چالش علم گریزی در شهر

0 ۶۱۶

جواد رنجبر درخشی لر – تحلیل گر اقتصادی

چالش برتری «تعهد» یا «تخصص» سال ها چالش ملی ما بوده است. در چهار دهه گذشته همواره این پرسش به صورت های مختلف مطرح شده و پاسخ های متفاوتی گرفته است. بررسی سیر پاسخ ها نشان می دهد که به تدریج کفه تخصص هر روز سنگین تر می شود. اما در واقعیت رابطه پیچیده ای میان تعهد و تخصص وجود دارد. انسان متعهد بدون دانش و تخصص دست به اقدام نمی زند و اظهار نظر نمی کند. از سوی دیگر، هر انسان متخصصی درجه ای از تعهد را هم داراست. بنابراین برای تحلیل اهمیت دانش و تخصص نمی توان آثار اخلاقی و قانونی آن را نادیده گرفت و در بررسی تعهدات اخلاقی نیز نمی توان دانش را بی اثر دانست. بر این اساس می توان صدها پرسش درباره تاثیر علم گرایی و علم گریزی در فرآیندها و سازمان های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی مطرح کرد. در بطن این بررسی ها به تاثیر متقابل علم و اخلاق و تعهد نیز به طور طبیعی پرداخته می شود. پرسش این یادداشت این است: علم گرایی یا علم گریزی چه تاثیری در سرنوشت شهرهای ما دارد؟
واضح است که سرنوشت شهرها در رابطه پیچیده ای تعیین می شود که در آن سازمان شهرداری ها، نهادهای مردمی، شهروندان، رسانه ها و دولت ها قرار دارند. بنابراین بررسی علم گریزی یا علم گرایی باید در همه این بخش ها انجام شود تا تاثیر آن به طور دقیق تری بررسی شود.
منظور از علم گرایی توجه متعهدانه به دانسته های منظمی است که درباره یک موضوع مشخص از راه روش شناسی شناخت همان موضوع به دست آمده است. علم گرایی در یک شهر توجه به مجموعه دانسته های بشری در رشته های علمی مرتبط با شهر است. در اینجا پرسش دیگری مطرح می شود: علم اداره شهر چیست؟ یک شهر با مهندسی عمران ساخته می شود یا مدیریت شهری؟ میزان اهمیت سایر علوم همانند جغرافیا، علم سیاست، جامعه شناسی، پزشکی و روان شناسی در اداره شهر چه قدر است؟
برای پاسخ به این پرسش باید ذات زندگی شهری را که همان اجتماعی بودن آن است در نظر بگیریم. شهر جایی است برای زندگی همه. بنابراین مجموعه ای است از همه مسائل بشری. شهر ظرفی است که انسان برای زندگی خود ساخته و در طول زمان این ظرف را به مقتضای دانسته های خود دگرگون کرده است. رابطه متقابل و نزدیکی میان شهر و دانش وجود دارد. دانش در شهر آفریده می شود و شهر با دانش جدید دگرگون می شود. شهر مدرن با شهر سنتی پیش از آن بر این مبنا تفاوت دارد. در شهر مدرن ساختمان و خیابان و باشگاه های محلی و صنفی و فرهنگی و اجتماعی و رستوران ها و کافه ها و پارک ها مبانی شناختی مدرن دارند و متناسب با دستاوردهای عقلی و تجربی بشر ساخته می شوند. با این دید دانش شهری صرفا اطلاعات آکادمیک مربوط به توسعه شهرها و شهرسازی نیست، بلکه تمام علوم بشری به نوعی با شهر پیوند دارند. از این روست که در جهان امروز شهرها را شوراها اداره می کنند و نه یک شخص. اما نمودهای مشخص علم گرایی در شهر چیست؟
1- دانشمند بودن اعضای شورای شهر: دانشمند در اینجا به معنای متخصص درجه اول بودن در یک رشته علمی است. برای علم گرایی در یک شهر هر کدام از اعضای شورای آن شهر باید به یک رشته علمی مرتبط با شهر به صورت آکادمیک مسلط باشند.
2- دانشمند بودن شهردار: شورای دانشمند به طور طبیعی به یک شهردار دانشمند اعتماد می کند و او را انتخاب می کند. شهردار یک شهر علم گرا نیز باید به یک رشته علمی به صورت آکادمیک مسلط باشد. تسلط آکادمیک به یک رشته علمی به معنای عدم ضرورت دیگر دانسته ها نیست. شهردار و اعضای شورای شهر علاوه بر رشته تخصصی خود باید اطلاعات کافی و درستی درباره هنرها، تحولات فکری بشر، فلسفه، ادبیات و روندهای جهانی هم داشته باشند. در این صورت تمام ارکان شهرداری از میان افراد علم گرا انتخاب خواهند شد.
3- ساختار علمی شهرداری: مهم ترین بعد علم گرایی در یک شهر ساختار علمی شهرداری است. ساختار علمی به طور خلاصه یعنی تمام برنامه ریزی ها، تعیین اهداف، رویه ها و گزینش افراد و روش ها مبنای علمی داشته باشد. معنای سلبی ساختار علمی سیاست زده نبودن، رانتی نبودن و فاسد نبودن شهرداری است.
4- وجود پژوهشکده و کتابخانه و مطالعات مستمر شهری: بعد بیرونی و ظاهری علم گرایی در یک شهر وجود یک پژوهشکده فعال است. چنین نهادی به عنوان یک اتاق فکر تمام برنامه ها و روش ها را با دقت علمی می سنجد و شهرداری را از آزمون و خطاهای مستمر بازمی دارد. پژوهشکده باید مرکز انباشت تجربه های شهر هم باشد و تمام اقدامات مثبت و منفی و موفق یا شکست خورده پیشین را به صورت طبقه بندی شده در اختیار داشته باشد.
5- ارزیابی های عالمانه: یکی از مهم ترین ابعاد علم گرایی در شهرها ارزیابی های عالمانه امور شهری است. شاید به نظر برسد که ارزیابی در چهار بعد دیگر علم گرایی گفته شده و نیازی به یک عنوان مجزا برای آن نیست. اما اهمیت ارزیابی های عالمانه چنان است که باید به صورت مستقل بیان شود. به طور دقیق منظور از ارزیابی های عالمانه تفوق علم بر همه جنبه های دیگر مدیریت شهری است. شهرهای بزرگ امروز به دلیل وسعت و جمعیت زیاد و پیچیدگی امور مربوط دارای صدها مساله مهم مزمن و جدید به صورت توامان هستند. یعنی در حالی که هر شهر صدها مساله کهنه و قدیمی دارد، هر روز ممکن است مساله جدیدی هم بروز پیدا کند. همه این مسائل کهنه و نو به ارزیابی های عالمانه نیاز دارند. اقدامات شتاب زده، سیاسی، امنیتی و یا اقداماتی که به جای راه حل به توجیه یا از بین بردن مساله می پردازند عاری از ارزیابی های عالمانه هستند.

فقدان این پنج بعد علم گرایی تبعات سهمگینی در شهرها دارد. پنج مورد از این تبعات به این شرح است :
1- فقدان علم گرایی در یک مجموعه و به ویژه در شهرها که مسایل بسیار سیال و پیچیده هستند بلافاصله به رواج تفکر سلیقه ای می انجامد. تفکر سلیقه ای هیچ مبنای روشنی ندارد و با عوض شدن افراد و یا حتی با گذشت عمر یک فرد و اضافه شدن به تجربه های او عوض می شود. سلیقه انسان بیشتر ذوقی است و پس از مدتی با دل زدگی همراه می شود. حاکم شدن سلیقه به عدم انباشت تجربه در شهرها نیز می انجامد. عمر سلیقه ها بسیار کوتاه است. بنابراین به سرعت عوض می شود و امکان ثبات و تجربه اندوزی وجود ندارد.
2- فقدان علم گرایی به فقدان برنامه های منسجم هم منجر می شود. افراد فاقد دانش، تلقی روشنی از برنامه ریزی و زمان و مراحل توسعه و پیش نیازها ندارند. بنابراین به امور شهری به عنوان پدیده هایی مجزا می نگرند. هر پدیده که نمود بیشتری داشت و بیشتر مورد توجه رسانه ها یا شهروندان قرار گرفت بیشتر مورد توجه مدیران فاقد برنامه ریزی هم قرار می گیرد. بنابراین برای برنامه ریزی های دقیق و درازمدت باید ابتدا به علم مجهز شد.
3- فقدان علم گرایی به دلیل دو آسیب عمیق و پایدار بالا (تفکر سلیقه ای و فقدان برنامه) ضربه های اساسی به توسعه شهرها می زند. این آسیب ها چنان عمیق و جدی و پایدار است که جنبه های جهانی همگانی یافته است. در جهان امروز مساله ترافیک، حمل ونقل، آلودگی آب و هوا، آلودگی های صوتی در شهرهای عقب مانده، حاشیه نشینی، شکاف های طبقاتی و تبعیض های شدید و غیره مسایل همگانی شهرهاست. این آسیب ها در شهرهایی که رویکرد علمی ندارند پایدارتر و بحرانی تر است. راه چاره همه این مسائل، علم است. روش های علمی پاسخ روشنی به این بحران ها می دهد. اما رویکرد غیرعلمی و سیاست زده یا سلیقه ای به آن پاسخ ها توجه نمی کند.
4- علم گریزی به صورت دقیق و سیستمی به فساد و رانت خواری می انجامد. ممکن است در نگاه نخست چنین رابطه ای بین علم و فساد غیرقابل تصور باشد؛ اما در واقع یکی از مهم ترین ریشه های فساد، علم گریزی است. در یک شهر علم گرا مجموعه عوامل در خدمت هدف های مشخص و برنامه ریزی های دقیق هستند. همچنین علم مبنایی برای شفافیت ایجاد می کند. وقتی همه می دانند که از چه روش هایی استفاده خواهند کرد و به سوی کدام هدف خواهند رفت، همه چیز شفاف می شود. از سوی دیگر، علم گرایی در حالت های پیشرفته تر خود به اجماع می انجامد. در حالت اجماع علمی، مدیران شهر و شهروندان اصول کار و برنامه های کلان و راه های رسیدن به آن ها را می دانند. تجربه انباشته شهر و مکتوب بودن همه برنامه ها و روش ها و گزارش ها دو نکته دیگر در سد کردن راه فساد توسط علم گرایی است.
5- در شهرهای علم گرا منافع شهر به دسته و گروه ویژه ای تعلق ندارد. به دلیل عدم وجود تفکر سلیقه ای، وجود برنامه های درازمدت، وجود برنامه های توسعه و اقدامات توسعه ای مستمر و ملموس و به حداقل رسیدن فساد و رانت (موارد بالا) شهر به محل رشد و آرامش همه گروه ها و طبقات تبدیل می شود. احساس تعلق شهروندان به شهر، مشارکت آنان را بالا می برد. شهروندان شهر را در واقعیت و نه در شعار، خانه خود می دانند و تمام استعداد و مهارت های خود را برای بهبود شرایط زندگی در شهر به کار می گیرند. از سوی دیگر، به دلیل همان دلایل چهارگانه بالا مدیران شهری زمینه مساعد و همواری برای جلب مشارکت شهروندان دارند. در یک شهر علم گرا شهروندان را به راحتی می توان به مشکلات شهر یا خلاءها متوجه کرد و از توانایی آنان بهره برد. درحالی که در یک شهر علم گریز شهروندان نه تنها به مشکلات توجه نمی کنند، بلکه همواره با چشم بدبینی به مدیران شهری می نگرند. در این شرایط اقدامات مثبت نیز دیده نمی شود یا با دلایل واقعی یا واهی مختلف به نفع گروه یا فرد خاصی توجیه می شود. در کنار این عوامل بنیادین در یک شهر علم گرا نظرسنجی های علمی هم رایج است. این نوع نظرسنجی ها می تواند دیدگاه های مردم را به روشنی منعکس کند. درحالی که در یک شهر علم گریز آنچه مدیران شهری یا گروه های فشار می خواهند، به عنوان خواسته شهروندان مطرح و پی گیری می شود. همین افتراق، به فاصله گرفتن شهروندان از شهر منجر می شود و در نهایت مشکلات یک به یک بروز می یابند.
بنابراین علمی شدن یک شهر، پایه توسعه آن و علم گریزی، پایه بسیاری از مشکلات شهرها است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.