چالش شکاف طبقاتی در شهر

0 ۶۱۶

حبیب الله آقامحمدی – پژوهشگر علوم اجتماعی

یکی از محوری ترین شعارهای انقلاب 57 عدالت بود . شعار عدالت هم در مطالبات مردم نقش محوری داشت و هم در سخنان رهبران سیاسی. این شعار در شکل گیری انقلاب 57 به قدری مهم و اساسی بود که اگر از دایره مفاهیم انقلاب حذف کنیم ، از انقلاب چیزی باقی نمی ماند. قانون اساسی نیز یکی از وظایف قوه مجریه و قوه مقننه را « گسترش عدالت

» و « تحقق بخشیدن به عدالت » مشخص کرده است. با این حال، ما هنوز به این آرمان مقدس ( عدالت ) دست نیافته ایم. برای این مساله علت های گوناگونی می توان برشمرد. شکاف طبقاتی یکی از مهم ترین آن هاست.
منظور از شکاف طبقاتی نابرابریِ صرف نیست. نابرابری در بعضی شرایط شاید توجیه مخصوص به خود را داشته باشد. اما شکاف طبقاتی چنین نیست. شکاف طبقاتی هیچ توجیه معقولی ندارد. وقتی می گوییم در یک جامعه شکاف طبقاتی وجود دارد منظور این است که در آن جامعه افراد از نظر ثروت، درآمد، منزلت، حقوق، فرصت، امتیاز و پاداش فاصله های نامعمول و نامعقول با هم دارند.
به عنوان نمونه، طبق آماری که از سوی بانک مرکزی در سال 1394 منتشر شده است، بین هزینه های دو دهک بالا و پایین بیش از 15 برابر فاصله وجود دارد! هم چنین جمع کل هزینه های ناخالص به طور متوسط در یک خانوار دهک اول ( پایین ترین دهک ) به طور سالانه حدود 7 میلیون و 800 هزار تومان است، درحالی که یک خانوار دهک دهمی ( بالاترین دهک ) بیش از 108 میلیون تومان در سال هزینه می کند! این امر نشان می دهد که از نظر میزان هزینه بین این دهک ها فاصله بیش از 1400 درصدی وجود دارد! این همان فاصله نامعمول و نامعقولی است که هیچ توجیه قابل دفاعی نمی تواند داشته باشد. البته این آمار فقط مربوط به بخش اقتصادی مساله است و بخش های فرهنگی و اجتماعی نیز برای خود آمار غم انگیز جداگانه دارد که بیان آن ها فرصت دیگر می طلبد.
معمولا وقتی از شکاف طبقاتی صحبت می شود ذهن ها به سمت طبقات شهری می رود. گویا شکاف طبقاتی یک امر درون شهری است. درصورتی که چنین نیست. شکاف بین طبقات شهری و طبقات روستایی، یکی از آن مسائلی است که کمتر به آن توجه می شود. درحالی که نباید چنین باشد. همان قدر که شکاف طبقاتی در دورن شهرها می تواند آسیب زا باشد ، شکاف بین شهرها و روستاها نیز می تواند آسیب زا باشد ، هم برای شهرها و هم برای روستاها.
طی نیم قرن اخیر مدام از تعداد روستاها و جمعیت روستانشین کاسته شده است. روستاها یک به یک خالی شده و جمعیت آن ها به شهرها مهاجرت کرده اند. در 50 سال گذشته ٣۴ هزار روستا و آبادی در کشور تخلیه شده است. طبق آماری که مرکز آمار ایران ارائه داده است، نسبت روستانشینی جمعیت در سال ١٣٩۵ به ٢۵.٩ درصد رسیده است که منفی ٢.٧ درصد نسبت به سال ١٣٩٠ کاهش یافته است. شرایط بعضی از روستاها به قدری دردناک است که به گفته مسئولین در بعضی از روستاها خانه ها حتی آب برای خوردن و رفع حاجت روزانه و استحمام ندارند و اعضای آن دچار انواع بیماری های پوستی شده اند. همچنین درحالی که بیشترین ضریب محرومیت 9 است، بسیاری از خانوارهای روستایی در ضرایب محرومیت 6، 7، 8،9 قرار دارند. نیازهای اهالی این مناطق با کمک افراد خَیّر تامین می شود چندان که به گفته رئیس کمیته امداد، پرویز فتاح اگر حمایت های افراد خَیّر را از زندگی آنان کم کنیم، ضریب محرومیت آنان دیگر قابل اندازه گیری نمی شود!
بخش قابل توجهی از این مسائل، به شکاف طبقاتی شهر و روستا برمی گردد. شکاف طبقاتی بین شهرها و روستاها، خود را در تخصیص ناعادلانه منابع، پایین بودن درآمد، کمبود امکانات رفاهی، بهداشتی، درمانی، تفریحی و آموزشی در روستاها نشان می دهد. با این وضعیت نباید انتظار داشت که روستائیان به شهرها مهاجرت نکنند و روستاها آباد بمانند. ادامه این روند از یک سو منجر به کاهش تولید در بخش کشاورزی و دامداری در روستاها می شود، و از سوی دیگر، منجر به بحران هویت، افزایش حاشیه نشینی، فقر، ناامنی و انواع آسیب های اجتماعی در شهرها می شود.
از شکاف بین روستاها و شهرها که بگذریم، شکاف طبقاتی در خود شهرها غوغا می کند. حاشیه نشینی یک نمونه آشکار است. بعضی از آمارها حاشیه نشینی را تا مرز 20 میلیون نفر ذکر کرده اند. برای پی بردن به عمق فاجعه باید بدانیم که حاشیه نشینی یعنی فقر ، یعنی بیکاری ، یعنی محرومیت از خدمات درمانی و بهداشتی ، یعنی محرومیت از تحصیل ، یعنی زندگی وسط انواع آسیب های اجتماعی مثل طلاق ، اعتیاد و امثالهم.
نمونه دیگر، زندگی دست فروش هاست. آمار دقیقی از تعداد دست فروشان در دست نیست. با این حال طبق نتایج یکی از پژوهش ها ، بسیاری از آنان ساعت های متوالی را برای درآمد روزانه متوسط ۴۵ هزار تومان کار می کنند و همچنان زیر خط فقر به سر می برند. رسمیت نیافتن شغل آن ها باعث می شود ۴۱ درصد آنان از پوشش هیچ بیمه ای برخوردار نباشند، و فقط ۲۵ درصد آنان از پوشش بیمه تامین اجتماعی برخوردار باشند. بر این نمونه ها ( حاشیه نشینان و دست فروشان ) اضافه کنید کارتن خواب ها ، گورخواب ها ، زباله گردها ، کودکان خیابانی و … را. شکاف طبقاتی در شهرها غوغا می کند.
شکاف طبقاتی در شهرها ، با خود نابرابری های زیادی به همراه می آورد ؛ از نابرابری در درآمد ، اشتغال ، مسکن و تحصیل گرفته ، تا دسترسی به خدمات و امکانات بهداشتی ، درمانی و تفریحی را نیز شامل می شود ، و حتی میزان و کیفیت مشارکت های اجتماعی را نیز در بر می گیرد.
از نظر جوئل شارون جامعه شناس آمریکایی ، زمانی که نظام نابرابری ( بخوانید شکاف طبقاتی ) ایجاد گردید تغییر آن دشوار می شود. بدیهی است که چنین نظام هایی با گذشت زمان تغییر زیادی نمی کنند. به عقیده او پنج عامل موجب به وجود آمدن چنین وضعیتی می شوند : 1. کوشش های قدرتمندان 2. نهادهای اجتماعی 3. فرهنگ 4. اجتماعی شدن 5. ابزارهای زور.
شکاف طبقاتی در طول زمان استمرار می یابد. تلاش های کسانی که در راس جامعه هستند چه در اقتصاد ، چه در حکومت ، چه در آموزش و پرورش ، چه در نظام حقوق جزایی ، چه در رسانه ها به دائمی کردن آن کمک می کند. نهادهای جامعه و شیوه های بنیادی انجام کارها در جامعه ، در جهت حفظ نابرابری موجود عمل می کنند. اجتماعی شدن افراد در فرهنگی که نابرابری را توجیه می کند نیز این وضعیت را استمرار می بخشد. علاوه بر همه این ها، استفاده از ابزارهای زور و سرکوب نیز برای دائمی کردن نابرابری کمک می رساند.
باید در رویکردهای خود تجدیدنظر اساسی کنیم. باید برنامه های توسعه با محوریت عدالت تدوین و اجرا شوند. تجربه این چند دهه باید به مسئولین آموخته باشد که توسعه منهای عدالت یعنی شکاف طبقاتی ؛ یعنی آسیب های اجتماعی متعدد. باید این را با جان و دل پذیرفت که یکی از شاخص های توسعه پایدار ، تحقق عدالت اجتماعی و کاهش شکاف طبقاتی و رفع هرگونه تبعیض های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است.
یکی دیگر از نکاتی که باید به آن توجه داشت این است که مسائلی از قبیل عدالت اجتماعی و کاهش شکاف طبقاتی ، چیزی نیست که به آینده حواله داده شود. پهن شدن سفره عدالت ، آن هم در آینده ، به درد کسانی که امروز در محرومیت و نیازمندی به سر می برند ، نمی خورد. اینکه مثلا بگوییم ما در حال عبور از یک جامعه توسعه نیافته به یک جامعه توسعه یافته هستیم و وقتی توسعه پیدا کردیم و درآمد سرانه افزایش پیدا کرد، شکاف طبقاتی حل خواهد شد ، اینگونه تحلیل ها پذیرفتنی نیست. اقشار فقیر ، محروم ، درمانده و گرسنه امروز نیازمند عدالت هستند!
سخن پایان اینکه ، بعضی از نابرابری ها احتمالا اجتناب ناپذیر باشد. البته ادعای اینکه نابرابری اجتناب ناپذیر است به این معنا نیست که باید فقر و محورمیت را پذیرفت. بلکه پرسش برای همه انسان ها باید این باشد که چه میزان از نابرابری در جامعه یا در سازمان باید تحمل شود؟ چه میزان از نابرابری ضروری؟ سودمند؟ دموکراتیک؟ انسانی؟ و اخلاقی است؟ پاسخ به این سوالات هر چه باشد، یک نکته مسلم است، و آن اینکه نابرابری نباید به شکاف ( فاصله های نامعقول و نامعمول ) تبدیل شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.