انسان حاکم برتکنولوژی یا تکنولوژی حاکم برانسان؟

0 ۷۰۱

اکرم حبی : جامعه شناس- مدرس و محقق دانشگاه
بهمن محمدبخش : جامعه شناس- مدرس و محقق دانشگاه

در فلسفه تکنولوژی ، تکنولوژی به مثابه موجودی خودمختار و تکنولوژی به مثابه وسیله صرف دو رویکرد مختلف در این زمینه هستند. در واقع این دو نظریه دو سر یک طیف را تشکیل می دهند، یکی تکنولوژی را امری مستقل از انسان و مسلط بر آن و دیگری تکنولوژی را وسیله ای صرف در دست انسان قلمداد می کند. در میان این دو قطب، رویکردهای دیگری نیز وجود دارند که به اندازه دوری از یک قطب به قطب دیگری نزدیک می شوند. برونو لاتور، فیلسوف و مردم شناس علم و تکنولوژی معاصر که از مدافعان اصلی نظریه کنشگرـ شبکه است، برای پایان دادن به وضعیت سلطه در رابطه انسان و غیر انسان، به صراحت تز تکنولوژی خودمختار و تکنولوژی به مثابه وسیله صرف را به عنوان دو نوع سلطه اساسی در فلسفه تکنولوژی رد می کند. وی در جدیدترین نظریه خود مدعی است که می بایست تقابل میان انسان و تکنولوژی از میان برداشته شود و این کار نیز جز با تحلیل ماهیت تکنولوژی و انسان میسر نخواهد شد.

باز فهمی تکنولوژی و انسان : چند رگه ها

برای لاتور، تکنولوژی و انسان، موجوداتی چندرگه (hybrid) هستند، هم تکنولولوژی موجودی انسانی (و طبیعی) است و هم انسان موجودی تکنولوژیک (طبیعی). در نظر لاتور، انسان بخشی از ماهیت تکنولوژی و تکنولوژی بخشی از ماهیت انسان است. تکنولوژی و انسان در طول تاریخ هم دیگر را ساخته اند و می سازند. و با هم یک اجتماع (Collective) و نه یک جامعه خالص انسانی را ساخته اند. تکنولوژی ها همانند، انسان ها عضوی از جامعه هستند. به همین علت لاتور به تکنولوژی و انسان، موجوداتی اجتماعی فنی (Sociotechnical) می گوید که واژه اجتماعی به جنبه های (رگه های) انسانی (فرهنگی، سیاسی، سمبلیک و ….) اشاره می کند و واژه فنی به جنبه های تکنولوژیکی این موجودات اشاره دارد. بنابراین سخن گفتن از ماهیت و ویژگی های تماما انسانی یا تماما فنی یا طبیعی معنایی ندارد. انسان و تکنولوژی در هر دوره ای دربرگیرنده یک تاریخ هستند؛ تاریخی از انسان ها و غیر انسان ها. بنابراین هر تاریخی هم اجتماعی است و هم طبیعی و هم فنی. چون انسان و تکنولوژی چندرگه (اجتماعی فنی) هستند، تاریخ آن ها هم چند رگه (اجتماعی فنی) است: این گزاره که «هیچ مجموعه تواریخ موازی وجود ندارد، مثلا تاریخ زیربنا و روبنا، بلکه فقط یک تاریخ اجتماعی فنی وجود دارد». بی معناست، مثلا می توان تاریخ اجتماعی زمان پاستور را نوشت ولی از وضعیت سلامت و بهداشت، بیماری ها، میکروسکوپ ها و همچنین از رابطه میان پاستور، پزشکان و متخصصان بهداشت، کلیسا، قدرت حاکمه، وضعیت اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژی های درگیر و غیره چیزی نگفت.
بر اساس آنچه گفتیم روشن است که هر تبیینی باید یک تبیین اجتماعی فنی باشد. همان طور که تاریخ جداگانه و مختص جامعه، علم و تکنولوژی ممکن نیست، تبیین ها ی جداگانه و خالص نیز امکان ندارد، چون موجودات داخل اجتماع چندرگه هستند، هر نوع تبیینی نیز باید چندرگه باشد.
تکنیک به مثابه ذات یا به مثابه وصف؟
چندرگه بودن انسان و تکنولوژی نتیجه مهمی دارد و آن این که چندرگه بودن اساسا مسئله ذات را منتفی خواهد کرد. دیگر نمی توان از ذات یا ماهیت تکنولوژی و انسان سخن گفت. به نظر لاتور چیزی با عنوان ذات تکنولوژی وجود ندارد، آن چه ما تکنولوژی می گوییم وصف یک چیز است نه ذات آن. ما در میان اشیا موجوداتی نداریم که در برابر انسان و دیگر اشیا «تکنولوژی» خوانده شوند. آن چه می توان از آن سخن گفت وصف «تکنیکال» است نه تکنولوژی.
اما «تکنیکال» به چه چیزی اشاره دارد؟ در نظر لاتور وصف تکنیکال یا فنی با مفاهیمی چون «میانبر» و «انحراف از مسیر مستقیم» بیان می شود. اگر من برای کوبیدن یک میخ بدون چکش پنج دقیقه وقت می گذارم و چند میخ را کج می کنم و هدر می دهم، با چکش، یا حتی یک سنگ تراش خورده این مسیر مستقیم منحرف می شود و مسافت طولانی و پرهزینه آن را به شکل قابل ملاحظه ای کاهش می دهد، در این جا یک مصنوع فنی (چکش، سنگ تراش خورده) یک مسئله تکنیکی (مصرف هزینه زیاد و وقت زیاد) را حل کرده است.در این جا و هرجایی که لاتور از واژه تکنولوژی استفاده می کند، باید در معنایی «وصفی» آن در نظر گرفته شود. ما بر این اساس به مصنوعاتی چون اتومبیل «تکنیکال» می گوییم چرا که این مصنوعات آمده اند تا یک مسئله تکنیکی (یا تکنولوژیکی) را حل کنند. بر این اساس مصنوعات فنی مانند اتومبیل، موبایل و تفنگ، موجودات چندرگه ای هستند که وقتی با آن ها پیوند می یابید شما را وارد میان بر یا تغییر مسیر می کنند، چرا که تغییر مسیر هنر یا ویژگی اصلی آن هاست.
در این جا پرسش مهم دیگری مطرح می شود: آیا ما به نحوی از وسیله صرف بودن مصنوعات دفاع نمی کنیم؟برای پاسخ به این سوال باید نخست معنای وسیله ی صرف را بیش تر بشکافیم. چنانکه خواهیم دید این پرسش هنوز نتوانسته است مصنوعات را به مثابه جزئی از وجود انسان (رگه ای از وجود انسان) به رسمیت بشناسد. چنان که خواهیم گفت انسان فقط از مصنوعات استفاده نمی کند بلکه با مصنوعات، موجود دیگری است. معنای این «دیگرشدن» با تحلیل دو مفهوم وسیله صرف و واسطه روشن خواهد شد. همچنین وساطت علت چند رگه بودن انسان و مصنوعات را توضیح می دهد.
مصنوعات؛ واسطه یا وسیله صرف؟
وسیله صرف و واسطه، هر دو در میان شما و هدفی که دارید قرار می گیرند، اما فرق مهمی با هم دارند؛ وسیله صرف موجودی است که چیزی را بدون این که تغییری در آن ایجاد کند منتقل می کند (انجام می دهد)، اما واسطه در حالی که آن را منتقل می کند آن را تغییر می دهد. در نظر لاتور مصنوعات واسطه هستند نه وسیله صرف. آن ها فقط منتقل کننده و انجام دهنده یک نیرو یا کار نیستند، بلکه تغییر دهنده نیز هستند. به عبارتی دیگر، و چنان که خواهیم دید، انسان با پیوند با مصنوعات صرفا وارد یک تغییر مسیر نمی شود تا به هدفش برسد بلکه خودِ وی نیز تغییر می کند و تبدیل به موجود دیگری خواهد شد.

وساطت و معانی آن

لاتور می گوید هر مصنوعی چهار وساطت زیر را دارد، در نتیجه مصنوعات واسطه هستند نه وسیله صرف. در واقع لاتور می خواهد نشان دهد که به لحاظ وساطت، هیچ فرقی میان انسان و غیرانسان نیست، و تلاش می کند با مثال هایی نشان دهد که ماشین و انسان به یک اندازه وساطت دارند و هیچ کدام در سلطه دیگری نیستد. از آن جایی که لاتور هیچ تمایز ذاتی میان مصنوعات و دیگر موجودات قائل نیست، این چهار معنا، معنای وساطت هر موجودی هستند.

وساطت ترجمه (Translation)

در این جا بحث این است که شما می خواهید به هدف x برسید اما وقتی که با یک مصنوع پیوند می یابید هدف شما به y تغییر می کند یا به قول لاتور ترجمه می شود. اگر شما بدون اسلحه در حالت عصبانیت یا انتقام باشید ممکن است یک سیلی به شخصی بزنید یا حداکثر وی را زخمی کنید، ولی وقتی اسلحه در دست دارید، اسلحه هدف شما را از زخمی کردن به چیز دیگری ترجمه می کند؛ «شما فقط می خواستید کسی را زخمی کنید اما با تفنگ در دستانتان شما می خواهید او را بکشید».

وساطت تشکیل (Composiation): کنش جمعی واسطه ها برای رسیدن به هدف جمعی

وقتی از طریق وساطت ترجمه اتحادی میان انسان و مصنوع شکل گرفت، کنشی که واسطه ها با هم برای رسیدن به هدف مشترک شان انجام می دهند دیگر کنش خود آن ها نیست بلکه کنشی وساطتی است. این کنش به واسطه واسطه ها انجام می شود. کنش مرد مسلح فقط کنش وی نیست بلکه کنش اتحاد وی و اسلحه است.

وساطت جعبه سیاه سازی (Blackboxing):

موقعیت های زمانی و مکانی و کنش گران سازنده جعبه سیاه در جعبه سیاه تجمع یافته اند و «اکنون» و «این جای» آن را ساخته اند. جعبه سیاه یا پوشه این توان را به انسان می دهد که با در دست گرفتن آن امکانات نامحدودی را به دست آورد، شما با در دست گرفتن تلفن همراه، چندین سال فیزیک، چندین فیزیک دان، چندین مهندس، مهارت ها، دستگاه ها و امثالهم را به خدمت می گیرید. بدون تلفن همراه، بدون این میان بر یا تغییر مسیر، اگر شما مسیر مستقیم را طی می کردید و برای کاری که اکنون با صرف یک دقیقه زمان آن را انجام دادید شاید ناچار می شدید چند هفته زمان و مقدار زیادی انرژی صرف کنید. با این حال این مزیت می تواند به یک تصور خطرناک دامن بزند. وقتی کل شبکه (زمان، مکان، و واسطه ها) درون یک جعبه سیاه جمع شد و جعبه سیاه خود همچون یک موجود واحد کارکرد، کنش، و هدف مشخصی داشت، کاربران آن ها دو وساطت قبلی را نادیده می گیرند. آن ها تصور می کنند که با یک وسیله صرف روبه رو هستند، آن ها احساس می کنند که هدف آن ها ترجمه نشده است و کنش فقط متعلق به آن هاست. تنهادر برخی مواقع است که ما از این حالت غفلت ناخودآگاه بیرون می آییم و کنش و وساطت جعبه سیاه ها را احساس می کنیم و آن وقتی است که مشکلی برای جعبه سیاه پیش بیاید. به محض اینکه کار جعبه سیاه مختل شود، کنش ما تغییر قابل ملاحظه ای خواهد کرد.

وساطت نمایندگی (Delegation): گذر از شکاف اشیا و نشانه ها

جهان نشانه ها (گفتمان ها) جهان معناست و جهان اشیا (اشیا و مصنوعات و حتی حیوانات) فاقد معناست. لاتور می خواهد این شکاف را بردارد. وی می گوید: «سرعت گیر» را به عنوان یک مصنوع در نظربگیرید؛ سرعت گیر می تواند کار پلیس را انجام دهد، مانند کاستن سرعت اتومبیل ها که خواسته وی را بیان می کند. هیچ مرز ذاتی میان علائم، گفتار پلیس، حرکت دست پلیس و سرعت گیر وجود ندارد. چنین نیست که مورد آخر به جهان فاقد معنا تعلق داشته باشد و موارد نخست به جهان سخن و معنا.
تکنولوژی می تواند نماینده شما شود، اما چهار نوع تغییر یا جابه جایی ایجاد خواهد کرد. تغییر کنشی، زمانی، مکانی و مادی. در مثال سرعت گیر، سرعت گیر جای پلیس را می گیرد (تغییر کنشی)، کار شبانه روزی سرعت گیر جای چند ساعت کار پلیس را می گیرد (تغییر زمان)، حضور همیشگی و ثابت جای حضور چند ساعت کار پلیس را می گیرد (تغییر مکانی)، و ماده اظهار (مثلا حرکت دست پلیس) بدل به مثلا چند سانت سازه سیمان در خیابان شده است (تغییر مادی).

گذر از متافیزیک سلطه

وساطت و چندرگه بودن ما را از متافیزیک سلطه خارج می کند، واسطه ها بر یک دیگر سلطه ندارند، رابطه واسطه ها از نوع شراکت است نه اربابیت. انسان و مصنوعات فنی اعضای یک جامعه اند. البته این به معنای آن نیست که انسان و مصنوعات هیچ فرقی با هم ندارند، البته که آن ها با هم متفاوت هستند، اما این تفاوت به معنای شکاف و تقابل نیست. به نظر لاتور نوعی تقارن وجودی میان انسان و غیرانسان برقرار است، هر دو عامل اجتماعی هستند و علیت و عاملیت در میان آن ها توزیع شده است. در فعالیتی که انسان و غیرانسان با هم انجام می دهند (مثلا کار رانندگی، کار آزمایشگاهی، صحبت کردن با تلفن) انسان علت اصلی یا واقعی نیست، علیت در میان کنش گران انسانی و غیرانسانی توزیع می شود. هرگاه پای یک غیرانسان در میان است انسان هیچ گاه به تنهایی عامل یا علت یک کنش نیست.

نتیجه گیری

لاتور با دفاع از چندرگه ای انسان و غیرانسان، و وساطت هر دو، تلاش کرد تا از دوگانگی تکنولوژی به مثابه وسیله صرف و تکنولوژی خودمختار خارج شود. اطلاق وساطت به مصنوعات در کنار انسان ها باعث می شود که بپذیریم که وقتی کار با چند واسطه انسانی و غیرانسانی انجام می شود، نتیجه کار و حتی مسئولیت آن به تمام آن ها تعلق دارد، برخی از واسطه ها تحت برخی دیگر قرار نمی گیرند، برخی اصلی و برخی فرعی نیستند. مثلا وقتی شما با سرعت بالا رانندگی می کنید، این کنش فقط معلول اراده شما برای سرعت رفتن نیست (نفی سلطه شما بر دیگر واسطه ها)، همچنین معلول اتومبیل نیست (نفی سلطه اتومبیل بر شما)، هیچ کدام از این دو وسیله ای صرف در دست دیگری نیستند، بلکه کنش با سرعت بالا رانندگی کردن معلول شما، اتومبیل و اجزای آن، جاده، دیگر اتومبیل ها، وضعیت آب و هوا، و غیره است. این کنش محصول همکاری این عوامل است. این کنش یک نقطه توافق است. هر یک از این عوامل اگر بخواهند می توانند سرعت ماشین شما را کم کنند. چنان که دیدیم، وساطت برابری و تقارن را به میان انسان و غیرانسان برمی گرداند و به ما اجازه می دهد در فهم علم و فناوری جایگاه و نقش واقعی اشیا و ماشین ها را در کنار انسان ها لحاظ کنیم و آن ها را به وسایلی صرف و ماده کور فرونکاهیم. وساطت با تقارن وجودی و علیت توزیع شده ما را از فضای سلطه انسان بر غیرانسان و غیرانسان بر انسان خارج می کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.