چالش فقدان سیستم نظارتی کارآمد

0 ۹۵۴

نبی الله حسینی شه پریان – کارشناس ارشد برنامه ریزی شهری

تقریبا هر سازمانی دارای یک سیستم مدیریت عملکرد است که از آن انتظار می رود اهدافی مهم را در زمینه مدیریت سرمایه انسانی برآورده سازد. اهداف مزبور شامل؛ برانگیختن افراد در جهت عملکرد مطلوب، کمک به افراد در جهت گسترش مهارت های خود، ایجاد فرهنگ عملکرد بالا، تعیین فرد مستحق ارتقاء، تصمیم گیری درباره افراد با عملکرد ضعیف و… می باشد. سیستم مدیریت عملکردی کـه بتواند به این اهداف جامه عمل بپوشاند، کمک مهمی به اثربخشی سازمان می نماید. در عین حال شواهد موجود نشان می دهد اگر سیستم های مدیریت عملکرد به درستی اجرا نشـوند، پیامدهای منفی قابل ملاحظه ای به دنبال خواهند داشت. بنابراین طراحی و اجرای یک سیستم موثر و کارآمد مدیریت عملکرد، از ضروریات سازمان هاست. کارایی سازمان هایی چون شهرداری، شورای شهر و… نقش مهمی درایجاد ظرفیت های توسعه در هر جامعه دارند. اما داوری صحیح در مورد این توان زمانی میسر است که عملکرد آن ها با استفاده از روش های دقیق مورد سنجش قرار گیرد. «ارزیابی عملکرد» یکی از ابزارهایی است که میزان موفقیت یا شکست یک سازمان را نشان می دهد. نظام ارزیابی عملکرد را می توان فرآیند اندازه گیری و سنجش به علاوه قضاوت با وضعیت مطلوب و نحوه دست یابی آن دانست. ارزیابی عملکرد عبارت است از سنجش جامع عملکرد افراد در دستگاه های اجرایی در قالب عباراتی نظیر کارایی، اثربخشی، توانمندسازی و قابلیت پاسخگویی.
موضوع ارزیابی عملکرد مدیران شهری را می توان از دو دیدگاه مورد توجه قرار داد؛ اول اینکه در ارزیابی عملکرد یک مدیر، تنها بر نتایج حاصل از کار او تکیه شود، دوم اینکه عملکرد ماحصل کارکرد یک سیستم است. به طوری که مدیر اگرچه به ظاهر، کننده کار است اما تنها جزئی از این سیستم می باشد. لذا در ارزیابی عملکرد اجزای یک سیستم، باید شرایط دیگر اجزای آن نیز مدنظر قرار گیرد. توجه به این امر مستلزم نظارت می باشد. زیرا مهم ترین مسائلی که در سیستم نظارت وجود دارد، تعیین معیارهای شایستگی و سازوکار سنجش آن است. معمولا میزان شایستگی از نتایج فعالیت های انجام شده مدیران محرز می گردد ولی باید به بررسی نحوه انجام فعالیت ها نیز پرداخته شود. این نگرش مستلزم تلاش و کوشش بیشتر جهت شناخت میزان توانایی ها و فعالیت ها است. به هر حال هر چه وسعت فعالیت های یک سازمان بیشتر باشد، روش های کنترل و نظارت نیز می بایست کامل تر و به روزتر گردد.
باتوجه موارد مذکور می توان گفت، یکی از وظایف اساسی مدیریت؛ نظارت، کنترل و ارزیابی است که بدون آن تحقق اهداف مدیریت امکان پذیر نخواهد بود. به طوری که بدون توجه به این وظیفه، سایر امور مدیریتی، مثل؛ برنامه ریزی، سازماندهی و هدایت نیز ناقص بوده و تضمینی برای انجام درست آن ها وجود ندارد.
شاید به جرات بتوان ادعا کرد انجام هیچ فعالیتی در سازمان قرین توفیق نخواهد بود مگر این که نظارت های لازم نسبت به آن به عمل آمده باشد. به کمک نظارت است که مدیریت نسبت به نحوه تحقق اهداف و انجام عملیات آگاهی یافته و قدرت پیگیری و سنجش و اصلاح آن ها را پیدا می کند. نظارت و ارزیابی ابزار کار مدیران در رده های مختلف سازمانی از مراتب عالی تا رده های سرپرستی است و لزوم آن را در مراتب مختلف به سادگی می توان احساس کرد. سازمان بدون وجود یک سیستم موثر کنترل در تحقق ماموریت های خود موفق نبوده و قادر به بهره مندی از منابع خود نخواهد بود.
در عرصه عملکرد نهادهای شهری کشور، بازیگران، گروه ها و سازمان های مختلفی که هر کدام به عنوان نماینده بخش های خاصی عمل می کنند، ایفای نقش دارند. این در حالی است که از دیدگاه رویکردهای جدید مدیریت شهری، برای حل مشکلات شهری و هدایت درست توسعه شهر، فعالیت های هماهنگ و یکپارچه در سطح نظام مدیریت شهری لازم و ضروری است. در روش های مرسوم برنامه ریزی شهری، برنامه ریزان تلاش می کردند که مشکلات کلیدی شهر را در طرح هایشان به صورت یکپارچه بازگو کنند. این در حالی بود که این مساله بدون توجه به کارکردهای مدیریتی و چگونگی اداره شهر صورت می گرفت و بخش های اجرایی و حرفه ای دولتی و عمومی با اهداف متفاوت و به صورت بخشی در حوزه های مختلف گروه بندی می شوند و به تبع چنین جدایی گزینی، اقدامات مدیریتی و اجرایی نیز به صورت جداگانه و گاه متضاد صورت می گیرد. در عرصه مدیریت و اداره شهر، چنین پدیده ای تفرق، چندگانگی و یا چندپارچگی را در عرصه مدیریت شهری پدید آورده است. در واقع وجود الگوهای غیریکپارچه و بخشی نظام اداره شهر، تفرق و چندگانگی را هم در ماهیت سیستم شهر و هم در ماهیت سیستم مدیریت شهری به وجود آورده است. این تفرق و چندگانگی به همراه رشد سریع شهرها، سیستم متمرکز، بوروکراسی پیچیده، گستردگی نظام اداری کشور، مدیریت حاکم بر نظام اداری، تبیین معیارها و عدم پاسخگویی مدیران وکارکنان، فقدان معیار انتخاب مدیران، عدم ارزیابی عملکرد مدیران، دلایل درونی سازمانی، ثبات مدیریتی، خودمحوری، عوامل حزبی و قومی و… باعث شد که سیستم نظارتی کارآمد بر مدیران شهری تضعیف و زمینه پیامدهایی چون، کاهش احساس مسئولیت در نیروهای انسانی، کاهش اعتماد شهروندان به نهادهای شهری، افزایش اعمال سلیقه در سازمان، ظهور انواع فساد و بداخلاقی اجتماعی، عدم مشارکت گیری شهروندان، به کارنگرفتن نخبگان، عدم ثبات و امنیت و… را به وجود آورد. تمام این عوامل منجر به عدم توسعه یافتگی شهرها گردیده است.
شهر تبریز به عنوان یکی از کلانشهرهای کشور با معضلات بی شماری روبرو است. از جمله این مشکلات می توان به ضعف شهرداری و سازمان های وابسته به آن و عدم نظارت شورای شهر بر شهرداری اشاره کرد. فقدان سیستم نظارتی مشخص، مدون و عدم پیگیری جدی و نظام مند عملکرد نظارتی شوراهای اسلامی شهر و شهرداری و بی توجهی به عملکرد ناکارآمد مدیران گذشته منجر به بروز مسائلی از جمله موارد مناقشه برانگیز شورا و مدیریت شهری تبریز، موضوع مغایرت و نقایص حسابرسی شوراها، شرکت ها و سازمان های وابسته به شهرداری، افزایش نیروی انسانی در بدنه شهرداری، رانت بازی، ساختار تشکیلاتی کارشناسی نشده، عدم بهره گیری از مدیران توانمند در سال های اخیر شده است. حال باید دید که مدیران شهری کلانشهر تبریز جهت افزایش کارآمدی سیستم نظارتی چه راه کاری ارائه خواهند کرد؟ نظارت پیش نگر از طریق شناسایی علت ها خواهند داشت؟ در صدد اصلاح فرآیند و جلوگیری از انحراف نظارتی بر می آیند؟ شاید نهادهای شهری تبریز در کوتاه مدت قادر به استقرار سیستم نظارتی کاملا کارآمد در مدیریت شهری نباشند اما با انجام برخی اقدامات می توان گام بزرگی در راستای تحقق این امر برداشت. اصلاح عملکرد مالی دستگاه های اجرایی، بررسی بودجه های تخصیص داده، نظارت بر استخدامی های شهرداری، جذب مشارکت مردم توسط نهادهای شهری، نظارت بیشتر شورای های شهری بر شهرداری، نظارت و کنترل مستمر بر عملکرد کارکنان، شفاف سازی، مشارکت دادن کارکنان، پرهیز از مقایسه مدیران، برنامه ریزی جلسات منظم جهت ارزیابی عملکرد کارکنان، توجه به توانایی و کارآمدی مدیران برای ارتقاء از جمله اقداماتی هستند که می توان با اجرایی کردن آن ها به تخلفات و مسائل نظارتی گذشته پایان داد و مانع تکرار آن ها در آینده شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.