عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز و مدیر واحد مشاوره و تحقیق سازمان مدیریت صنعتی آذربایجان شرقی
جناب آقای / خانم عضو محترم شورا
با سلام
من نیز زادگاهم تبریز است، زادگاه فرزندانم، پدرم، مادرم، پدربزرگان و مادربزرگانم. من نیز ریشه در خاک تبریز دارم. از سربلندیاش، سربلند میشوم و از سرافکندگیاش، سربهزیر. اگر چه محلهای که زاده و بزرگ شدم، محلهای ناشناخته برای همشهریانم بود، امروز خیابانی است شناختهشده همانند بسیاری از محلات قدیم تبریز. یادآوری پروژه مسیر گشایی آن محله، خاطرات تلخ و شیرینی را برایم تازه میکند. خاطرههای شیرین از دوران کودکیام در کوچههایی که آب قنات در چشمههایش جاری بود و از خانهای به خانه دیگر جریان داشت. خاطرات تلخ از تملک باغهای زیبای آخونی توسط شهرداری، قطع درختان و تبدیل آنها به زغال و سپس تیرآهن و ساختمان و… که در نهایت خیابان دامپزشکی و خیابان ورزش از دل این تخریب بیرحمانه سر برآوردند. حداقل به دلیل رشته تحصیلیام نیک میدانم که تغییر، با رویکرد گذشته گرا و احساسات نوستالژیک چندان سر سازگاری ندارد. نیز میدانم که رویکرد ارتجاعی در برنامهریزی مانع خلاقیت و رشد است. اما اینها احساسات نوستالژیک نیست، بخش مهمی از حیات است که بنام توسعه شهر (به مفهوم غلط آن) فراموش شده است. بسان جراحی که پس از عمل جراحی وقتی حال بیمار را میپرسند، از موفقیت در جراحی و اینکه خدمت بزرگی از طریق این عمل جراحی به دانش پزشکی شده و … داد سخن سر میدهد. دوباره میپرسند بیمار، حالش چطور است؟ جواب میدهد عمل جراحی موفقیتآمیز بود، اما بیمار فوت کرد. تبریز امروزه صاحب زیرگذر، روگذر، خیابان، ساختمانهای بزرگ (و البته نازیبا) و… است اما از نفس کشیدن عاجز است.
در یکی از کلاسهای نگرش سیستمی، وقتی از اثرات جانبی سیاستهای شهرداری خصوص حل مسئله ترافیک بحث بود، یکی از دانشجویان که اتفاقاً عضو شورای شهر یکی از شهرهای نزدیک تبریز هم بود وقتی دلایلی را مبنی بر اینکه تعریض جاده و افزایش تعداد جاده، زیرگذر و رو گذر و… ترافیک را کم نمیکند بلکه آن را افزایش هم میدهد مطرح میکردم و فرایند مقاومت در برابر سیاست را توضیح میدادم، به اعتراض گفت: تحلیل شما به این معنی است که تعریض جاده و … را باید کنار گذاشت پس توسعه شهر چه میشود؟ نمیدانم آیا تا به حال عمیقاً از خود پرسیدهاید شهر یعنی چه؟ توسعه به چه معناست؟ مفهوم توسعه پایدار را شنیدهاید؟. آیا میدانید محور توسعه، جاده و ساختمان و … نیست بلکه محور توسعه انسان است؟ آیا میدانید نقش محیطزیست در توسعه چیست؟ نقش کودکان (موضوعی که در توسعه نادیده گرفتهشده) چطور؟ آیا هنر و جایگاه آن را توسعه میدانید؟ امروز اخبار های تبریز ما، که در تاریخ به باغ شهر معروف بود – طوری که اسامی برخی محلات چون قرمزی باغ، باغ ماشه، کوچهباغ، قرهآغاج و … گواهی بر آن است- جز استثنائاتی چون باغهای حکمآباد باقی نیست. میدانید علاوه بر تخریب ریههای شهر، چندین کسبوکار و شغل باسیاستهای تملک اراضی و تبدیل آن به ساختمان و خیابان از بین رفته؟ میدانید یکی از دلایل خشک شدن دریاچه ارومیه (که فاجعهای انسانی را در پی خواهد داشت) از بین رفتن قناتهای شهر تبریز است. قناتهایی که آب تبریز را تأمین میکردند؟ میدانید عامل دیگر آن، سیاستهای کلانشهرهاست که در نتیجه مهاجرت به شهرهای بزرگ را تحریک کرده و مصرف آب شرب را افزایش داده است؟
گویا امروز شهرداری دچار تناقض شده از یک طرف در کوه نمادین عینالی با هزاران مشقت درخت میکارد و درختان سطح شهر را شناسنامهدار میکند و از طرف دیگر شهرکها را در زمینهای کشاورزی گسترش میدهد و پارکها را تبدیل به مجتمع تجاری میکند. اشتباه نکنید در مورد پارک گزی استانبول صحبت نمیکنم، فلکه بزرگ ولیعصر را میگویم، پارک توانیر ولیعصر- حد فاصل خیابان نظامی و توانیر ولیعصر- را منظورم است. هر چند این تناقض اشارهای به وجود نیروهایی در شهرداری دارد که توسعه را به صورت انسانمحور فهمیدهاند، از طرف دیگر نشان از این دارد که هنوز توسعه پایدار به الگوی بنیادی تفکری تبدیل نشده است.
آقای /خانم عضو شورای شهر تبریز، میدان چایی خشکیده، دیگر آبی در گلوی قناتها نیست، کمتر چاهی است که آب آن آلوده نباشد. امروز حتی کوهها نیز از دستبرد تصمیم گیران شهر در امان نیستند. ترسیم این است که بعد از چند دهه از کوه عینالی دیگر اثری نماند. میدانید که ایران کشوری خشک و نیمهخشک است. حداکثر خاک حاصل خیز آن تنها ده درصد خاک ایران را تشکیل میدهد. میدانید برای تبدیل خاک به خاک حاصل خیز دهها سال نیاز است. میدانید این خاک چنان باارزش است که کشورهای حوزه خلیجفارس پول کلانی برای آن پرداخت میکنند. آیا بهتر نیست در تصمیماتتان، انسان را دریابید. عضو محترم شورا، شهر موجود زندهٔ پیچیدهای است که مداخله در آن بدون شناخت جنبههای متعدد و بدون داشتن یک نگرش کل گرا، آن را به کلاغی تبدیل میکند که از زشتی خود رنج میبرد. برای زیباتر شدن، از هر پرندههای زیباترین قسمت بدنشان را قرضش میگرفت و به خود نصب میکرد. از طاووس دم، از خروس تاج و … در نهایت اندام، تکتک زیبا به نظر میرسیدند اما ترکیب کلاغ موضوع مضحکه او توسط سایر حیوانات شده بود.