تاجرباشی ها و دولت ، سد راه تولید شده اند

0 ۷۰۱

400سال ممانعت از توسعه بخش خصوصی مولد به روایت محمد بحرینیان

 
محمد بحرینیان

دولتمردان بر مسند قدرت می نشینند با کوله باری از ادعا و وعده ها اما عموما « وفای به عهد ندارند و وقتی از پل رد می شوند دیگر پشت سر خود را هم نگاه نمی کنند. » این را محمد بحرینیان ، صنعتگر و پژوهشگر توسعه در پاسخ به چرایی عقب ماندگی بخش خصوصی تولیدی می گوید. به گفته او ، موانعی که بر سر راه بخش خصوصی وجود داشته و دارد ، پیشینه تاریخی 400 ساله دارد. او ریشه های قدرت نگرفتن بخش خصوصی واقعی را حضور « تاجرباشی ها » و حمایت آن ها از سوی روس ها و انگلیس ها می داند. بحرینیان معتقد است حضور ذی نفعان در دولت و همراهی آن ها با تاجرباشی هایی که راه مصرف گرایی محصولات کشورهای صنعتی را در کشور همراه کردند ، یکی از جدی ترین موانعی است که عرصه را برای تولیدکننده بخش خصوصی تنگ کرده است. او راه حل این بحران را در کلان جست وجو می کند و می گوید : « تصمیم گیری های اقتصادی باید مستقل از سه قوه باشد. »


برخی از پژوهش گران تاریخ اقتصاد ایران می گویند ضعف تولید در ایران پیشینه تاریخی دارد و بخش خصوصی تولیدی به دلایل مختلف ، هیچ گاه متشکل ، مؤثر و قدرتمند نبوده است. اگر موافقید از تحلیل این گزاره آغاز کنیم.

بله ، عقبه مانع تراشی برای بخش خصوصی تولیدی در ایران سابقه تاریخی دارد و یک دوره حدود 400 ساله را باید تقسیم بندی و بررسی کرد. به طور اجمال یک دوره 190ساله ، یک دوره 110 ساله و یک دوره 50 ساله باید بررسی شود تا برسیم به ریشه ها. کشور ما در طول 400 سال گذشته در علوم و فنون پیشرفتی نکرده است ، جز در دوره های خاصی از این 4 قرن که آن هم جسته گریخته و صرفاً معلول حرکت های انفرادی بوده و نه برآمده از حرکت های سازمانی یا تشکیلاتی یا برنامه ای متمرکز. دلایل این عقب ماندگی ها باید بررسی شود. مثلا در سفرنامه شاردن در زمان صفویان ؛ او تعجب می کند و می گوید : در ایران کسی پیدا نمی شود که بتواند ساعتی را تعمیر کند. توجه کنید که حدود سال 1660 میلادی گفته شده است. ما در آن مقطع تاریخی در خیلی از علوم عقب افتاده بودیم. این عقب ماندگی هم صرفا در مباحث صنعتی خلاصه نمی شود ، ما در علوم اجتماعی نیز به همان میزان دچار عقب ماندگی بوده ایم. از علوم اجتماعی مثل اقتصاد مدرن زمان آدام اسمیت هم هیچ بویی در کشور استشمام نشده بود. در دوران اخیر ، کسی که در این زمینه خیلی خوب کار و تحلیل کرده ، به نظرم احمد اشرف است. او در کتاب « موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران » این موضوع را به خوبی باز کرده و تا حدود زیادی پاسخ می دهد که چرا در دوره 120ساله اخیر مشکل داشته و داریم. به گمان من ، اگر نقطه شروع بررسی های خود را پس از قرارداد ترکمانچای ، یعنی از زمان مشروطیت قرار دهیمر، کفایت می کند و ایده هایی برای راه حل های مورد نیازمان می دهد.


در واقع ، می گویید اگر دوره بعد از قرارداد ترکمانچای را بررسی کنیم ، بخش زیادی از دلایل عقب ماندگی های اقتصادی و اجتماعی خود را متوجه می شویم.

بله ، این قرارداد اثرات بسیار مخربی در کشور داشت و با توجه به وقوع آن در سال 1206 تا برسیم به زمان مشروطیت ، حدود 80 سال درآن دست و پا زدیم. طبق قرارداد ترکمانچای که بعد از قرارداد گلستان منعقد شد ، روسیه تزاری به حکومت قاجار اجازه نداد برکالاهای ساخته شده روسیه بیش از پنج درصد باج راه یا عوارض وضع کند. در عوض روسیه در زمینه صدورکالاهای سنتی و پیش پا افتاده کشاورزی و غذایی ایران ، اختیار وضع عوارض داشت. در روسیه تحت تاثیر انقلاب صنعتی اروپا ، برخی از کارهای صنعتی را شروع کرده بودند و این قضیه باعث شد دولت تزاری برای فروش محصولات خود در داخل ایران تلاش های بیشتری کند.
وقتی کشوری عقب افتاده است ، این اتفاق طبیعی است که با تحریک شدید عوامل بیرونی در تشویق به استفاده از محصولات صنعتی و تکنولوژیکی آن زمان مثل چراغ نفتی و گردسوز ، عطش مصرف پیدا می شود. این میل شدید به استفاده از محصولات خارجی برای برطرف نمودن عقده حقارت مصرف است که بیماری مزمن همه کشورهای جهان سومی محسوب می شود. اشرف در کتاب خود با مستندات متعددی از منظر جامعه شناسی و اقتصادی برای ما روشن می کند که روس ها در این دوره ، آدم های خودشان را در ایران کاشتند یا این که با ترویج فرهنگ دلالی و سوداگری ، بخشی از ملاکان و توانگران داخلی را نیز بدین سمت سوق دادند. این آدم ها را « تاجرباشی » می نامیدند. این تاجرباشی های طرفدار روس برای این که حکومت های قاجار نتوانند آن ها را آزار دهند ، تابعیت روسیه را گرفتند. پرچم روسیه را که سر در خانه هایشان می زدند حکومت قاجار نمی توانست اموال شان را مصادره کند.

ممانعت از توسعه بخش خصوصی

در سال 1907 میلادی وضعیت از این هم خراب تر می شود و بدون این که حکومت ایران پشیزی مد نظر قرار بگیرد ، در سن پطرزبورگ معاهده ای برای تقسیم مناطق نفوذ بین دولت روسیه تزاری و دولت پادشاهی انگلیس منعقد می شود. با این کار کشور بدون این که تحت استعمار مستقیم قرار بگیرد ، شرایط نیمه استعماری را تجربه می کند که بدتر از استعمار کامل بود. از این دوره است که نیمه جنوبی تحت نفوذ انگلیس قرار می گیرد و آنان ، وقتی می بینند براساس قرارداد ترکمانچای ، روسیه این نوع عوامل خودش را برای موارد اقتصادی کاشته است ، در جنوب هم این نوع تاجرباشی ها را به وجود می آورند. کار به جایی می رسد که در زمان مشروطه برخی از همین تاجرباشی های خائن ، انقلابیون مشروطه خواه را لو می دادند.


ما تاجرانی داریم که رسما منافع روسیه یا انگلستان را تعقیب می کنند. این تاجرباشی ها دقیقا چگونه می کردند؟

کالاهای ساخت روسیه یا انگلیس را وارد کرده و با انواع و اقسام امتیازاتی که داشتند ، می فروختند. پولش را هم برای خارج از کشور می فرستادند یا صَرفِ توسعه و گسترش سوداگری در سایر نقاط کشور می کردند و عوامل و منابع داخلی را نیز در این زمینه به کار می گرفتند. در حقیقت عوامل فروش کالاهای روسی و انگلیسی بودند. آنان وابسته و تحت الحمایه بودند و اکثرا تابعیت این دو کشور را داشتند. بعدا بلژیکی ها هم از این روش استفاده کردند و تحت عنوان امتیازات کنسولی وارد شدند. از آن زمان تقریبا به طور پیوسته کسری تراز بازرگانی داریم. هر زمان هم که قرار بود تولید ملی پا بگیرد یا بخشی از دلسوزان واقعی کشور به دنبال تولید واقعی بودند ، همین تاجرباشی ها با واردات محصولات مشابه از مرزهایی که در شمال و جنوب در اختیارشان بود ، جلوی آن را می گرفتند یا اقدام به شکست قیمت و هزاران ترفند تجاری و سیاسی می کردند تا زمینه های تولید واقعی به صورت منسجم در داخل شکل نگیرد و تقویت نشود. مستندات زیادی در این زمینه وجود دارد. اگر روزنامه های اطلاعات سال های 1304 الی 1308 را مطالعه کنیم مشخص است که این اتفاقات چطور در داخل کشور رخ داده است. مثلا کارخانه کبریت سازی در داخل راه افتاده بود اما یک باره در کنار مرز ما قراسه های کبریت سوئدی را به قیمت یک پنجم داخل می فروختند و به اصطلاح دامپینگ می کردند.

تاجرباشی ها می توانند خودشان را بازتولید کنند ، یعنی به شکل مدرن درآمده اند و با بازی با کلمات ، حتی این شغل را تحت عنوان شغل شریفی تبلیغ می کنند. منافع ملی برای این آدم ها خیلی اهمیت ندارد و کاری هم که تحت عنوان واردات برای خود برگزیده اند ، هم کار بسیار ساده و راحتی هست و هم می تواند درآمدهای کلان و بسیاری را نصیبشان کند.

در روزنامه اطلاعات شماره 813 مورخ 26 تیرماه 1308 مقاله ای نوشته شده به قلم یک ایرانی که در بروکسل زندگی و تحصیل می کرده. می نویسد در اروپا صندوقی درست شده که تولیدکنندگان اروپایی را رشد دهد یا از ورشکستگی آنان جلوگیری کند تا بتوانند صادرات خارجی داشته باشند. اگر آن مقاله را بخوانید ، متوجه می شوید هنوز هم از دنیا عقب هستیم. این امر مشخص می کند یک تولیدکننده سوئدی و بلژیکی چطور می توانسته با قیمت پایین تر محصولش را بفروشد و اجازه ندهد این جا رشد اتفاق بیفتد. کشور ما خالی از آدم های کاربلد و دلسوز نبوده است. تعدادی تولیدکننده به صنعتی ورود می کردند و بعد نابود می شدند. یکی از کسانی که کارهای بسیار ارزشمندی کرده ، حاج حسین امین الضرب است که حاضر نشد تحت هیچ شرایطی تحت الحمایه روس یا انگلیس باشد ، اما دولت قاجار سه بار به انحای مختلف و به گمانم با پاپوش درست کردن اموالش را مصادره کرد. در واقع سه بار ورشکسته اش کردند. او جزو چهره های ملی ای بوده که در اقتصاد کار کرده است. هم در ضرب سکه بود ، هم در واردات و صادرات پارچه ورود کرده بود. از تجارت بین دو طرف هم درآمدهای زیادی داشت ، اما مهم این بود که درآمدهایش را به داخل کشور می آورد برخلاف تاجرباشی هایی که منابع را به خارج از کشور می بردند.


چرا امثال امین الضرب حمایت نمی شدند؟

با بهانه های مختلف . مثلا در مورد امین الضرب می گفتند از میزان طلا یا نقره ای که داده ایم ، کم شده است. یعنی بخش های خصوصی که در تولید دستی داشتند ، همواره با تهاجم و اتهام روبه رو بوده اند و هیچ گاه مورد حمایت نبودند. اگر هم حمایتی انجام شده بسیار مقطعی و بدون برنامه بوده است و مشروط به اما و اگرهای سیاسی بسیار. این بازه زمانی که از قرارداد ترکمانچای شروع شد حدود 90 سال طول می کشد تا به انقلاب اکتبر رسید. با اینکه حکومت برآمده از انقلاب اکتبرز، قراردادهای استعماری را لغو کرد اما ریشه ها همچنان وجود داشت. به روزنامه های سال 1300 اگر مراجعه کنید ، می بینید چقدر خوب مشخص است که از خارج کالا وارد و رفتارهای اجتماعی ما را هدایت می کردند. مصرف را در داخل کشورمان به صورت حریص وار و بسیار گسترده ای رواج دادند و مسلم است اگر بخواهیم کار تولیدی داشته باشیم نمی توانیم مثل خارجی ها از ابتدا شروع کنیم. آنها در بستر زمانی با حمایت های به معنای واقعی به این مرحله رسیده اند. از طرف دیگر رگ و ریشه های تاجرباشی ها همچنان در ایران باقی مانده است چون درآمدهای بسیار آسان و بسیار بالایی در این مسیر وجود دارد.


یعنی معتقدید هنوز هم می توان رد تاجرباشی ها را در اقتصاد ایران گرفت؟

خیلی واضح است ؛ وقتی گردش مالی تجارت چندین بار در سال است و این روند مدام تکرار شود ، بدون زحمت و با کمترین هزینه ، درآمدهای افسانه ای خواهید داشت. خیلی ها هستند که شش بار در سال گردش دارند اما یک فعال تولیدی شاید حداکثر دو بار و یا سه بار می تواند گردش درآمد داشته باشد. اتفاقی که رخ داده این است که تاجرباشی ها کم کم قدرتمند شده اند ، گرچه دیگر ممکن است وابستگی به آن شکل وجود نداشته باشد ، اما در بستر زمانی به لحاظ مالی قدرتمند شده اند و در این حالت می توانند هر کاری را در غیاب نبود اراده قدرتمند دولت ها انجام دهند و برای تولیدکنندگان داخلی ایجاد مانع می کنند. هنگامی که می گوییم تولیدکننده داخلی منظور ما قطعا تولیدکنندگان در بخش صنعت و ساخت کالای صنعتی است. این افراد ، یعنی تاجرباشی ها می توانند خودشان را بازتولید کنند ، یعنی به شکل مدرن درآمده اند و با بازی با کلمات ، حتی این شغل را تحت عنوان شغل شریفی تبلیغ می کنند. منافع ملی برای این آدم ها خیلی اهمیت ندارد و کاری هم که تحت عنوان واردات برای خود برگزیده اند ، هم کار بسیار ساده و راحتی هست و هم می تواند درآمدهای کلان و بسیاری را نصیب شان کند. وقتی می توانی سالانه تا شش بار گردش مالی داشته باشی و می توانی منابع را از کشور خارج کنی ، به طور تزایدی پولدار می شوی. کسری تراز بازرگانی کشور برای این افراد اهمیتی ندارد. دولت ها هم از عهده آنها برنمی آیند یا نمی خواهند بربیایند ، چون گاهی ذی نفعان قدرت را هم در اختیار می گیرند. مثلا در سال 1305، وثوق الدوله می خواسته برای اعتبارنامه اش از مجلس شورای ملی رأی اعتماد بگیرد. در روزنامه اطلاعات 29 آبان 1305 ارتباط او با یکی از شرکت های تاجرباشی بیان می شود که موسسه تجارتی طوماینانس بوده. گفته می شود با این شرکت بده بستان داشته. این یعنی آن زمان هم در دولت ذی نفعان وجود دارند. بنابراین نمی توانید انتظار داشته باشید دولت ها به صورت ریشه ای برخورد کنند و به همین دلیل ، این مشکل باقی می ماند. حال همین مسیر را جلو بیاییم. اقداماتی در دوره پهلوی اول صورت گرفت ، اما وقتی در دولت ارتباطات ذی نفعان برقرار شود ، مسلم است که نمی توان انتظار مبارزه داشت. در شهریور 20 هم که قوای خارجی می آیند ، مجدداً تحریک حرص به مصرف را شاهد هستید. طبیعتا وقتی تکنولوژی و خودروهای جدید می آید سرگیجه می گیرید که چه جامعه ای از نظر اقتصادی داریم که بخشی از قحطی تلف می شوند و بخش دیگر به دنبال اتومبیل یا رادیوی خارجی هستند. این روند تا دولت ملی ادامه دارد و فقط در زمان مصدق است که تراز بازرگانی کشور مثبت می شود.


معنای مثبت شدن تراز بازرگانی در دوره دکتر مصدق این بود که کشمکشی بین ملیون و تاجرباشی ها وجود داشته و ملیون برنده آن شده اند؟

برخورد که نه اما به دلیل نیاز شدید ، ملیون داخل شروع به ساخت و ساز قطعات صنعتی کردند و دولت هم چون درآمد نفت نداشت ، از آن ها حمایت می کرد.


یعنی دولتی که درآمد نفتی دارد از تولید حمایت نمی کند؟

حداقل تجربه ایران این را می گوید که درآمد نفت عامل بسیاری از فسادها بوده است. بعد از کودتای 28 مرداد ، کنسرسیوم می آید و درآمد دولت از نفت تضمین می شود ، در نتیجه دوباره قضیه تولید صنعتی فراموش می شود.

جهت مطالعه ی کامل این گزارش ، لطفا به صفحات 54 الی 58 ماهنامه مراجعه نمایید.


شکوفه حبیب زاده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.