به عقب باز نمی گردیم

0 ۴۰۹

روحانی ماندگار شد. این ماندگاری اما، به بهای گذر از اعتدال، نقدِ میراث چهل ساله و عبور از برخی خطوط که پیش‌تر با نام «خطِ قرمز» شناخته می‌شد، به‌دست آمد. به نظر می‌رسد آرای بیست و چهار میلیونی روحانی، رأی به آن نوع تفکری بود که خود را در قالب هر آن چه که در شعارهای انتخاباتی، مناظره‌های تلویزیونی و سخنرانی‌هایی که به زعم رقیب، ساختار شکنانه بود، نشان داد. شعارهایی که بخش بزرگی از شرکت کنندگان در انتخابات، با روی گشاده به استقبال آن ها رفتند و این‌گونه شد که روحانی دوباره بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد. اما سؤال مهم این است که آیا روحانی توان برآورده کردن انتظاراتی که خود هم تا حدود زیادی، به آن ها دامن زد را دارد؟ این وعده‌ها تا چه حد قابلیت اجرایی دارند؟ و اینکه آیا در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری روحانی شاهد تغییرات معجزه‌آسای اقتصادی و اجتماعی خواهیم بود؟
در دهه شصت میلادی، یکی از ریاضی‌دانان برجسته به نام لورنز که در حوزه‌ی هواشناسی فعالیت می‌کرد، نظریه‌ای را شکل داد که بنیان تحلیل‌ سیستم‌های پیچیده می‌باشد. سیستم‌هایی که دامنه‌ی آن از نظام‌های آب و هوایی تا نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گسترده است. بر اساسِ این تئوری، سیستم‌های پیچیده اگرچه به ظاهر آشوبناک هستند، در پس آشوبناکی ظاهری، حرکت و تغییر، از یک الگوی مشخص تبعیت می کنند. لورنز کشف کرد که تغییر بسیار اندک در شرایط اولیه‌ی یک سیستم پیچیده، می تواند موجب تغییرات بسیار عمده در رفتار آن سیستم گردد. این حساسیت نسبت به شرایط اولیه به عنوان اثر پروانه شناخته شد. منظور از این اصطلاح، آن است که یک بار بال زدن پروانه‌ای در امروز و در اینجا می‌تواند در طول زمان در سیستم چنان تغییراتی را به وجود آورد که به وقوع یک توفان در جایی دیگر از جهان بینجامد یا مانع از وقوع آن شود.
با این تفاسیر چنانچه بخواهیم آثار و تبعات پیشینی و پسینی بر روی کار آمدن دولت جدید را با نیم نگاهی به این تئوری مورد توجه قرار دهیم، می بایست پیش از هرچیز به گفتمانی رجوع کنیم که تیم آقای روحانی در جریان مبارزات انتخاباتی در سطح عمومی جامعه آغاز کرد. این گفتمان هم واجد آثار فوری و هم آثار غیرفوری است. افزایش تعداد آرای رأی دهندگان به آقای روحانی احتمالاً از آثار فوری گفتمان مذکور بود. اما آثار غیرفوری و تلویحیِ گفتمان مذکور را شاید بتوان به طور خلاصه «افزایش سطح مطالبات و طرح مطالباتِ کم سابقه» قلمداد کرد. چنانچه براساس تئوری پیچیدگی، طرح مطالبات جدید را به عنوان «تغییری در شرأیط اولیه» قلمداد کنیم، آنگاه بر مبنای همان تئوری، این تغییر احتمالاً ممکن است در سیستم آشفتگی‌هایی را پدید آورد و آثار و نتایج غیرقابل پیش بینی و گسترده‌ای را در پی بیاورد. با این وجود، اما زمانی که پارادایم غالب و تاثیر آن بر رفتار سیستم را هم به عنوان یک متغیر دیگر وارد بحث نمائیم، خواهیم دید که اگر چه انتخابِ آقای روحانی، موجب تغییر در رفتارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در طول زمان می شود، اما به احتمال زیاد تغییرات در درون یک دامنه حداقلی و حداکثری محصور بوده و به طرف یک الگوی رفتاری ویژه جذب خواهد شد. در نظریه پیچیدگی این ویژگی تحت عنوان جاذبه های عجیب (Strange Attractors) شناخته شده است. از آنجایی که تغییرات در درون یک پارادایم غالب اتفاق می افتد، لاجرم رفتارهای سیستم به سمت یک الگوی مشخص «جذب» می شوند؛ الگویی که به صورت نظمی پنهان در ورای آشفتگی ظاهری سیستم به رفتارهای آن در بلند مدت شکل می دهد. این الگو مرزها و محدودیت های تغییر، حتی تغییر از نوع اثرپروانه ای را نیز تعیین می کند. الگوی جاذب، حاصل یک اکوسیستم است. اکوسیستم نیز، حاصل درهم تنیدگی، تعاملات و چرخه‌های حیاتی بین مؤلفه‌های سیستم می باشد. مصداق بارز آن نظام های آب و هوایی هستند که از برهمکنش مؤلفه های جغرافیائی مانند دوری و نزدیکی به خط استوا، قرار گرفتن در سطح آب های آزاد یا در مناطق مرتفع و … شکل می گیرند. اکوسیستم های طبیعی محدوده تغییرات آب و هوایی را تعیین می کنند. همچنان‌که در نظام‌های آب و هوایی، وضعیت آب و هوای هر روزِ سال با روزهای مشابه در سال های قبل متفاوت است، اما هیچ وقت انتظار نداریم که کل نظام آب و هوایی، خارج از الگوی خاص رفتار کند. بعنوان مثال انتظار نداریم که نظام آب و هوایی انگلستان روزی مشابه عربستان گردد، هر چند آب و هوای انگلستان هر سال با سال‌های دیگر تفاوت دارد. به همین صورت نظام‌های اجتماعی نیز همانند یک اکوسیستم عمل می کنند. نظام اجتماعی حاصل شبکه‌های ارتباطی و چرخه‌های علی بین مولفه‌های خود است. در مورد ایران نوع خاصی از درهم تنیدگی فرهنگ، اقتصاد و ساختار قدرت(سیاست)، اکوسیستمی را شکل داده است که تغییرات را در بین دو سر طیف روحانی –احمدی نژاد، محدود می کند. در ایران اقتصاد رانتی بخشی از الگوی پنهان را شکل داده است. نفت، رابطه‌ی وابستگی بین ساختار قدرت و ملت را به نفع قدرت رقم زده است. به نظر می رسد این وابستگی یکی از کلیدهای فهم قدرت و فهم چرایی عدم تحقق مردم سالاری در نظام اجتماعی باشد. احتمالا به همین دلیل بخش خصوصی در منظر صاحبان قدرت، معنی خود را از دست داده است. کما اینکه شاهد شعارها و اقدامات نمایشی در ارتباط با خصوصی‌سازی و توسعه‌ی بخش خصوصی هستیم اما آنچه در عمل به وقوع می‌پیوندد، یکسره متفاوت است و بخش خصوصی هر روز نحیف‌تر و نحیف‌تر می شود. از طرفی، بخش خصوصی، موتور محرکه‌ی جامعه مدنی و سر سلسله‌جنبان انجمن‌های کارفرمایی و کارگری است. با این تفاسیر اگر ساختار قدرت به واسطه‌ی دسترسی آن به یک منبع مالی مشخص (نفت) به گونه‌ای صورت بندی شده باشد که توزیع قدرت را برنتابد، بعید است فرصت رشد بخش خصوصی فراهم آید و طبیعی است که از دلِ چنین روابطی، خصوصی سازی بیرون بیاید. تنطیمات نهادی همچون نوع ارتباط بین قوای سه گانه، محدودیت‌ها و ظرفیت‌های موجود در قانون اساسی و شبکه‌های متکثر قدرت های رسمی و غیر رسمی و… وجه دیگری از این اکوسیستم را به تصویر می کشند. بازی، در چنین زمینی باید اتفاق بیفتد. به‌عبارت دیگر بازیِ تغییر درون قواعدی که پیشاپیش معین شده، انجام می گیرد. این قواعد، فرصت معجزه‌گری را از هر دولت توسعه‌گرا سلب می کند و در نهایت سیاست‌های تغییر، اگر چه هوای تنفس را پاکیزه‌تر می کند، اما هوای تازه را به ارمغان نمی آورد. این است که گویا تغییرات نظام اجتماعی در ایران در الگویی جذب می شود که در آن الگو، دوسرِ طیف، معین و مشخص است و هر گونه اتفاقی خارج از این بازه ممکن نخواهد بود. تغییرِ معجزه‌آسا نیازمند تغییرِ قاعده‌های بازی است. به زبانِ تئوری پیچیدگی، برای تغییرات اساسی‌تر می بایست از مرز آشفتگی عبور کرد. آشفتگی زمانی روی می‌دهد که پاسخ‌های پارادایمِ جاری به مسأله‌های خلق شده کفایت نکند. مسأله‌ها و مطالباتِ بیشمار، بی پاسخ بمانند یا پاسخ‌ها اقناع‌کننده نباشند. اینجاست که پاردایمِ موجود به مرز آشفتگی می‌رسد. در واقع در این مرحله نیاز است طرحی نو در انداخته شود، رابطه‌ی اقتصاد و سیاست باز تعریف شود و تنظیمات نهادی و قوانین اساسی بازنگری گردد. به‌عبارتِ دیگر، برای انجام تغییرات بزرگ، نیاز است الگوی جاذب موجود دقیقاً شناسایی شود و استراتژی تغییر در جهت باز تعریف یک الگوی جاذب دیگر به جای الگوی فعلی قرار بگیرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.