. محدوده بالاتر از نقطه سربه سر ، بیش ترین سود یا زیان را نشان می دهد. اگر با طرح اصلی شهرهای آمریکای شمالی بعد از جنگ جهانی دوم آشنایی داشته باشید، به راحتی می توان قضیه را فهمید و در این صورت زیبایی کنونی این شهرها در حال حاضر بیشتر قابل درک خواهد بود. با درنظر گرفتن طرح و ساختار اصلی شهرهای آمریکای شمالی بعد از جنگ جهانی دوم ، می توان از جریان آنچه تاکنون رخ داده باخبر شد.
برخی موارد مهم وجود دارند که صرفا با دیدن این طرح ها بلافاصله به ذهن خطور می کنند. هزینه جایگزینی تمام زیرساخت های شهری چیزی حدود 32 میلیارد دلار است ( که پیش بینی می شود به طور کلی تقریبا هر نسلی یک مرتبه این اتفاق را تجربه کند ). زمانی که به این مبلغ ، پایه مالیاتی کلی شهر را هم اضافه کنیم ، ثروت خصوصی که در این زیرساخت ها خوابیده است، به مبلغ 16 میلیادر دلار می رسد. این امر وخیم بودن اوضاع را بهتر از هر چیز دیگری نشان می دهد. برای من روشن است که چرا این مساله یک فاجعه قلمداد می شود اما برای کسانی که به فاجعه بار بودن اوضاع پی نبرده اند نیز توضیح می دهم.
قیمت یک خانه معمولی در لافایت تقریبا 150 هزار دلار است. خانواده ای هم که در این خانه زندگی می کنند ، در حال حاضر حدود 1500 دلار در سال به عنوان مالیات به دولت محلی پرداخت می کند که 10 درصد از این مبلغ ، یعنی حدود 150 دلار ، برای نگهداری زیرساخت ها اختصاص می یابد. بخش زیادی از این مالیات در اختیار مدارس و دولت منطقه ای گذاشته می شود و بخشی از آن 150 دلار – که سال به سال تفاوت می کند- برای پیاده رو ، کف خیابان یا برای سنگفرش کردن اختصاص می یابد.
برای محافظت از جاده ها و سیستم های زهکشی لازم است مالیات خانواده ای که در آن خانه معمولی زندگی می کند، به 3300 دلار در سال افزایش یابد. در این افزایش البته فرض بر این است که نه هیچ جاده جدیدی ساخته نمی شود و نه جاده های موجود گسترش می یابند و این یعنی افزایش مالیات از 1500 دلار تا رقم 3300 دلار ، تنها برای این است که همین وضع موجود حفظ شود.
این مالیات شامل ارائه سایر خدمات شهری از جمله نگهداری سیستم فاضلاب ، درختان و درخت کاری ، آب نماها و ساختمان های عمومی شهر نمی شود. با توجه به آمارها و براساس رقم های استحصال شده از سایر مناطق و شهرها ، به نظر می رسد شکاف درآمدی مورد نیاز برای سرمایه گذاری در زیرساختی برای این خانوار متوسط چیزی نزدیک به 8 هزار دلار در سال باشد.
درآمد متوسط خانوار در لافایت 41 هزار دلار در سال است. با ثروتی که از طریق کلیه سرمایه گذاری ها در زیرساخت ها به دست می آید ، یک خانواده متوسط که در یک خانه معمولی در این شهر زندگی می کنند ، مجبور خواهد بود تا به جای 1500 دلار مالیات در سال ، 9200 دلار پرداخت نماید. و این مبلغ تنها برای حفظ آنچه که در حال حاضر وجود دارد ، لازم است نه برای ایجاد زیرساخت جدید. به عبارت دیگر ، یک دلار از هر پنج دلاری که این خانواده به عنوان درآمد کسب می کند ، می بایستی برای تعمیر و نگهداری جاده ها ، آبراهه ها و لوله کشی ها هزینه شود که البته این اتفاق هرگز نمی افتد. بنابراین ، لافایت در یک وضعیت نامساعدی قرار دارد و دچار مشکل شده است. قرار بود زیرساخت در خدمت شهر و مردم آن باشد ، اما اکنون این مردمان و شهرها هستند که به خدمت زیرساخت ها درآمده اند.

برای انسان تمایل به لذت بردن امروز ، از ارزش بیشتری برخوردار است و با این روش سعی بر این است تا عمیقا از درد و رنج آینده کاسته شود. بخصوص این امر شاید به دلیل فاصله و دوری آینده است که ملموس نیست. امروزه هزینه های آینده توجیه عقلانی آسانی دارد ، به ویژه زمانی که احساس اطمینان داشته باشید از اینکه رشد جدید حاصله، آینده را بهتر خواهد ساخت ( به عبارتی ، کسب درآمد فوری از رشد سریع شهر ، تضمینی برای رفاه آینده نیست ).

تمام برنامه ها و مشوق های دولت فدرال و دولت محلی که برای رسیدن به سطح بالاتری از رشد ، از طریق احداث زیرساخت های بیشتر متمرکز شده بود ، باعث شد تا این شهر به لحاظ کارکردی با یک سوء کارکرد تمام عیار مواجه شود. لافایت به طور کلی برنامه ها و وعده های بسیاری روی کاغذ داشت اما نه تنها نتوانست به آن ها جامه عمل بپوشاند بلکه حتی نتوانست به این برنامه ها نزدیک شود. اگر آن ها حسابداری تعهدی کار می کردند ، 10 سال پیش ورشکسته شده بودند. چرا که این نوع حسابداری ( بر خلاف حسابداری نقدی ) درآمدها و هزینه ها را هنگامی که متحمل می شوند ، ثبت می کند ، صرف نظر از زمانی که پول به صورت نقدی مبادله می شود. در حالی که در حسابداری نقدی زمانی شناسایی و ثبت درآمد و هزینه ها انجام می شود که وجه نقدی دریافت یا پرداخت شود.
این الگویی است برگرفته از الگوی آمریکایی توسعه که ما بعد از جنگ جهانی دوم در هر شهر بررسی خود را بر اساس آن پیش می بریم.
به طور کلی بعد از طرح این توضیحات ، دو سوال پیش می آید : اول اینکه چگونه این مساله اتفاق افتاده است؟ دوم اینکه اکنون چه باید کرد؟
این اتفاق بسیار ساده رخ داده است . در شهرهای دارای قدرت ، از آن تحت عنوان بازی پونزی یاد می شود. انگیزه های فدرال ، برنامه های ایالتی و سرمایه بخش خصوصی باعث گسترش شهرها به صورت افقی شد که منجر به رشد سریع شهرها شد. رشد سریع شهرها درآمد فوری و بی واسطه ای از طریق درآمد ناشی از هزینه های صدور مجوز و پروانه ، هزینه های خدمات ارائه شده ، افزایش مالیات بر دارایی و مالیات بر فروش برای حکومت محلی فراهم می کند و در مقابل ، شهر نیز مسئولیت بلندمدت خدمات دهی و محافظت از تمام زیرساخت های جدید را به عهده خواهد داشت. به عبارت بهتر ، علی رغم سودمندی درآمد حاصل از این رشد ، اما در آینده تعهداتی را به صورت بلندمدت منجر خواهد شد. سودآوری حاصل از رشد شهری در این مدت کوتاه ، در بلندمدت مسئولیت حفظ و ارائه خدمات را برای حکومت محلی به دنبال خواهد داشت.
روانشناسان این امر را تخفیف زمانی می نامند. برای انسان تمایل به لذت بردن امروز ، از ارزش بیشتری برخوردار است و با این روش سعی بر این است تا عمیقا از درد و رنج آینده کاسته شود. بخصوص این امر شاید به دلیل فاصله و دوری آینده است که ملموس نیست. امروزه هزینه های آینده توجیه عقلانی آسانی دارد ، به ویژه زمانی که احساس اطمینان داشته باشید از اینکه رشد جدید حاصله، آینده را بهتر خواهد ساخت (به عبارتی ، کسب درآمد فوری از رشد سریع شهر ، تضمینی برای رفاه آینده نیست). تصور اینکه در مقابل یک دلار سرمایه گذاری بخش خصوصی ، دو دلار هزینه زیرساخت عمومی می شود ، در نهایت منجر به ورشکستگی خواهد شد.
این مساله به منزله شکست نیست. نه شکست سیاسی است و نه شکست فرهنگی یا اجتماعی. ماهیت انسان همین است. مدرنیته بیشترین محدودیت های فیزیکی را از پیش رو برداشته است و دولت نیز در زمینه رفع محدودیت های مالی گام برداشته است. مابقی را نیز ما انجام دادیم؟!!
پس در حال حاضر چه باید بکنیم؟ خب ، ما تمایل داریم حجم بزرگ پولی در سطح فدرال خلق کنیم و در جهت حل این مساله تلاش کنیم. تنها موضوعی که وجود دارد این است که در واقع مساله ای وجود ندارد که به دنبال راه حلی برای آن بود ، بلکه یک مشکل و وضع نامساعد وجود دارد که نمی توان راه حلی برای آن متصور شد، وضعیتی که تنها می توان به نتایج و پیامدهای آن فکر کرد.
این مشکلی است که تقریبا با اندک استثنائاتی در هر شهر آمریکایی وجود دارد. منبع لازم در اختیار نیست ، که حتی اگر سود و ثروت کافی هم برای حل آن باشد ، هزینه کردن آن به صورت خیلی غیرمولدانه و کاری کاملا بلاهت آمیز خواهد بود.
تمام این زیرساخت ها سرمایه گذاری بدی هستند و ماحصل کلام اینکه ، آمریکا به یک مدل متفاوتی از رشد و توسعه نیاز دارد.
در قسمت دوم این متن ( که در شماره های آتی کارایی آورده خواهد شد ) ، نشان داده شده است که فقرا چگونه شهرهای ما را به لحاظ مالی سرپا نگه داشته اند. زمانی که این فرآیند را درک کنیم و به بینش صحیحی در این ارتباط دست یابیم ، خواهیم توانست اقدام به سرمایه گذاری های کم ریسک تری کنیم که هم کشور را ثروتمندتر می کند و کیفیت زندگی را نیز بهبود می بخشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.