انقلاب چهارم صنعتی

0 ۵۷۴

گزارش سمینار دکتر محمود سریع القلم در سازمان مدیریت صنعتی آذربایجان شرقی

بحث من دو پایه دارد و بعد وارد محتوا خواهیم شد. پایه اول این است که آنچه در جوامع باعث تغییر می شود ، فکر انسان است. این جمله کلیدی بحث ماست. آن چیزی که تغییر ایجاد می کند ، فکر و اندیشه انسان هاست و من به واسطه همین جمله و به دور از هرگونه بحث های سیاسی و اجتماعی و غیره می گویم که بزرگ ترین بحرانی که در ایران امروز وجود دارد ، کمبود فکر و دانش است. ما از نبود و از آفات کمبود دانش متضرر می شویم. اگر فکر ما نسبت به مسائل تغییر پیدا کند ، به همان تناسب می توانیم تغییر ایجاد کنیم. این مسئله در زندگی شخصی نیز قابل مشاهده است. هر وقت در زندگی نسبت به یک موضوع ، یک شخص یا نسبت به یک نهاد دید جدید پیدا کرده ایم ، آن زمان ، زمان تغییر است. تغییر تاریخ همواره مقارن با تغییر در فکر است و این مساله برای ما واجد درس است. بینید ۴۰۰ سال پیش انسان چه نوع تولیداتی داشت و امروز چه تولیداتی دارد.
در تاریخ و به عنوان مثال در 300 سال پیش ، نمونه های بسیاری از افرادی وجود دارد که در زندگی ۷۰ یا ۸۰ ساله خود ، دایره تحرک فیزیکی آن ها به بیش از ۵ کیلومتر نمی رسد چون فرصتی به وجود نیامده و چون کسی فکر نکرده بود که انسان می توانند مسافت های طولانی را نیز طی کند. برای همین هم هست که انسان باید مطالعه کند ، چرا که مطالعه باعث تغییر در فکر انسان می شود. اگر فردی دائماً در حال مطالعه بیوگرافی باشد ، می تواند به همان تناسب زندگی ده ها نفر را مورد مطالعه قرار دهد که چگونه زندگی افراد متحول شده است. میگویند وقتی آزمایشگاهی که ادیسون درست کرده بود، آتش گرفت ، ادیسون و پسرش سراسیمه به محل آزمایشگاه رسیدند ، پسر در کنار پدر ایستاده بود و دید که ادیسون با خونسردی ایستاده و به منظره آتش نگاه می کند. پسر ادیسون گفت : پدر من متعجبم که شما با خونسردی در حال نگاه کردن به ماحصل زحمات دو دهه خود هستید که در آتش در حال سوختن است. ادیسون گفت بله اما من از فردا صبح می خواهم آزمایشگاه جدید تأسیس کنم. چنین روحیه و چنین تعریفی از زندگی باعث می شود که ادیسون به چنان دستاوردهایی برسد. یکی از مواردی که من علاقه مند هستند با شما در میان بگذارم ، این است که تلاش کنید در مورد خود ۵۰ صفحه بنویسید. هرکسی بتواند ۵۰ صفحه در مورد خود بنویسید ؛ در مورد اینکه من چه کسی هستم ، چه روحیاتی دارم ، چه افکاری دارم ، یکی از بزرگ ترین گام ها در تحول فکری خود را برداشته است. کانون این 50 صفحه این است که تعریف من از زندگی چیست. در واقع تعریف از زندگی ، همان چیزی است که مسائل را هدایت و مشخص و معین می کنند.
می توان با آمار و ارقام به این نکته رسید که رابطه ای میان کیفیت زندگی و فکر کردن وجود دارد و چقدر خوب است که انسان دائماً افکار خود را به هنگام نماید. چرا می گویند سفر چیز خوبی است؟ به خاطر اینکه سفر باعث فکر کردن می شود. یکی از نکاتی که در متون شکسپیر هست تا ما این هست که جوامعی می توانند رشد کنند که فرصت مقایسه داشته باشد. زمانی که شرایط جامعه خود را با شرایط سایر جوامع مقایسه می کنید ، فکر کردن به شکاف ها از همین مبدأ آغاز می گردد. فکر کردن یکی از بنیان های نظری بحث ما در ارتباط با انقلاب صنعتی چهارم است.

شرکت های تولید کننده صنعتی در آمریکا
در سال 1990 ، سه شرکت تولیدکننده صنعتی در آمریکا حدود ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر پرسنل داشته اند. این ها بیشتر شرکت های تولیدکننده لوازم منزل و اتومبیل بودند که دارای ۳۶ میلیارد دلار ارزش بازار و ۲۵۰ میلیارد دلار فروش بودند. زمانی که این آمار را با آمار سال ۲۰۱۰ مقایسه می کنیم می بینیم که سه شرکت تولیدکننده صنعتی ، هم اکنون جای خود را به سه شرکت مهم آی تی در دنیا داد هاند. این سه شرکت آی تی در کل تنها حدود ۱۳۷ هزار نفر کارکن دارند. این بدین معناست که تعداد کارکنان از ۲ میلیون نفر به ۱۳۷ هزار نفر کاهش پیدا کرده است. این همان مسئله اتوماسیون است. این سه شرکت بر روی هم در سال 2010 ، ۲۴۷ میلیارد دلار درآمد دارند و ارزش بازار این شرکت ها نیز ۹ تریلیون و ۱۰۰ میلیارد دلار است. این آمار و ارقام به چه معناست؟ به این معناست که در فاصله سال های اخیر اتفاقات بسیار مهمی افتاده و در فاصله سال های 1990 تا 2010 ، نسبت تعداد کارکنان 10 برابر کاهش پیدا کرده است.

مسئله دوم این است که مسئولیت این تحول در یک جامعه با چه کسانی است. چه کسانی و چه نهادهایی بایستیم منبع ایجاد تفکر و آغازیدن فرایند تفکر در جامعه باشند مادر موتور توسعه یافتگی در جریان تغییر داریم یک جریان به مربوط به جوامع مثلاً در ارتباط با تاریخ اروپا و به این مورد که به عنوان مثال در اروپا این جوامع بودند که تحول را ایجاد نمودند صنعتگران جار نویسندگان خبرنگاران فلاسفه حقوقدانان نقاشان و مجسمه سازان جزو افرادی بودند که طی دو قرن تحول ایجاد کردند و آن ها را مجبور کردند تا تغییر در نهایت ایجاد نشود تجربه اروپا بسیار خاص بود. ما بعد از او را در جای دیگری از دنیا شاهد چنین تحولی نیستیم. اگر این دستگاه تغییر شود کامل به خاطر نوع حاکمیت آن بود اگر روغن عوض شد کامل به خاطر نوع حاکمیت ها نبود اگر کره جنوبی تحول پیدا کرد به خاطر نوع حاکمیت آن اگر ویتنام امروزه یکی از مراکز تولید آی تی در دنیا کامل به خاطر تصمیم حزب کمونیست ویتنام است که این اتفاق افتاد. شرکت مایکروسافت یکی از مراکز عمده تولید خود را در ویتنام ایجاد کرده است عمده های مایکروسافت که برای صنایع مورد نیاز می باشد کامل در ویتنام ساخته می شوند. این تصمیم را حکمیت ویتنام اتخاذ کرده است اگر به برزیل شود حاکمیت برزیل تصمیم به تغییر گرفت اگر ترکیه به لحاظ اقتصادی تغییر کرد این تصمیم از جانبه حاکمیت ترکیه بوده است ؛ بنابراین ما اگر قرار است فکر را عوض کنیم و جامعه را با افکار جدید مواجه نماییم کاملا باید در حاکمیت افکار گردش پیدا کنند. اگر به عقب بازگردیم کاما این مردم چین این بودند که حکومت چین بگویند ما می خواهیم متحول شویم اما ثروتمند شویم. شما باید بروید و دنیا را ببینید و چین خواستار صنعت است این مردم نبودند که به حاکمیت گفتند صنعت داشته باشیم و می خواهیم در ۲۰ سال آینده مثل امروز به سه و نیم میلیون ذخایر ارزی برسیم. این طرح توافق مردم چین نبود بلکه این تصمیم حاکمیت چین بود. وقتی که ما قدری در این باره صحبت می کنیم که کدام حاکمیت ها توانستند تحول ایجاد کنند ، می بینیم که یک تقارنی بین علاقه به خاک و تغییر در حاکمیت وجود دارد ؛ یعنی حاکمیت هایی که تعلق خاطر به میهن دارند ، توانسته اند جامعه را بیشتر متحول می کنند.
به چین نگاهی بیندازیم. اگر قرار بود ، ۱ میلیارد چینی صرفاً به ادامه حیات فکر کنند ، مقداری برنج و لوبیا در پشت حیات خود می کاشتند و زندگی می کردند. در زمان مائو ، به هیچ شهروند چینی پاسپورت نمی دادند تا به خارج از کشور مسافرت کند. امروز و بر اساس آمار دقیق ۲۰۱۶، ۱۰۳ میلیون نفر چینی به عنوان توریست به سایر نقاط دنیا سفر کرده و شرایط جدید دنیا را از نزدیک دیده اند. این تغییر در افکار حاکمیت بود که جامعه را متحول کرد. ممکن است شما بپرسید چرا فقط حاکمیت؟ موضوع فقط زمان است و نکاتی که در ادامه بیان خواهم کرد ، مؤید این مساله می باشد. اگر جامعه راسا بتوانند تغییر ایجاد کنند ، خیلی هم خوب است. سازمان های خصوصی ، سازمان های مردم نهاد ، بخش خصوصی چنانچه توان ایجاد تحول را داشته باشد ، بسیار هم خوب است.
اما مسئله ، مسئله زمان است. این که جامعه منشأ و منبع تحول شود ، زمان زیادی می برد ؛ اما وقتی حاکمیت تصمیم می گیرد تحول ایجاد کنند ، این امر به سرعت اتفاق میافتد. چون پیشرفت مساوی است با یک تصمیم. آیا شما آمادگی دارید که به خود بگویید ، من برای دو سال آینده هرروز صبح ساعت ۶ از خواب بیدار خواهم شد و تا ساعت ۸ صبح و قبل از اینکه به دفتر کارم مراجعه کنم ، زبان انگلیسی مطالعه خواهم کرد؟ این یک تصمیم است. پیشرفت یعنی تصمیم. توسعه یعنی تصمیم. اگر ما تصمیم بگیریم ، آیا نمی توانیم آلودگی هوا در ایران را حل کنیم. اگر ما تصمیم بگیریم ، آیا امکان پذیر نیست که در سال ۲۲ هزار نفر ایرانی در جاده ها کشته نشوند؟ این ها همگی تصمیم هستند و می توانیم برای تمام این ها تصمیم گیری نماییم.
اگر ما تصمیم بگیریم ، آیا می توانیم چهره ایران را در دنیا تغییر دهیم؟ حتما می توانیم. امروز شما می بینید که کشوری همانند چین ، سه و نیم میلیون دلار ثروت دارد و درصدد افزایش روزافزون نفوذ و دامنه تاثیرگذاری خود است. به چه صورت؟ چین در سطح دنیا ۵۰۰ موسسه کنفوسیوس شناسی به راه انداخته است و جالب است که این امر ، بی سروصدا و بی هیاهو اتفاق افتاده است. این کشور ۴۷ رادیوی مهم را در دنیا خریداری نموده است. رادیو در ظاهر همانند سابق کار خود را انجام می دهند ؛ اما یک لایه پیچیده، آرام و بی هیاهو در زیر فعالیت های آن رادیو برای تبلیغات چین و چینی و آینده چین و محصولات چینی ایجاد شده است.
تفاوتی که بین نحوه کار کردن مغز ما با ما چینی ها وجود دارد، این است که چینی ها زمانی که می خواهند کاری را انجام دهند، فرایند کار را تقسیم بر ۱۰۰ می کنند. بدین ترتیب که میگویند این ، قدمِ یک از این کار ، این ، قدمِ دو از این کار و به همین ترتیب. چینی ها زمانی که به قدم ده می رسند، می دانند که در این قدم چه کاری قرار است انجام شود و برای رسیدن به قدم چهل هم عجله ای ندارند. چون می دانند که آرام آرام به آنجا خواهند رسید. ایرانی ها می خواهند بسیار سریع به مقصد برسند. این مسئله را می بایستی روانشناسان مورد توجه قرار دهند که چرا عموم ما و البته نه همگی برای اینکه به هدف برسیم، قدم به قدم راه نمی پیماییم و بیشتر می خواهیم بپریم و ذهن ما پرشی است و متمرکز نیست. به هر حال این موضوع حاکمیت برای تغییر، موضوع زمان و تکنولوژی است. ما زمان نداریم و مشکل تکنولوژی داریم.
در سال 1990 ، سه شرکت تولیدکننده صنعتی در آمریکا ۲ حدود میلیون و ۱۰۰ هزار نفر پرسنل داشته اند. این ها بیشتر شرکت های تولیدکننده لوازم منزل و اتومبیل بودند که دارای ۳۶ میلیارد دلار ارزش بازار و ۲۵۰ میلیارد دلار فروش بودند. زمانی که این آمار را با آمار سال ۲۰۱۰ مقایسه می کنیم می بینیم که سه شرکت تولیدکننده صنعتی ، هم اکنون جای خود را به سه شرکت مهم آی تی در دنیا داده اند. این سه شرکت آی تی در کل تنها حدود ۱۳۷ هزار نفر کارکن دارند. این بدین معناست که تعداد کارکنان از ۲ میلیون نفر به ۱۳۷ هزار نفر کاهش پیدا کرده است. این همان مسئله اتوماسیون است. این سه شرکت بر روی هم در سال 2010، ۲۴۷ میلیارد دلار درآمد دارند و ارزش بازار این شرکت ها نیز ۹ تریلیون و ۱۰۰ میلیارد دلار است. این آمار و ارقام به چه معناست؟ به این معناست که در فاصله سال های اخیر اتفاقات بسیار مهمی افتاده و در فاصله سال های 1990 تا 2010 ، نسبت تعداد کارکنان 10 برابر کاهش پیدا کرده است. شما اگر در آن سال ها وارد یک بانک می شدید، می دیدید که 30 نفر در بانک در حال کار کردن هستند ؛ اما هم اکنون انجام تمام امور بانکی از جمله وصول چک یا صدور چک ، توسط دستگاه های ATM به راحتی قابل انجام است. بدین ترتیب و بر اساس تجربه دقیق شخصی تنها ۴۵ ثانیه طول می کشد تا یک چک را تحویل ماشین ATM دهید و ماشین به شما اعلام خواهد کرد که آیا چک معتبر است یا خیر و از شما خواهد پرسید که آیا پول چک را می خواهید یا این مبلغ به حساب شما واریز شود و شما باید پاسخ مقتضی به سوال را بدهید. تمام این فرآیند در طول ۴۵ ثانیه انجام می گیرد. حال شما می توانید این فرایند را با آنچه در سیستم بانکی ما اتفاق می افتد ، مقایسه نمایید ؛ بنابراین مسئله ما مسئله زمان است. شاید بتوانیم این بخش را بدین صورت خلاصه نماییم که امروز اشتباه کردم هزینه بسیار بیشتری نسبت به ۲۰ سال پیش دارد.

جهت مطالعه ی کامل این گزارش ، لطفا به صفحات 71 الی 76 ماهنامه مراجعه نمایید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.